بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف (جلد اول)
۴٫۰
(۳۷۸)
آشکارا تأیید میکرد که بههیچوجه نمیخواهد درمورد همنوعش داوری کند و به خودش هرگز اجازه نمیدهد در هر موردی که باشد کسی را محکوم کند. حتی بهنظر میآمد بدون هرگونه ملامتی، ولی با اندوهی ژرف، همه کاری را از دست بشر ساخته میداند.
zohreh
همنوعانش را دوست داشت، بهنظر میآمد ایمان مطلقش را نسبت به انسان هرگز از دست نداده بود.
zohreh
دستخوش یکنوع بهخودمشغولی درونی بود که فقط به خودش مربوط میشد و به دیگران ارتباطی نداشت؛ ولی در نظر او از چنان اهمیتی برخوردار بود که دیگران را بهکلی از یاد میبرد.
zohreh
در دوران کودکی و حتی نوجوانیاش بچهای ساکت و حتی کمی عبوس بود. اما نه به این خاطر که نسبت به دیگران بد گمان یا کمرو و یا غیرقابل معاشرت باشد؛ بلکه کاملا به عکس و بهدلیلی دیگر این حالت را داشت. دستخوش یکنوع بهخودمشغولی درونی بود که فقط به خودش مربوط میشد و به دیگران ارتباطی نداشت؛ ولی در نظر او از چنان اهمیتی برخوردار بود که دیگران را بهکلی از یاد میبرد.
zohreh
چنین خاطرههایی (همانطور که همه میدانند) حتی از سن دوسالگی برای همیشه در قلب انسان نقش میبندد و باقی میماند؛ ولی فقط بهصورت نقطهای نورانی که در دل ظلمت بدرخشد، یا تکهای جداشده از تابلویی بزرگ که خاموش و بهکلی نابود شده باشد و همان تکه از آن باقی مانده باشد.
zohreh
پیشاپیش نظر خودم را درباهٔ او میگویم: او خیلی ساده، یک نوع دوست خیلی جوان بود و اگر قدم در این راه گذاشته بود، به این خاطر نبود که بهعنوان راهحلی دلخواه برای روح بیقرارش دربرابر پلیدیها و بدطینتیهای انسانها و رساندن آن به روشنایی عشق، به خودش تحمیل کرده باشد؛ بلکه به این علت به این راه گرایش پیدا کرده بود که به فردی استثنایی برخورده و با او آشنا شده بود. این فرد همان «سالک» پاکنهاد و بلندآوازهٔ صومعهٔ شهر ما بود به اسم زوسیما.
zohreh
فئودور پاولوویچ تمام عمرش دوست داشت خودش را به نفهمی بزند و دربرابر هرکسی نقش نامنتظری را بازی کند، حتی گاهی بیآنکه این کار ضرورتی داشته باشد، یا مانند موضوع مورد بحث بهضررش تمام شود. بهطور خلاصه این ویژگی، جزو خصوصیات مردمان هوشمند و حتی هوشمندتر از فئودور پاولوویچ هم هست.
zohreh
بیشتر وقتها آدمها، حتی بدکاران و جانیها، سادهلوحتر و صاف و سادهتر از آنچه هستند که ما تصور میکنیم، طبعاً من هم همینطور فکر میکنم.
zohreh
باید یادآور شوم که آدم احمقی نبودــ بیشتر آدمهای سبکمغز بهاندازهٔ کافی هوشمند و حتی حیلهگرندــ و درست به همین علت هم بیبندوبار؛ از آن بیبند و بارهایی که خاص ملت ماست.
zohreh
باری، بینظیربودن بیشتر وقتها به مورد خاصی اطلاق میشود. مگر اینطور نیست؟
اگر شما با این موضوع موافق نباشید و به من بگویید «نه» یا «نه همیشه» امکان دارد درمورد شخصیت و ارزش قهرمانم آلکسی فئودوروویچ یقین بیشتری حاصل کنم. چون بینظیربودن، مفهومش «همواره» موردی خاص نیست. برعکس ممکن است درست برای او چنین اتفاق بیفتد که محور اصلی یک ماجرا را تشکیل دهد. حال آنکه معاصرانش، خود را در مسیر جریانی گذرا، رها میکنند تا آنها را از او دور کنند.
zohreh
او مرد عجیبی است، حتی میتوان گفت بینظیر؛ ولی عجیب و بینظیربودن، بیشتر این معنا را میرساند که کسی حق ندارد به ویژگیهای شخص حالتی همگانی بدهد و از عدم هماهنگی جهانشمول، به مفهومی عمومی برسد.
zohreh
«در حقیقت، در حقیقت این را به شما میگویم:
اگر دانهٔ گندمی که روی زمین افتاده نمیرد، تنها میماند، ولی اگر بمیرد محصول فراوانی خواهد داد».
(انجیل به روایت سن ژان، فصل ۱۲ آیهٔ ۲۴)
zohreh
کتاب دوزخ عظیمی است که همهگونه جانوری در آن یافت میشود، همگی دربند شهوتها، حرص و آزها، حسادتها، چشم و همچشمیها هستند، بعضیها بسیار مغرور و خودخواه و خودپسند، بعضی دیگر بسیار حقیر و فرومایه و پست و بعضی دیگر هم دارای همهٔ این صفات و ویژگیهای متضاد.
zohreh
ماجرا خیالی یا تصوری نیست و ریشه در واقعیت دارد.
zohreh
اگر منِ بندهٔ گناهکار مثل تو از تو و شکوههایت بهرحم آمدهام بهدلیل خیلی واضحتر خداوند هم همین کار را میکند.
elham1395
پدران روحانی و استادانم، من در این فکرم: «دوزخ چگونه جایی است؟» و پاسخ میدهم: «جایی که درد و رنج دوستنداشتن وجود داشته باشد.»
امیرحسین افروزی فرد
هر انسانی بیشک حیوانی درنده درون خود دارد، حیوانِ خشم را، حیوانِ شعلهورشدن آتش هوس دربرابر فریادهای قربانی را، حیوانی افسارگسیخته که نمیتوان مهارش کرد، حیوانِ بیماریهای روانی و عقدههای جنسی که در عیاشی نهفته است، یا در بیماری نقرس، بیماری کبدی و چیزهایی از این قبیل.
حسین احمدی
آلیوشا پرسید: «برادر، گفتن این حرفها چه فایدهای دارد؟»
ــ فکر میکنم اگر شیطان وجود نداشته باشد و انسان آن را خلق کرده باشد، بهصورت و با صفات خودش آفریده است.
ــ پس این همان کاری است که درمورد خدا هم کرده است.
حسین احمدی
اگر ناجوانمردی و جنایتکاری انسانها تو را بهخشم بیاورد و دچار اندوهت سازد، تا آنجا که میل به انتقامجویی را در تو برانگیزد، از این احساس بیشتر از هر چیزی بترس، برو و همان رنجهایی را جستوجو کن که اگر گناهکار بودی دچار آن میشدی.
a2sa
تا میتوانی بیوقفه تلاش کن. اگر شبهنگام، موقعی که میخواهی بخوابی بهیادت بیاید کاری را که باید میکردی نکردهای، به خودت بگو: «وظیفهای را که بهعهده داشتهام، انجام ندادهام»، بیدرنگ بلند شو و انجامش بده.
a2sa
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان