بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم

بریده‌هایی از کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم

امتیاز:
۴.۲از ۱۲۶ رأی
۴٫۲
(۱۲۶)
زندگی در این دنیا لذت‌بخش است. هرقدر هم آدم‌های بدی باشیم، باز زندگی در این دنیا لذت‌بخش است. ما هم خوبیم هم بد، هم بدیم هم خوب...
zohreh
«شما را با معیاری اندازه‌گیری خواهند کرد که خودتان با آن اندازه گرفته‌اید»،
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
با هیچ نمی‌توان عشق به‌وجود آورد. فقط خداوند است که می‌تواند از هیچ، همه‌چیز بسازد.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
بگذارید حرفش را بزند. آدم‌ها حق دارند حرف بزنند، چرا باید مانع‌شان شد! آدم از حرف‌هاشان تفریح می‌کند!
zohreh
آدم عجیبی بود و حتی تنوع‌طلب، اگرچه مهربان و پاک‌طینت. گاه در چهره‌اش حالتی از سماجت و یک‌دندگی پدیدار می‌شد؛ شما را نگاه می‌کرد، به حرف‌هاتان گوش می‌داد؛ ولی درعین‌حال به‌نظر می‌رسید افکار خودش را پی‌گیری می‌کند. گاهی سهل‌انگار و تنبل می‌شد و گاه به‌دلیل کاملا بی‌ارزشی، دست به عمل می‌زد.
zohreh
پروردگارا، مرا با همهٔ گناهانم بپذیر؛ ولی محکومم نکن. بگذار بدون داوری‌ات از این دنیا بروم... محکومم نکن، چون پیشاپیش خودم را محکوم کرده‌ام؛ درباره‌ام داوری نکن، چون دوستت دارم
zohreh
نه، کالسکه‌چی آدم‌ها را نمی‌زند درب و داغان کند! آدم حق ندارد مردم را له و لورده کند، زندگی‌شان را به‌هم بریزد؛ ولی اگر این کار را کرده‌ای، پس خودت را تنبیه کن... هرقدر هم کم به مردم آسیب رسانده باشی، هرقدر هم کم زندگی کسی را به‌هم زده باشی، خودت را تنبیه کن و برو پی کارت.
zohreh
پیشاپیش تصمیمش را گرفته بود که فردا صبح چگونه از اولین پرتوهای طلایی خورشید استقبال خواهد کرد، بااین‌همه، نمی‌توانست خودش را نسبت به گذشته بی‌حساب بداند، دچار شکنجهٔ شدیدی بود و این فکر سوزن نومیدی را در روحش فرومی‌برد.
zohreh
همهٔ تصمیم‌هایی که گرفته بود، سبکسرانه و عاری از منطق بود.
zohreh
«مست نیست، بااین‌همه شعورش را ازدست داده.»
zohreh
همین‌طوری پرسیدم، مثلا جیب کسی را بزنی، یا مال کسی را بدزدی؟ منظورم خزانهٔ دولت نیست، همه از آن می‌دزدند، طبعاً تو هم مثل دیگران...
zohreh
همین‌طوری پرسیدم، مثلا جیب کسی را بزنی، یا مال کسی را بدزدی؟ منظورم خزانهٔ دولت نیست، همه از آن می‌دزدند، طبعاً تو هم مثل دیگران...
zohreh
همین‌طوری پرسیدم، مثلا جیب کسی را بزنی، یا مال کسی را بدزدی؟ منظورم خزانهٔ دولت نیست، همه از آن می‌دزدند، طبعاً تو هم مثل دیگران...
zohreh
چه چیزی از زندگی ارزشمندتر می‌تواند باشد؟ هیچ‌چیز! به‌سلامتی زندگی و به‌سلامتی ملکهٔ ملکه‌ها.
zohreh
به‌سلامتی زندگی، عزیز، بنوشیم به‌سلامتی زندگی، گیلاسم را به‌سلامتی زندگی بالا می‌برم! چرا از خودم راضی‌ام؟ آدم پستی هستم؛ ولی ازخودراضی. بااین‌همه، از فرومایه‌بودن رنج می‌برم؛ ولی از خودم راضی‌ام.
zohreh
بنوش و فکر و خیال به‌خودت راه نده. زندگی را دوست دارم، بیش از اندازه دوست دارم، تا آن‌جا که منزجرم می‌کند.
zohreh
همه‌چیز پایان می‌پذیرد، همه‌چیز متعادل می‌شود، خطی زیرش بکش، می‌شود جمع همهٔ این‌ها.
zohreh
منظورم این بی‌نظمی نیست. منظورم نظم متعالی است، این نظم هیچ‌وقت در من وجود نداشته است، به‌درک. همهٔ عمرم در بی‌نظمی گذشته است، باید نظمی به آن داد.
zohreh
راه را باز کنید، راه را برای موجودی عزیز و درعین‌حال نفرت‌انگیز باز بگذارید، به همان شکلی که آدم نفرت‌انگیز عزیز می‌شود. این‌طوری باید راه را باز گذاشت!
zohreh
به‌طور معمول در زندگی باید حقیقت را میان دو سر خط جست و جو کرد.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار

حجم

۶۰۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

حجم

۶۰۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰
۵۰%
تومان