بریده‌های کتاب رگ و ریشه
کتاب رگ و ریشه اثر محمدرضا شکاری

کتاب رگ و ریشه

نویسنده:جان فانته
انتشارات:نشر اسم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۳۴ رأیخواندن نظرات
آدم چطور می‌تواند بدون پدرش زندگی کند؟ چطور می‌تواند صبح از خواب بیدار شود و با خودش بگوید: پدرم برای همیشه رفته؟
پریسا
داستایفسکی صرع داشت، من آسم. آدم برای اینکه خوب بنویسد باید یک بیماری وخیم داشته باشد. این تنها راه کنار آمدن با مرگ بود.
azin
آدم چطور می‌تواند بدون پدرش زندگی کند؟ چطور می‌تواند صبح از خواب بیدار شود و با خودش بگوید: پدرم برای همیشه رفته؟
مامان کتاب دوست
آدم چطور می‌تواند بدون پدرش زندگی کند؟ چطور می‌تواند صبح از خواب بیدار شود و با خودش بگوید: پدرم برای همیشه رفته؟
کتابخوار اعظم
اصلا استلا نبود. ماریو بود. او و پدرم طبق معمول داشتند فاضلانه با هم بحث می‌کردند. التماس‌کنان گفت: «گوش کن، هنری. یه پوزه‌بند به اون سگ هار ببند. من فقط گفتم الان نمی‌تونم بیام.
k1
اوه، خدای من. هنری مولیسه! تو کجا اینجا کجا هنری؟ هنوزم از اون رمان‌های آشغال می‌نویسی؟ رمان آخرت حالم رو به هم زد. سوزوندمش تا بچه‌ها آلوده نشن. خدای من، عجب راهی برای امرار معاش داری!
k1
بیشتر شبیه هم‌کلاسی بودیم تا برادر. هیچ‌کداممان دوست نداشت دربارهٔ آن یکی فکر کند، و به همین خاطر برای همدیگر وجود نداشتیم.
صاد
وقتی تمام شد دقت کردم ببینم چه نوشته‌ام. نه، با نوشته‌های فئودور داستایفسکی برابری نمی‌کرد. نمی‌دانم چه بود. تقلیدی بود. ترکیبی بود از جک لندن، ریموند چندلر، جیمز ام. کین، همینگوی، اشتاین‌بک و فیتزجرالد. حتی رد پاهایی از هنری مولیسه هم تویش دیده می‌شد. شگفت‌انگیز بود، یک چیز زیبا. با آن چه کار می‌کردم؟ کجا می‌توانستم بیشترین پول را بابتش به جیب بزنم؟ معلوم است، سَتردی ایوینینگ پست. کل دفترچه را فرستادم.
کتابخوار اعظم
آدم برای اینکه خوب بنویسد باید یک بیماری وخیم داشته باشد. این تنها راه کنار آمدن با مرگ بود.
کتابخوار اعظم
ر عرض دو ماه، همچنان که با یک دست پیرمرد را دور می‌کردم و با دست دیگر می‌نوشتم، پنج داستان دربارهٔ کنسروسازی، بندر لس‌آنجلس، فیلیپینی‌ها و مکزیکی‌ها تکمیل کردم.
کتابخوار اعظم

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۲ صفحه

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۲ صفحه

صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد