بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برادران کارامازوف (جلد اول) | صفحه ۶۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب برادران کارامازوف (جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب برادران کارامازوف (جلد اول)

امتیاز:
۴.۰از ۳۷۸ رأی
۴٫۰
(۳۷۸)
می‌گویند: «وکیل وجدانی است اجاره‌ای». وکیل برای دفاع از موکلش می‌غرد: «ماجرا خیلی ساده و خانوادگی است، ماجرایی پیش‌پاافتاده، پدری کمی دخترش را شلاق زده است و حالا خجالت‌آور است که در دوران ما، برای چنین مسایل ساده و خصوصی آدم به دادگاه احضار شود.» قضات که متقاعد شده‌اند، برای صدور رأی از جلسهٔ دادگاه بیرون می‌روند و وقتی برمی‌گردند، حکم برائت پدر و مادر را اعلام می‌کنند. تماشاچی‌ها وقتی درمی‌یابند جلادها تبرئه شده‌اند، از خوشحالی فریاد می‌کشند، اگر من آن‌جا بودم، فریاد می‌زدم و پیشنهاد می‌کردم جایزه‌ای هم به جلادها داده شود... چه صحنهٔ دلپذیری؛
Toobakiani
درحقیقت همیشه دربارهٔ سنگدلی «حیوان‌صفتانهٔ» آدم‌ها صحبت می‌شود؛ ولی این گفته توهین و بی‌انصافی بزرگی است نسبت به حیوان‌ها. حیوان هیچ‌گاه نمی‌تواند مانند انسان بی‌رحم و سنگدل باشد، انسانی که در سنگدلی این‌همه هنرمند و ظریف‌کار است. ببر فقط گاز می‌گیرد و می‌درد و جز این هم کار دیگری بلد نیست. هیچ‌وقت به فکرش نمی‌رسد که می‌تواند گوش آدم‌ها را در سراسر شب میخ‌کوب کرد، حتی اگر هم می‌توانست این کار را بکند، نمی‌کرد.
Toobakiani
وقتی کسی رعایت حرمت خودش و دیگران را نکند، دیگر کسی را دوست نخواهد داشت
zahra
«زمین را با اشک‌های شادی‌بخشت آبیاری کن و این اشک‌ها را دوست بدار...» این کلمات در روحش طنین انداخت. چرا می‌گریست؟ آه، او در آن حالت خلسه‌وارش می‌گریست، حتی به این ستارگانی که ازبی‌نهایت دوردست به او چشمک می‌زدند و او از این رسیدن به اوج التهاب و خلسه شرمی نداشت، انگار همهٔ رشته‌های دنیاهای بی‌شمار خداوند ناگهان بر او باریده باشند، روحش در «تماس با دنیاهای دیگر» به‌لرزه درآمد. دلش می‌خواست همه‌کس و همه‌چیز را ببخشد، برای همگان بخشایش طلب کند، آه، نه برای خودش؛ بلکه برای همه‌کس و همه‌چیز. ناگهان شنید این کلمات در روحش طنین انداخت: «برای من دیگران طلب آمرزش خواهند کرد»؛ ولی لحظه‌به‌لحظه، به‌طرزی روشن‌تر و به شیوه‌ای کاملا محسوس پدیده‌ای استوارتر و تغییرناپذیرتر از این گنبد آسمان روحش را دربر گرفت
Nazgol
فکر می‌کنم اگر شیطان وجود نداشته باشد و انسان آن را خلق کرده باشد، به‌صورت و با صفات خودش آفریده است. ــ پس این همان کاری است که درمورد خدا هم کرده است.
Nazgol
اگر دانهٔ گندمی که روی زمین افتاده نمیرد، تنها می‌ماند، ولی اگر بمیرد محصول فراوانی خواهد داد».
سید محمد
«و اما درمورد مقصربودن هر فرد نسبت به همه‌کس و همه‌چیز، سوای گناه‌های خاص خودش، نتیجه‌ای که شما دراین‌باره گرفته‌اید کاملا درست است و پی‌بردن به این واقعیت که شما به‌طور ناگهانی و با چنین گستردگی به این‌طرز فکر روی آورده‌اید، متأثرکننده است. این هم واقعیت دارد که وقتی آدم‌ها به آن پی می‌برند، برقراری حکومت ملکوت آسمان بر روی زمین برای آن‌ها دیگر یک رؤیا نخواهد بود و به‌صورت امر مسلمی درمی‌آید.»
gh.hanieh
خوب می‌دانیم اگر کسی به شما توهین کند؛ ابتدا به خودش توهین کرده و بعد برای این‌که آن را با مزه‌اش کند، نسبت به شما بی‌حرمتی می‌کند و برای تکمیل‌کردن کارش اغراق هم گفته، همراه با گفته‌ها داد و بیداد هم راه انداخته تا از کاه کوهی بسازد، بااین‌همه، این آدم‌ها در وهلهٔ اول به خودشان توهین کرده‌اند، خیلی‌ها برای لذت‌بردن این کار را می‌کنند، یا با گفتن آن خشنود می‌شوند
Shadi Nazari
البته به‌نظر نمی‌آمد که توهین را تصادفآ از یاد برده، یا توهین‌کننده را بخشیده است، خیلی ساده حرف آن بچه را توهین تلقی نمی‌کرد، این اخلاق او باعث شگفتی و سپس شیفتگی بچه‌ها نسبت به او شد.
Shadi Nazari
دنیا، به‌ویژه در این دوران اخیر اعلام کرده انسان‌ها آزادند؛ ولی زیر لوای آزادی ما چی می‌بینیم؟ فقط بردگی و خودکشی! چون دنیا می‌گوید: «تو نیازهایی داری، آن‌ها را برآورده کن. چون حقوق تو به همان اندازهٔ ثروتمندان و مقام‌های بالای جامعه است، از اقناع کردن نیازهایت ترسی به خودت راه نده و حتی چندین برابرشان کن»؛ نظریهٔ فعلی مردم دنیا این است. آن‌ها آزادی را در این می‌بینند و این حقوق با چندین‌برابرکردن خواست‌ها و نیازها به کجا می‌انجامد؟ میان ثروتمندان به «انزوا» و خودکشی معنوی، میان تهی‌دستان به غبطه و جنایت، چون حق برآورده‌کردن‌شان را به آن‌ها داده‌اند؛ ولی وسایل برآورده‌کردن آن‌ها را تعیین نکرده‌اند.
شکوه
هرکسی را با همان معیاری باید اندازه‌گیری کرد که خودش به کار می‌برد،
م . مصفا
پیرمرد ناگهان با لبخندی متفکرانه افزود: «باری، امروز این آدم‌های آزاد را دیدی. بله این تلاش برای ما به بهای گزافی تمام شده؛ ولی توانستیم بر آن غلبه کنیم، البته به اسم تو. مدت پانزده قرن با این آزادی رنج بردیم؛ ولی حالا همه‌چیز با استواری به سرانجام رسیده. تو این استواری را باور نداری؟ «تو» با ملایمت نگاهم می‌کنی و حتی این افتخار را به من نمی‌دهی خشمت را به سرم فرو بریزی؛ ولی این را بدان که این آدم‌ها به‌ویژه امروز بیش از همیشه به آزادی‌شان یقین حاصل کرده‌اند و مطیعانه آن را دراختیار ما گذاشته‌اند. این نتیجهٔ کار ماست و تو، آیا همین را نمی‌خواستی؟ همین آزادی را؟»
شکوه
«چشم‌های معصومانه‌اش مانند تیغی بُرّنده قلبم را پاره پاره کرد.»
زینب دهقانی
همهٔ دانش و دانایی دنیا «نسبت به خدا» به یک قطره اشک این کودک بی‌گناه نمی‌ارزد. من از رنج و محنت‌های بزرگسالان حرفی نمی‌زنم، آن‌ها میوهٔ ممنوعه را چشیده‌اند، به‌درک هرچه به سرشان می‌آید. ولی این بچه‌ها، این بچه‌های معصوم!
سمیه جنگی
در عالم تخیل باز آدم می‌تواند همنوعش را دوست بدارد و حتی گاهی هم از دور؛ ولی از نزدیک کم و بیش هرگز.
سمیه جنگی
یک‌بار هم چند سال پیش به شخص بانفوذی گفتم: «همسرتان زنی قلقلکی است»، منظورم این بود که ازنظراخلاقی و نجابت همتا ندارد، ناگهان آن مرد گفت: «مگر شما همسرم را قلقلک داده‌اید؟» نتوانستم جلو خودم را بگیرم و پس از لحظه‌ای فکرکردن به خودم گفتم، یالا، شوخی را با شوخی جواب بدهیم و گفتم: «بله، قلقلکش داده‌ام»، خوب، او هم حسابی خدمتم رسید.
sepideh
در قرن هجدهم گناهکار سالخورده‌ای بود که می‌گفت: «اگر خدا وجود نداشته باشد، باید اختراعش کرد.» درواقع انسان خدا را اختراع کرده است؛ ولی این موضوع نیست که عجیب به‌نظر می‌رسد و وجودداشتن خدا هم موضوع شگفت‌آوری نیست. موضوع مهم و شگفت‌آور این است که چنین فکری ــ فکر ضرورت وجودداشتن خداــ بتواند در مغز حیوانی این‌همه وحشی و بدطینت مانند انسان به‌وجود آید، بس که این فکر مقدس، مؤثر و عمیقآ خردمندانه است و چنین شأن و شوکتی به انسان می‌بخشد. من خیلی وقت است که دیگر از خودم نمی‌پرسم خدا انسان را آفریده یا انسان خدا را،
شکوه
آیا زندگی با داشتن چنین جهنمی در دل و در سر امکان‌پذیر است؟
لیلی
به‌ویژه از دروغ گفتن بپرهیزید، هرنوع دروغی، به‌ویژه دروغ گفتن به خودتان. خیلی مواظب دروغ‌ها باشید. در هر ساعت و در هر لحظه مواظب باشید دروغ در حرف‌ها یا افکار و عمل‌هاتان وارد نشود. از متنفربودن از خودتان هم بگریزید. اگر چیزی به‌نظرتان بد و زشت می‌آید، همین اندازه که شما به بد یا زشت‌بودن آن پی برده‌اید، مصفا و پاک می‌شود. ترس را هم به خودتان راه ندهید، چون ترس از دروغ گفتن حاصل می‌شود. در راه عشق حتی از بزدلی و ضعف خودتان هم هراس نداشته باشید. حتی اگر عمل بدی هم از شما سر زد، باز بیش از اندازه نترسید. متأسفم که برای آرام‌کردن روح شما، بیش‌تر از این چیزی ندارم به شما بگویم، چون عشق عملی در کنار عشق تخیلی چیزی بی‌رحمانه و ترسناک است. عشق تخیلی تشنهٔ اقدامی فوری است تا خشنودی سریعی هم به‌وجود بیاورد، همچنین دوست دارد، همه آن را ببینند و به‌وجودش پی‌ببرند.
jahani14
وقتی همه را دوست داشته باشی، یعنی جزیی از خداوندی و به او تعلق داری...
jahani14

حجم

۵۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۵۱۹ صفحه

حجم

۵۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۵۱۹ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰
۵۰%
تومان