بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب داستان راستان (جلد ۱) | صفحه ۸ | طاقچه
کتاب داستان راستان (جلد ۱) اثر مرتضی مطهری

بریده‌هایی از کتاب داستان راستان (جلد ۱)

نویسنده:مرتضی مطهری
انتشارات:انتشارات صدرا
امتیاز:
۴.۵از ۲۲۵ رأی
۴٫۵
(۲۲۵)
خیرِ مؤمن در گرو این نیست که حتما فقیر و تهیدست باشد؛ خیر مؤمن ناشی از روح ایمان و عقیده اوست، زیرا در هر حالی از فقر و تهیدستی یا ثروت و بی‌نیازی واقع شود، می‌داند در این حال وظیفه‌ای دارد و آن وظیفه را به‌خوبی انجام می‌دهد. این است که عجیب‌ترین چیزها حالتی است که مؤمن به خود می‌گیرد، که همه پیشامدها و سختی و سستی‌ها برایش خیر و سعادت می‌شود.
فرسا
مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، کلمه «باقر» را تصحیف کرد به کلمه «بقر» یعنی گاو، به آن حضرت گفت: «انت بقر» یعنی تو گاوی. امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: «نه، من بقر نیستم، من باقرم.»
فرسا
کتاب و نوشته باید هم زحمت فکرکردن را از دوش خواننده بردارد و هم او را وادار به تفکر کند و قوه فکری او را برانگیزد. آن فکری که باید از دوش خواننده برداشته شود، فکر در معنی جمله‌ها و عبارات است. از این نظر تا حدی که وقت و فرصت اجازه می‌داده کوشش شده که عبارات روان و مفهوم باشد. و اما آن فکری که باید به عهده خواننده گذاشته شود فکر در نتیجه است. هر چیزی تا خود خواننده درباره آن فکر نکند و از فکر خود چیزی بر آن نیفزاید، با روحش آمیخته نمی‌گردد و در دلش نفوذ نمی‌کند و در عملش اثر نمی‌بخشد. البته آن فکری که خواننده از خودش می‌تواند بر مطلب بیفزاید، همانا نتیجه‌ای است که به طور طبیعی از مقدمات می‌توان گرفت.
فرسا
در حدود اوایل قرن دوم هجری، دسته‌ای در میان مسلمین به وجود آمدند که خود را زاهد و صوفی می‌نامیدند. این دسته روش خاصی در زندگی داشتند و دیگران را هم به همان روش دعوت می‌کردند و چنین وانمود می‌کردند که راه دین هم همین است. مدعی بودند که از نعمتهای دنیا باید دوری جست، آدم مؤمن نباید جامه خوب بپوشد، یا غذای مطبوع بخورد، یا در مسکن عالی بنشیند. اینها دیگران را که می‌دیدند احیانا این مواهب را مورد استفاده قرار می‌دهند، سخت تحقیر و ملامت می‌کردند و آنان را اهل دنیا و دور از خدا می‌خواندند.
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|
خود هشام بن اسماعیل بیش از همه نگران امام علی بن الحسین و علویین بود. با خود فکر می‌کرد انتقام علی بن الحسین در مقابل آن‌همه ستمها و سبّ و لعنها نسبت به پدران بزرگوارش کمتر از کشتن نخواهد بود. ولی از آن طرف، امام به علویین فرمود خوی ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن بعد از آنکه ضعیف شد انتقام بگیریم، بلکه برعکس، اخلاق ما این است که به افتادگان کمک و مساعدت کنیم. هنگامی که امام با جمعیت انبوه علویین به طرف هشام بن اسماعیل می‌آمد، رنگ در چهره هشام باقی نماند. هر لحظه انتظار مرگ را می‌کشید. ولی برخلاف انتظار وی، امام طبق معمول ـ که مسلمانی به مسلمانی می‌رسد ـ با صدای بلند فرمود: «سلام علیکم» و با او مصافحه کرد و بر حال او ترحم کرده به او فرمود: «اگر کمکی از من ساخته است حاضرم.»
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|
از نام شراب، مستی و از نام نان، سیری و از نام دوا، بهبود پیدا نمی‌شود. از بحث و گفتگو درباره حقیقت و سعادت نیز آرامش و یقین و اطمینان پیدا نمی‌شود. باید برای حقیقت خالص شد و این با حب جاه و شهرت و مقام سازگار نیست.
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|
ابواسحق در حدود سال ۳۸۴ هجری از دنیا رفت و سید رضی قصیده‌ای عالی در مرثیه وی سرود که مضمون سه شعر آن این است: «آیا دیدی چه شخصیتی را روی چوبهای تابوت حرکت دادند؟ و آیا دیدی چگونه شمع محفل خاموش شد؟ «کوهی فرو ریخت که اگر این کوه به دریا ریخته بود دریا را به هیجان می‌آورد و سطح آن را کف‌آلود می‌ساخت. «من قبل از آنکه خاک، تو را در برگیرد باور نمی‌کردم که خاک می‌تواند روی کوههای عظیم را بپوشاند.»
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|
خیرِ مؤمن در گرو این نیست که حتما فقیر و تهیدست باشد؛ خیر مؤمن ناشی از روح ایمان و عقیده اوست، زیرا در هر حالی از فقر و تهیدستی یا ثروت و بی‌نیازی واقع شود، می‌داند در این حال وظیفه‌ای دارد و آن وظیفه را به‌خوبی انجام می‌دهد. این است که عجیب‌ترین چیزها حالتی است که مؤمن به خود می‌گیرد، که همه پیشامدها و سختی و سستی‌ها برایش خیر و سعادت می‌شود
مشتاق شهادت
وقتی که این جمله آخر از دهان نجاشی خارج شد، رنگ از صورت نمایندگان قریش پرید و قلبشان تپیدن گرفت، زیرا چیزی که از آن می‌ترسیدند همان روبرو شدن نجاشی با مسلمانان بود. آنان ترجیح می‌دادند مسلمانان در حبشه بمانند و با نجاشی روبرو نشوند، چون مگر نه این است که این کیش جدید هرچه دارد از «سخن» و «کلام» دارد و هر کس که مفتون این دین شده، از شنیدن یک سلسله سخنان بخصوصی است که محمد می‌گوید از جانب خدا به من وحی شده؟ مگر نه این است که جاذبه‌ای سحرآمیز در آن سخنان نهفته است؟ حالا که می‌داند؟ شاید مسلمانان آمدند و از همان سخنان که همه‌شان حفظ دارند در این مجلس خواندند و در این مجلس نیز همان اثر را کرد که در مجالس مکه می‌کرد و می‌کند.
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|
شاید کسی گمان نمی‌برد که آن دوستی بریده شود و آن دو رفیق که همیشه ملازم یکدیگر بودند روزی از هم جدا شوند. مردم یکی از آنها را بیش از آن اندازه که به نام اصلی خودش بشناسند به نام دوست و رفیقش می‌شناختند. معمولاً وقتی که می‌خواستند از او یاد کنند، توجه به نام اصلی‌اش نداشتند و می‌گفتند: «رفیق...»
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|
نامه‌ای به دست ابوذر رسید، آن را باز کرد و خواند. از راه دور آمده بود. شخصی به وسیله نامه از او تقاضای اندرز جامعی کرده بود. او از کسانی بود که ابوذر را می‌شناخت که چقدر مورد توجه رسول اکرم بوده و رسول اکرم چقدر او را مورد عنایت قرار می‌داده و با سخنان بلند و پرمعنای خویش به او حکمت می‌آموخته است. ابوذر در پاسخ فقط یک جمله نوشت، یک جمله کوتاه: «با آن کس که بیش از همه مردم او را دوست می‌داری بدی و دشمنی مکن.» نامه را بست و برای طرف فرستاد.
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|
«سپاس منحصرا برای خداست. خدایا منعم تویی و شریکی برای تو نیست.»
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
ـ علمی که جایش توی بقچه و قابل دزدیدن باشد، آن علم نیست، برو فکری به حال خود بکن. این گفته ساده عامیانه، تکانی به روحیه مستعد و هوشیار غزالی داد. او که تا آن‌روز فقط فکر می‌کرد که طوطی‌وار از استاد بشنود و در دفاتر ضبط کند، بعد از آن در فکر افتاد که کوشش کند تا مغز و دماغ خود را با تفکر پرورش دهد و بیشتر فکر کند و تحقیق نماید و مطالب مفید را در دفتر ذهن خود بسپارد. غزالی می‌گوید: «من بهترین پندها را، که راهنمای زندگی فکری من شد، از زبان یک دزد راهزن شنیدم.»
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
اگر در عصری و روزگاری وسائل زندگی فراهم شد و شرایط بهره‌برداری از موهبتهای الهی موجود گشت، سزاوارترین مردم برای بهره بردن از آن نعمتها نیکان و صالحانند، نه فاسقان و بدکاران، مسلمانانند نه کافران.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت. به خدا تکیه می‌کنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می‌کنم و از او می‌خواهم که مرا در کاری که پیش می‌گیرم موفق گرداند و مرا بی‌نیاز سازد.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
«هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می‌کنیم، ولی اگر کسی بی‌نیازی بورزد خداوند او را بی‌نیاز می‌کند.»
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
شریک با خود فکری کرد و گفت: حالا که اجبار و اضطرار است، البته از این سه کار، سومی بر من آسانتر است. خلیفه ضمنا به مدیر مطبخ دستور داد که امروز لذیذترین غذاها را برای شریک تهیه کن. غذاهای رنگارنگ از مغز استخوانِ آمیخته به نبات و عسل تهیه کردند و سر سفره آوردند. شریک که تا آن وقت همچو غذایی نخورده و ندیده بود، با اشتهای کامل خورد. خوانسالار آهسته بیخ گوش خلیفه گفت: «به خدا قسم که دیگر این مرد روی رستگاری نخواهد دید.» طولی نکشید که دیدند شریک، هم عهده‌دار تعلیم فرزندان خلیفه شده و هم منصب «قضا» را قبول کرده و برایش از بیت‌المال مقرری نیز معین شد.
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|
شریک بن عبداللّه‌ نخعی، از فقهای معروف قرن دوم هجری، به علم و تقوا معروف بود. مهدی بن منصور، خلیفه عباسی، علاقه فراوان داشت که منصب «قضا» را به او واگذار کند، ولی شریک بن عبداللّه‌ برای آنکه خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد زیر این بار نمی‌رفت. نیز خلیفه علاقه‌مند بود که «شریک» را معلم خصوصی فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حدیث بیاموزد. شریک این کار را نیز قبول نمی‌کرد و به همان زندگی آزاد و فقیرانه‌ای که داشت قانع بود. روزی خلیفه او را طلبید و به او گفت: «باید امروز یکی از این سه کار را قبول کنی: یا عهده‌دار منصب «قضا» بشوی، یا کار تعلیم و تربیت فرزندان مرا قبول کنی، یا آنکه همین امروز ناهار با ما باشی و بر سر سفره ما بنشینی.»
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|
عده‌ای بودند که هر یک پیش خود فکر می‌کردند الآن رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به‌عنوان قهرمان مسابقه معرفی خواهد کرد. رسول اکرم: «از همه قویتر و نیرومندتر آن‌کس است که اگر از یک چیزی خوشش آمد و مجذوب آن شد، علاقه به آن چیز او را از مدار حق و انسانیت خارج نسازد و به زشتی آلوده نکند؛ و اگر در موردی عصبانی شد و موجی از خشم در روحش پیدا شد، تسلط بر خویشتن را حفظ کند، جز حقیقت نگوید و کلمه‌ای دروغ یا دشنام بر زبان نیاورد؛ و اگر صاحب قدرت و نفوذ گشت و مانعها و رادعها از جلویش برداشته شد، زیاده از میزانی که استحقاق دارد دست‌درازی نکند.»
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|
من در لباس پیشوایی و حکومتم. وظیفه حاکم و پیشوا وظیفه دیگری است. خداوند بر پیشوایان عادل فرض کرده که ضعیف‌ترین طبقات ملت خود را مقیاس زندگی شخصی خود قرار دهند و آن‌طوری زندگی کنند که تهیدست‌ترین مردم زندگی می‌کنند، تا سختی فقر و تهیدستی به آن طبقه اثر نکند.
|🌷°شـجــره‌ے طـیـبـــہ°🌷|

حجم

۱۴۸٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

حجم

۱۴۸٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

قیمت:
۱۹,۰۰۰
تومان