بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کلیدر؛ جلد سوم و چهارم | صفحه ۸ | طاقچه
کتاب کلیدر؛ جلد سوم و چهارم اثر محمود دولت‌آبادی

بریده‌هایی از کتاب کلیدر؛ جلد سوم و چهارم

انتشارات:فرهنگ معاصر
امتیاز:
۴.۶از ۳۵ رأی
۴٫۶
(۳۵)
دنیا اگر به کام نیست، گو سرنگون شود!
masum75
نگاه، اگر نگاهی باشد، از تاریکی برمی‌گذرد.
masum75
نانِ گدایی غیرت‌کش است!
masum75
شاید هم ارزش کلام چندان زیاد است که گاه می‌تواند عمری را در چند عبارت بگنجاند و بازگوید.
masum75
«پس، عشق و رنجت را به همان حد مجال برو بده که پَرَش قلب دیگری نخراشد!»
masum75
گاه چنانست که آدمی از لحظه‌های شیفتگی و شوق به هراس می‌افتد. بیم نبودن! رَمان می‌شود. پنداری به بی‌دوامی‌شان ایمانی سمج دارد. یقین به نیستی دم. و این یقین، پیشاپیش به نشانش می‌آید. یقین بیم، در لحظه‌های شوق به خود وانمی‌هلدش. می‌ربایدش. می‌دزددش. به بعد می‌بردش. آزارنده، دم دیگر را به او می‌نمایاند.
maede
هنگام که برابری با قدرت در توان نباشد، امید برابری با آن هم نباشد، در فرومایگان سازشی درونی رخ می‌نماید. و این سازش راهی به ستایش می‌یابد. میدان اگر بیابد، به عشق می‌انجامد!
masum75
مردم ما، بر هر پهنه‌ای، گونه‌ای سخن می‌گویند. آنان، یکپارچگی‌شان نه به گویش، که به کار است.
masum75
نیروی پیران، در لق لقِ چانه‌شان است!
masum75
از آدمیزاد چی باقی می‌ماند؟ ــ هیچ! هیچ! مگر کارش.
Ali

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۲۳ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۲۳ صفحه