بریدههایی از کتاب قصر آبی
۴٫۵
(۷۴۴)
به خودش اجازه نمیداد به بارنی فکر کند. فقط چیزهای جزئی. طاقتش را نداشت که به بارنی فکر کند.
بعد ناگریز فکرش معطوف به او شد. در حسرت وجودش سوخت. میخواست بازوهایش را دور خود احساس کند، صورتش را به صورت او بچسباند و زمزمههایش را در گوش خود بشنود. تمام نگاههای دوستانه و شوخیها و شیطنتهایش، تعریفها و تحسینهایش و نوازشهایش را به یاد آورد. مثل زنی که جواهراتش را میشمرد، آنها را یکییکی برشمرد؛ حتی یکیشان را هم از اولین روز ملاقاتشان تا به امروز فراموش نکرده بود. الآن دیگر تنها به همین خاطرات میتوانست دلخوش باشد.
Dear Moon
اینجا زندگی قدیمی مثل دیوی عبوس که ثانیهشماری میکرد و شکارهایش را سق میزد، به انتظارش نشسته بود. وحشت هیولاوار آن ناگهان وجودش را پر کرد.
Dear Moon
حتی به ولنسی یادآوری هم نکرد که مصیبتی که سرش آمده، نتیجهٔ بیاحترامی به مادرش و نافرمانیاش است. آدم نمیتواند، بههیچوجه، چنین حرفی به عروس یک میلیونر بزند!
Dear Moon
«من خیلی خوشبخت بودم و بارنی با من خیلی خوب رفتار میکرد.» یادش افتاد که وقتی در مدرسه دستور زبان میخواند، از زمانهای ماضی و بعید بدش میآمد. همیشه به نظرش ترحمانگیز میآمدند. "من بودم" یعنی همه چیز رخ داده و به آخر رسیده.
Dear Moon
نمیتوانم وادارش کنم به عهدی که ندانسته قبول کرده، پایبند بشود.
Dear Moon
«اگر فقط میتوانستم خودم را ببخشم، دیگر اصلاً احتیاجی به بخشایش شما نداشتم.»
Dear Moon
لحظهای وحشت وجودش را فرا گرفت؛ وحشت بازگشت به شخصیت پیشینش.
Dear Moon
نامهاش سرد و بیروح بود، خودش میدانست. ولی تلاش برای اضافهکردن چیز دیگری به آن خطرناک بود، مثل شکستن یک سد. نمیدانست چه سیل آشفتهٔ سرکشی از رنجهای پرسوز و گداز ممکن است سرازیر شود.
Dear Moon
"کاجها درختان افسون و افسانهاند. در سنتهای دنیای قدیمیتری سخت ریشه میدوانند، درعینحال باد و ستارهها دلباختهٔ قلههای سربهفلککشیدهشان هستند. وقتی آیولوس پیر بر شاخههای کاجها آرشه میکشد، عجب نغمهای به پرواز درمیآید."
Dear Moon
هیچچیز تغییر نکرده بود، اما همه چیز تغییر کرده بود.
Dear Moon
دوست داشتم خوشحال باشد و او هیچوقت خوشحال نبود. باورت میشود؟ نه که خودش این را بگوید، ولی همیشه حس میکردم که خوشحال نیست. هر چیزی که میخواست، هرچقدر پول که میتوانست خرج کند، حساب بانکی خودش، سفر، دیدن دنیا، بااینحال خوشحال نبود. نه تا وقتیکه عاشق ایثل ترورس شد. آنموقع یک چند وقتی خوشحال بود.
Dear Moon
نشستن درحالیکه دغدغههای عذابآور ذهنی آدم را تشویق میکنند دائم راه برود، صورت مؤدبانهٔ شکنجه است. تکتک اعصاب وجودش برای رسیدن به تنهایی و پنهانشدن میسوختند. ولی مجبور بود بنشیند و به دکتر ردفرن که هیچ مشکلی با حرفزدن نداشت، گوش بدهد.
Dear Moon
آن عشق زیبا بود چون مرگ انتظارش را میکشید، اما الآن تلخ بود، چون مرگی در کار نبود.
Dear Moon
یک جرعه از جام مقدس چشیده بود و الآن لبهایش را از نوشیدنش محروم کرده بودند. بدون هیچ مرگ مهربان و دوستانهای که او را نجات دهد، باید در حسرت آن به زندگیاش ادامه میداد.
Dear Moon
با مرگ به توافق رسیده بود و مرگ سرش کلاه گذاشته بود. و حالا بهجایش زندگی به رویش پوزخند میزد.
Dear Moon
هرکسی با نگاهکردن به چشمان مأیوس و چهرهٔ غمزدهاش فکر میکرد که دکتر او را محکوم به مرگ کرده است، نه به زندگی.
Dear Moon
به یاد آورد هنگامی را که بارنی امنوامان بعد از توفان به خانه برگشت، احساس خارقالعادهای به او دست داد، انگار که دوباره به زندگی برگشته باشد.
Dear Moon
ولنسی تاوان تمام ساعتهایی را که با خوشحالی کنار آن پنجره، بیدار دراز کشیده بود، در آن شب عذابآور یکجا پرداخت.
Dear Moon
نمیخواهم بارنی را فراموش کنم. ترجیح میدهم توی بهشت او را به یاد داشته باشم و مفلوک باشم تا اینکه با فراموش کردنش خوشحال بشوم. و تا ابد فراموش نمیکنم که او واقعاً، واقعاً، من را دوست دارد."
Dear Moon
طبیعت دست از مبارزه کشیده بود. دیگر دردی در کار نبود.
Dear Moon
حجم
۲۴۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۴۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
۸۱,۰۰۰۴۰%
تومان