جورج اندکی ساکت ماند. بعد گفت: «آره، ما دو تا فرق داریم... ما دو تا غیر از همهایم.»
«چون که...»
«برا اینکه من تو رو دارم...»
«منم تو رو. ما همدیگه رو داریم. ما غیر از همهایم. ما دلمون برا هم میسوزه.»
Ahmad
همینکه مزد هفتهشان را گرفتند آن را صرف عیاشی میکنند و عیش آنها دستیافتن به منگی و غرقگی در ابر بیخبری است. و اگر کسی مثل لنی به فردایی امید ببندد و رؤیای گوشهای امن، و آزادی از بکن نکن اربابی را بپردازد، آن را حمل به دیوانگیاش میکنند.
nh74
آدم با تو خیالش راحته! هیچی حالیت نیس! آدم هرچی بگه تو نمیبری تحویل همه بدی!
Standing MAN
گوشهایش نگفته را میشنید و حرفزدنش آرامش و ظرافتی داشت که نه از فکر بلکه از تفاهمی ورای فکر حکایت میکرد.
Fatima
کروکس پاک خاک شده بود. شده بود هیچ! نه شخصیتی داشت نه "منی"! هیچ شده بود، طوریکه نه شفقت در کسی برمیانگیخت نه نفرت.
Asman Jafari
درست مث بهشت خدا که همه وعدهشو به خودشون میدن! همهشون خواب یه وجب زمینو میبینن. من اینجا خیلی کتاب خوندم. هیچکس به بهشتش نمیرسه! هیچوقت. آرزوی یه وجب زمینم همه به گور میبرن! این مزرعه فقط تو کلهشونه! همیشهٔ خدا حرفشو میزنن، اما هیچوقت از سرشون بیرون نمیآد، هیچوقتم جور نمیشه
Eli
«فکر میکنم از همون اول میدونسم. فکر میکنم میدونسم که دسمون هیچوقت به اون زمین نمیرسه! اما لنی به قدری دوس داشت قصهشو براش بگم که یواشیواش خودم باورم شده بود. میگفتم یه وقتم دیدی شد!»
جواد
با صدایی گریان ادامه داد: «اگه آدم کسی رو نداشته باشه دیوونه میشه. فرق نمیکنه طرف آدم کی باشه. هرکی میخواد باشه! اما پهلوت باشه!» و گریان ادامه داد: «من بت میگم. یادت باشه، آدم از تنهایی ناخوش میشه!»
ا.م
من خیلی دیدم یکی با یکی دیگه یه ساعت حرف میزنه و براش فرق نمیکنه که طرف به حرفش گوش میده، یا اصلا حرفشو میفهمه یا نه! اصل کار اینه که با هم حرف میزنن، یا نشستن و دهنشونو چفت کردن. باقیش مهم نیس. مهم نیس!» هیجانش شدیدتر شده بود، بهطوریکه بر زانو میکوفت. «جورج میتونه یه خروار چرت وپرت برات ببافه و به هیچجا برنخوره. اصل کار اینه که حرف میزنه. همین که تنها نیس و حرف میزنه خودش خیلیه! خودش خیلیه!»
ا.م
«اگر دو نفر بکوشند که در دل هم راه یابند و احساسات هم را درک کنند نسبت به یکدیگر مهربان خواهند شد و به هم کمک خواهند کرد. کوشش در تفاهم هرگز به کینه نمیانجامد، بلکه همیشه به جانب عشق راهبر است.»
Hamid