بریده‌های کتاب زیبای رانده شده
کتاب زیبای رانده شده اثر سیدسعید هاشمی

کتاب زیبای رانده شده

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۴۵ رأی
۴٫۹
(۴۵)
خداوند فرمود: کلمه لااله‌الاالله قلعهٔ محکم من است. هرکس آن را برزبان آورد، وارد این قلعه شده و هرکس وارد این قلعه شود، من او را عذاب نمی‌کنم. تمام مردم این حدیث را شنیدند و هزاران نفر آن را نوشتند.
NZ
وقتی ما اهل‌بیت هدیه‌ای به کسی بدهیم، آن را پس نمی‌گیریم
MMST
با دیدن چهرهٔ زیبای او می‌پرسیدند: تو چرا این‌قدر زیبایی؟ و او خنده‌اش می‌گرفت. زیبایی که دست خودش نبود که بتواند دلیلی برای آن بیاورد.
Mahtab
مولایم علی‌بن‌موسی‌الرضا فرموده‌اند: حمام مزاج آدم را معتدل می‌کند و پلیدی را برطرف می‌کند.
Mahtab
موسی گفت: ما خاندانی هستیم که وقتی هدیه‌ای می‌دهیم، آن را پس نمی‌گیریم.
محمدرضا
بعضی از دوستانش هم از این بذل و بخشش او دل خوشی ندارند و قبل از ازدواج ما اجازه نمی‌دادند که هرکسی با او دیدار داشته باشد. حتی برای خانهٔ او در دیگری گذاشته بودند تا او از در اصلی رفت‌وآمد نکند، اما گویا علی‌بن‌موسی از این ماجرا باخبر شده بود و از خراسان، نامه‌ای به او نوشته بود. گفته بود: به حرف کسانی که به تو می‌گویند از در اصلی رفت‌وآمد نکن، گوش نده. این به دلیل خسیس بودن آن‌هاست. آن‌ها می‌ترسند از او خیری به دیگران برسد. در نامه‌اش نوشته بود: هروقت می‌خواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکهٔ طلا و نقره با خودت داشته باش. هرکس از تو چیزی خواست، به او بده.
محمدرضا
چه سختی‌هایی کشیدی عمه‌جان! چقدر راه آمدی تا برادرت را ببینی و آخر هم ندیدی عمه جان! حالا دیگر تنها نیستی. حالا من هم آمدم اینجا کنارت. بمیرم برای آن روزهایی که تنها بودی. بمیرم برای آن روزهایی که آن‌همه راه آمدی!
_.kowsar._
موسی‌بن‌خزرج حالا معنای پیش‌گویی امام صادق را می‌فهمید. حدیثی که سال‌ها بود فکر او را مشغول کرده بود: «بانویی از فرزندان من در قم از دنیا می‌رود که اسمش فاطمه، دختر موسی است و به شفاعت او همهٔ شیعیان من وارد بهشت می‌شوند.»
محمدرضا
پدرم را از مدینه به بغداد کشاند. نگذاشت آب خوش از گلویش پایین برود. مرا هم از شهرم بیرون کشید. از زن و بچه‌ام جدا کرد.
_.kowsar._
عمه‌جان، فدایت شوم! درد و بلایت به جانم عمه! شنیده‌ام دور از خانه و خانواده مریض شدی و به بستر افتادی! قربانت بشوم که سختی کشیدی و دم نزدی! فدایت شوم که در بستر بیماری هم دست‌ودل‌باز بودی و رسم خاندانت را فراموش نکردی. عمه‌جان دیگر تنها نیستی! آمده‌ام پیشت بمانم. عمه‌جان دستم را بگیر!
_.kowsar._

حجم

۱۷۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۱۷۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد