رفتم کنار مادر نشستم. دو تا چای برای من و خودش ریخت. تکه نان تازه را جلویم گذاشت. به او گفتم:
* خودت هم از این نان تازه بخور.»
مادرم گفت:
* نه. نه. نان بیات با چای مزه میده. نان تازه را تو بخور تا ته شکمت را بگیرد و تا ظهر گرسنه نشوی. من از نان تازه خوشم نمیآید.»
ناهید
افسوس توی این دنیا کاه را جلو سگ میگذارند و استخوان را پیش اسب
محسن سفیدگر
از دور صدای اذان میآمد. بابا صلوات فرستاد. فاطی به آهنگ گوشت کوب خانهٔ همسایه میرقصید.
جادههای حاشیهٔ گلیم تاریک بود و ماشین اصغر چراغ نداشت.
ننه هنوز نیامده بود. شاید به او نسیه نداده بودند.
محمد ژوبین
انسان به غذای روح احتیاج دارد. همهاش که شکم نیست. بعضی وقتها حس میکنم که ذهنم گرسنه و تشنه است. آن وقت مینشینم کنار این کتابها. چه دوستان خوبی! چه بیآزار! کتابها پر هستند از سرنوشتهای عجیب و غریب آدمها. مبارزهٔ مردم. ظلم و جور ستمگران. فداکاری انسانهای خوب. درسهای شرافت و انسانیت. واقعیات زندگی.
Soheyla
عمر آدمی مثل چاهه. آخرش به تهش میرسی.
shoghibox
هرچه به سرش آمد، آمد و تمام شد. ولی آیا میتوانند محبت او را از دلم و سخنان پرمهر و دلنشینش را از سرم بیرون کنند؟ نه. نه! ولی چرا. مگر این که قلب و مغزم را بیرون بیاورند و پرت کنند روی آسفالت خیابان و با لگد لهش کنند. تازه وقتی که جاروکش پیر، آن تکهها را همراه زبالهها در گوشهٔ میدان در زیر آن درخت توت بریزد و درخت میوه بدهد و پرندگان از آن بخورند، هر پرندهای بر هر درختی و در هر خانهای آوای معلم مرا تکرار خواهد کرد
محسن سفیدگر
افسوس توی این دنیا کاه را جلو سگ میگذارند و استخوان را پیش اسب.»
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
چاقیشان از لاغری مردم است.
Reza Haghighi
خندیدم و حرف معلم ادبیاتمان به یادم آمد:
* چاقیشان از لاغری مردم است.»
mohammad
خندیدم و حرف معلم ادبیاتمان به یادم آمد:
* چاقیشان از لاغری مردم است.»
mohammad