بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم

بریده‌هایی از کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم

امتیاز:
۴.۲از ۱۲۶ رأی
۴٫۲
(۱۲۶)
اگر حق با راکیتین باشد که فکر وجودداشتن خدا در اذهان عامه ساختگی و سطحی است، چی؟ در صورتی که وجود نداشته باشد، انسان خدای روی زمین است و آفریدگار جهان هستی. معرکه است! فقط چگونه بدون خدا می‌تواند پرهیزکار و پارسا بماند؟
zeynabb
او مردی دقیق و وسواسی بود، مردی پیرو قواعد تعیین‌شده و تغییرناپذیر و عادت‌های چندین‌ساله
imaanbaashtimonfared
زندگی یعنی رنج. بدون رنج، لذت چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ همه‌چیز خواهد شد نوعی انجام وظیفه یا عبادت، تا آخر عمر؛ درست است که پارسایانه است؛ ولی درعین‌حال ملال‌آور هم هست.
Hossein shiravand
آن‌هایی که سختی و مرارت دیده‌اند، بهترین قاضی‌ها هستند.
Hossein shiravand
«شما می‌توانید حرف‌های متهم یا محکوم را باور نکنید و با سؤال‌هاتان شکنجه‌اش کنید؛ ولی نمی‌توانید حرف‌های آدمی شرافتمند، با شریفانه‌ترین احساس‌های قلبی را قبول نداشته باشید. من جسورانه قلبم را آرام می‌کنم؛ نه، شما این را هم نمی‌توانید باور کنید... حتی حق چنین کاری را هم ندارید... ولی خاموش باش قلب من تحمل کن، تسلیم شو و دم فروبند!»
zohreh
«جزییات را آقایان بریزیم دور، بگذاریم برای میرزابنویس‌ها، در غیر این صورت، فقط شیطان می‌داند کارمان به کجا خواهد کشید، این‌طور نیست؟»
zohreh
این‌قدر در روح من کند و کاو نکنید، به‌خاطر مسایل جزیی آن را از هم ندرید، فقط دربارهٔ واقعیت‌ها و مسایل اساسی از من بازجویی کنید. بی‌درنگ پاسخ‌های متقاعدکننده به شما خواهم داد، جزییات بروند به درک.
zohreh
نه این‌که آن را روی باریکه‌راه از یاد برده باشم، یا از روی سهل‌انگاری جا گذاشته باشم. نه، دقیقاً سلاح‌مان را پرت کرده‌ایم، چون آن را حدود پانزده‌قدمی محلی که گریگوری افتاده بوده پیدا کرده‌اند. سؤالی که پیش می‌آید این است که چرا این‌گونه عمل کردیم؟
gh.hanieh
به‌ویژه که آماده بود خودش بپذیرد که درواقع فرودست‌تر از همه است و آن‌ها حق دارند به نظر تحقیر نگاهش کنند. «وقتی همه لخت باشند، آدم احساس خجالت نمی‌کند؛ ولی موقعی که همه لباس به تن دارند و آدم میانشان برهنه است، به این طرز خاص نگاه‌تان می‌کنند، چه شرم‌آور است!»
مهدی
«احساس فرومایگی و انحطاط برای چنین سرشت‌های افسارگسیخته و بی‌بند و بار همان اندازه ضروری و پرهیزناپذیر است که بالاترین درجهٔ شرافت اخلاقی»
Ali Esmaeili
همهٔ آدم‌های دنیا خوبند، حتی پست‌ترین‌شان. زندگی در این دنیا لذت‌بخش است. هرقدر هم آدم‌های بدی باشیم، باز زندگی در این دنیا لذت‌بخش است. ما هم خوبیم هم بد، هم بدیم هم خوب...
Ali Esmaeili
امکان دارد به‌نحوی خودش را متقاعد کند که این خطا برای «آخرین بار» بوده و از آن لحظه به بعد رقیب از میدان بیرون می‌رود، ناپدید می‌شود، یا خودش زن مورد علاقه‌اش را به نقطه‌ای می‌برد که آن رقیب خطرناک دیگر ردشان را پیدا نکند. البته این آشتی‌کردن مدت کوتاهی بیش‌تر دوام نمی‌آورد، چون اگرچه رقیب واقعاً از صحنه بیرون رفته، حسود از فردای آن روز رقیب دیگری را برای خودش می‌تراشد، رقیبی جدید و نسبت به او حسادت می‌کند. باری، این عشقی که دایماً باید این‌گونه مراقبش بود به چه کار می‌آید و عشقی که برای حفظ آن باید همیشه به کمین نشست، چه ارزشی دارد؟ ولی درست همین واقعیت است که حسود واقعی نمی‌تواند درک کند؛ بااین‌همه، آدم میان آن‌ها به افرادی بلندطبع و بزرگوار هم برمی‌خورد.
Ali Esmaeili
میتیا بعدها به‌خاطر آورد که مغزش در آن لحظه به‌طور غیرعادی آرام بود و فکرش خوب کار می‌کرد، هیچ‌چیز از نظر و ذهنش دور نمی‌ماند و به کوچک‌ترین جزییات پی می‌برد. ولی اضطراب، اضطراب و بی‌اطمینانی و بی‌تصمیمی لحظه به لحظه و با سرعتی فوق‌العاده در قلبش فزونی می‌گرفت.
zohreh
موضوع عجیب این‌جا بود که حتی با نبودن گروچنکا در آن‌جا هم، نوعی ستیزه‌جویی غیرعادی و بیهوده قلبش را به‌هیجان می‌آورد. اما چون خودش به این موضوع پی برد، بی‌درنگ جواب خودش را داد: «نه به‌خاطر این‌که آن‌جا نیست؛ بلکه به این علت که موفق نمی‌شوم بفهمم آن‌جا هست یا نه.»
zohreh
پیرمرد این‌بار پشت میز نشسته بود، ظاهرش نشان می‌داد اوقاتش تلخ است. سرانجام آرنج دست راستش را روی میز گذاشت و سرش را به آن تکیه داد. میتیا آزمندانه براندازش کرد. دوباره به خودش گفت: «تنهاست، کاملا تنهاست. اگر گروچنکا پیشش بود، قیافه و حالت دیگری می‌داشت.»
zohreh
بگذار هرقدر دل‌شان می‌خواهد گریه کنند. جز گریه وسیلهٔ تسلای دیگری ندارند.
pejman
برای تمام عمر همچون زخمی در روحم باقی می‌مانی و من در روح تو. این‌طور باید باشد...
pejman
بارهای سنگین برای همه‌کس تحمل‌پذیر نیست، برای بعضی‌ها به‌دوش‌کشیدنش ناممکن است...
pejman
تو می‌خواستی با رنج کشیدن آدم دیگری از خودت بسازی.
pejman
کسی که به بیست سال زندان با اعمال شاقه محکوم شده، هنوز در این فکر است که خوشبخت باشد، این احساس، ترحم‌انگیز نیست؟
pejman

حجم

۶۰۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

حجم

۶۰۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰
۵۰%
تومان