وقتی کسی مسبب اندوه توست، میخواهی که او را بیازاری. میخواهی همان بلایی را سرشان بیاوری که سرت آوردهاند. عدالت یعنی همین نه یک دادگاه با داوری و مجازات ناکافی که متهم را از آن گریز باشد. چیزی عمیقتر، چیزی اساسیتر.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هولناکتر از فکر رسیدن به آخر خط اینست که بدانی هنوز به آخر خط نرسیدهای.
zohreh
محض اینکه در را باز میکنم متوجه چیزی ناجور میشوم. قبل از آنکه اولین نُت را بشنوم، شمی غریزی پسم میکشد. موسیقی در راه پله طنین انداخته. چند ضرب
کاربر ۵۹۶۱۰۶
بطری شراب میآورد، از دیدن دستهای درهم حلقه شده مان، لبخندی به رضایت و نیکی میزند. اگر به او بگویم که واقعیت قضیه چیست، حتما نظرش عوض میشود. وقتی شراب سرد و تازه را می چشم، این فکر که من یک روسپیام به نظرم خندهدار میرسد. من چنین آدمی نیستم. من چنین احساسی ندارم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
از هر وقت دیگری مطمئنترم که عاشقش هستم، که اگر رهایش کنم تا آخر عمر خود را نخواهم بخشید. نمیدانم چرا
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
به خشکی میگوید: «مردها سر وته یک کرباسند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آن لحظهای که چیزی را در دست میگیری و میدانی که میتوانی هر کاری با آن بکنی، قدرت محض است. زندگی پر از ناملایماتی است که ناغافل سراغ انسان میآید. اگر این میان بتوانی فضای کوچکی بسازی که تحت کنترل خودت باشد، و این فضا تو را از جنون حفظ کند، چه بهتر.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حقیقت این است که، در پسِ ابهام آمیزترین اشارات به تمام کردن همه چیز، تا به حال راجع به این حرف نزدهایم که بعد رفتن او چه میشود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
تو نمیتوانی به زندگی کسی برگردی مادامی که بخشی از آن زندگی هستی. آنچه بین ما گذشته، فراموش شدنی نیست. حتی پس از این همه مدت در عمق جان من است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چه آسان یقین انسان فرو میریزد و این هولناک است. چه زود همه چیز از دست میرود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ