بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف (جلد اول)
۴٫۰
(۳۷۸)
به او گفته شده بود: «اگر میخواهی به کمال مطلوب برسی، آنچه داری به دیگران ببخش و بهدنبال من بیا.»
zohreh
(چون سوسیالیسم فقط به مسئلهٔ کارگران یا طبقهٔ فقیرتر جامعه نمیپردازد؛ بلکه موضوع انکار وجود خدا و بیدینی بهشکل جدید فعلیاش هم در آن مطرح است، موضوع ساختن برج بابل است بدون کمک خدا، نه برای اینکه به آسمان دست یابند؛ بلکه آسمان را بیاورند روی زمین تا در دسترس همه قرار بگیرد).
zohreh
حرفهای دردناک روح را تسکین میدهند... بدون آنها درد و اندوه آدمها سخت بیرحمانه میشود.
soodi.saeidi
«من میخواهم برای فناناپذیری زندگی کنم، هیچ نوع سازشکاری و کنارآمدنی را هم نمیپذیرم.»
zohreh
بگذریم از اینکه این جوانها بدبختانه نمیدانند که جانفداکردن در این راه یا راههایی شبیه به آن، شاید میان سایر آزمایشها آسانترینشان باشد، حال آنکه بهطور مثال اگر همهٔ دوران جوانی پرشور و شوقش را وقف پنج شش سال تحصیلات سنگین و دشوار کندحتی اگر به این نیت باشد که نیروی جوانیاش را به دو نیم کرده و نیمی از آن را در خدمت این حقیقت و همین تلاش بگذارد که خودش را موظف به انجام آن کرده ـچنین ازخودگذشتگیای بالاتر از توش و توان بسیاری از این جوانهاست.
zohreh
ممکن است گفته شود آلیوشا بیعقل یا عقبماندهٔ ذهنی بوده که تحصیلاتش را بهپایان نرسانده است و از اینگونه حرفها. اینکه تحصیلاتش را ناتمام گذاشته درست است؛ ولی اگر نسبت بیعقلی یا حماقت به او داده شود، خیلی بیانصافانه است.
zohreh
کسی که دروغ میگوید و دروغهایش را هم باور میکند، دیگر هرگز نمیتواند حقیقت را دریابد، نه در خودش و نه در اطرافیانش،
Yas.sk
چه کسی آدمها را دست میاندازد، ایوان؟
ایوان لبخندزنان گفت: «بهطور حتم شیطان.»
ــ پس شیطان وجود دارد؟
ــ نه شیطانی هم در کار نیست.
ــ حیف. شیطان، آه که حاضرم چه بلاهایی سر کسی بیاورم که برای اولینبار خدا را از خودش اختراع کرد، چون دارزدنش کافی نیست.
ــ اگر خدا را اختراع نمیکردند، تمدنی هم وجود نمیداشت.
ــ یعنی بدون خدا، تمدنی هم در کار نبود؟
ــ نه
FerFerism
میگفت: «بهشت قدرتی است نهفته در هر یک از ما، من هم در این لحظه آن را در وجودم حس میکنم و اگر بخواهم، از همین فردا، برای همیشه در درونم جاودانه میشود.»
hdj888
«اگر قدم به این راه گذاشته به این علت است که تنها راهی بوده که مورد توجهش قرار گرفته و به ناگهان توانسته راهحلی دلخواه برای آرامش روحش پیدا کند، روحی که آرزو داشت از ظلمات بگریزد و بهسوی روشنایی برود.»
zohreh
عشق تخیلی تشنهٔ اقدامی فوری است تا خشنودی سریعی هم بهوجود بیاورد، همچنین دوست دارد، همه آن را ببینند و بهوجودش پیببرند. از این راه، آدم بهجایی میرسد که حاضر میشود حتی جانش را هم فدا کند، به این شرط که این امر زیاد بهدرازا نکشد؛ بلکه خیلی سریع صورت بگیرد و مانند صحنهٔ نمایش همه شاهد آن باشند و تمجیدتان کنند.
FerFerism
هرگز به خودتان دروغ نگویید. کسی که دروغ میگوید و دروغهایش را هم باور میکند، دیگر هرگز نمیتواند حقیقت را دریابد، نه در خودش و نه در اطرافیانش، درنتیجه هم حرمت خودش را ازبین میبرد و هم حرمت دیگران را. وقتی کسی رعایت حرمت خودش و دیگران را نکند، دیگر کسی را دوست نخواهد داشت و در نبودن عشق، موقعی که میخواهد خود را سرگرم کند، به شهوت و گناه رو میآورد. آنوقت در فساد و تباهی، حالتی حیوانی پیدا میکند و همهٔ اینها از دروغ گفتن به خود و به دیگران ناشی میشود. کسی که حتی به خودش هم دروغ میگوید، اولین کسی است که به خودش توهین میکند.
FerFerism
وانگهی برو حقیقت را کشف کن و بعد بیا برایم تعریف کن. چون اگر آدم مطمئن باشد در آن دنیا چه خبر است، با خیال آسودهتری از این دنیا میرود.
zohreh
به خودم میگویم امکان ندارد شیطانها مرا از یاد ببرند و موقعی که مُردم، با چنگکهاشان مرا به دنیای خودشان نکشانند. ولی این چنگکها را از کجا بهدست میآورند؟ جنسشان چیست؟ از آهن؟ در کدام کوره آنها را میگدازند تا بهشکل چنگک درآید؟
پس باید کارخانهٔ ذوب آهنی در آن دنیا داشته باشند.
zohreh
در صومعه بهطور حتم راهبها عقیده دارند که مثلا دوزخ سقف دارد. باری من حاضرم وجود دوزخ را قبول کنم فقط به این شرط که سقف نداشته باشد، اینطوری بهنحوی روشنتر و دلپذیرتر است، آنطور که در مذهب پروتستان گفته شده.
zohreh
به خودم میگویم امکان ندارد شیطانها مرا از یاد ببرند و موقعی که مُردم، با چنگکهاشان مرا به دنیای خودشان نکشانند. ولی این چنگکها را از کجا بهدست میآورند؟ جنسشان چیست؟ از آهن؟ در کدام کوره آنها را میگدازند تا بهشکل چنگک درآید؟
zohreh
اگرچه تحت تأثیر زیبایی و جاذبهٔ زن جوان قرار گرفته بود، با احساسی از ناراحتی و انگار با تأسف از خودش میپرسید، چرا کلماتش را موقع حرفزدن اینقدر میکشد و نمیتواند بهطور طبیعی صحبت کند.
دختر جوان بهعمد این کار را میکرد چون بهطور حتم به گمانش اینگونه حرفزدن، کشیدن کلمهها و تکیهکردن اغراقآمیز روی بعضی هجاها و صداها باید دلپذیر باشد. بهطور حتم این طرز حرفزدن عادت ناپسندی بود که نشان میداد تعلیم و تربیتی درست و حسابی ندیده و این برداشت سطحی از روش حرفزدن مبتذل از همان کودکی در او باقی مانده است.
elham1395
این اواخر میتوان گفت خیلی شل و ول شده بود، با خلق و خویی متغیر، خودش را نمیتوانست کنترل کند، بیخیال و سردرگم، هر کاری را شروع میکرد، با کار دیگری آن را بهپایان میرساند، این طرف و آن طرف سرگردان بود و بیشتر وقتها هم سیاهمست.
zohreh
میتوان گفت او این استعداد ذاتی را داشت که بدون ظاهرسازی و به حالتی طبیعی و خودجوش مورد علاقهٔ همه قرار بگیرد.
zohreh
بهجایی رسیده بود که هیچکس و هیچچیز نمیتوانست او را بترساند یا حیرتزده کند، این ویژگی از همان دوران کودکی در او جلوهگر شد.
zohreh
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان