بریدههایی از کتاب کنستانسیا
۳٫۷
(۳۵)
عشقی که سراسر اعتماد باشد، عشق حقیقی نیست، بیشتر شبیه بیمهنامه است یا بدتر از آن، گواهی حُسن رفتار. و این در نهایت به بیخیالی میانجامد.
آلب
تعقلی که هرگز به خواب نمیرود هیولا میآفریند
nmroshan
دیدم بهتر است اشارهای به آن ماجرا نکنم. میدانستم که در نهایت باید ازش توضیحی بخواهم و زندگی زناشویی وقتی یک طرف وادار به توضیح میشود، لطمه میخورد.
کاربر ۲۷۵۹۴۴۰
ضعیفترین احتمال جای یقینهایی را گرفته بود که ما را در جای خود میخکوب میکند
کاربر ۲۷۵۹۴۴۰
عشقی که سراسر اعتماد باشد، عشق حقیقی نیست، بیشتر شبیه بیمهنامه است یا بدتر از آن، گواهی حُسن رفتار.
کاربر ۱۸۸۰۶۴۳
ویرانه حقیقت را آشکار میکند چون چیزی است که برجا میماند؛ ویرانه استمرار تاریخ است.
mina
با چه سماجتی از پذیرش سالخوردگی طفره میرویم و چیزی را که نهتنها اجتنابناپذیر، بلکه آشکار هم هست، یکسر به کناری میرانیم. چقدر دروغ میبافیم تا چیزی را که دیگران بهروشنی میبینند، انکار کنیم.
atoosa
آدمی نیستم که راحت این چیزهای اسرارآمیز را قبول کنم. دانشمندی که در وجود من است میگوید هرچیزی باید توضیحی داشته باشد، و آن اومانیست سرخوردهای که خودم باشم میگوید هرچیزی باید القاکنندهٔ فکری و الهامی باشد. تنها چیزی که تسلایم میدهد این است که معتقدم این دو گفته مکمل هم هستند نه نفیکنندهٔ هم.
Hanieh
خوشبختی و کامیابی درست مثل منطق کمیابند؛ اساسیترین تجربهٔ بشری شکست و نومیدی است.
pejman
سرنوشت والتر بنیامین یا وسولود میرهولد استثنا نیست. سرنوشت من ــ ایمن و در حد معقولی سعادتآمیز ــ و سرنوشت همسایهام استثناست.
adelnia60
خوشبختی و کامیابی درست مثل منطق کمیابند؛ اساسیترین تجربهٔ بشری شکست و نومیدی است.
adelnia60
آنچه در این دریای محاط بر جزیرهٔ عقلانی من اتفاق افتاده قاعده است نه استثنا: یک عده از مردم اسباب عذاب مردم دیگر شدهاند.
adelnia60
فیلم بهتصویرکشیدن رمان است. رمان هربار که میخوانیمش زنده میشود. رمان گذشتهٔ خوانندگان مردهاش را در خود دارد و اکنونِ خوانندگان زندهاش را و آیندهٔ خوانندگانی را که خواهند آمد.
آلب
بازیگری مثل مجسمهساختن از برف است.
آلب
زندگی زناشویی وقتی یک طرف وادار به توضیح میشود، لطمه میخورد. آنکه میبخشد متهم میکند.
آلب
کافکا را نخوانده، چیز دیگری هم نخوانده. اما بلد است از تخیل خودش استفاده کند و میداند که تخیل به دانش میانجامد.
آلب
سیاست هنر حدومرزهاست. هنر حدومرز سیاست است.
آلب
با اندوهی گرانبارتر و عذابی روزافزون به امریکا برگشتم. اشارهٔ وکیل اسپانیایی به والتر بنیامین وادارم کرد به کتابفروشی ورتیکه در سویل بروم و مجموعهمقالاتش را بخرم. تصویر اول کتاب توجهم را جلب کرد: یک کپی از تابلوی فرشتهٔ دوران جدید، اثر پل کله. و بعد، در هواپیمایی برفراز آتلانتیک، داشتم توصیف والتر بنیامین از فرشتهٔ تابلوِ پل کله را میخواندم، و سراپا هیجان و حیرت بودم.
«چهرهاش بهسوی گذشته برگشته. در آنجا که ما رشتهای از رویدادها میبینیم، او فاجعهای واحد میبیند که یکسر ویرانی بر سر ویرانی مینهد و همه را پیش پای او تلانبار میکند.
فرشته دوست میداشت بماند، مردگان را بیدار کند و آنچه را که خردوخراب شده بود دوباره بسازد. اما طوفانی از بهشت پیش میتازد و این طوفان آنچنان در بالهای فرشته افتاده که قادر نیست آنها را ببندد. این طوفان فرشته را به آیندهای میراند که پشت به آن کرده و در همان حال تل ویرانهای که جلوِ اوست کمکم سر به آسمان میساید. این طوفان چیزی است که ما پیشرفت مینامیم.»
مسعود
گفتم متشکرم: برایم نوشیدنی آوردند بیآنکه خواسته باشم؛ احمقانه گفتم متشکرم و صورتم را از پنجره دور کردم. ناچار نبودم انتخاب کنم، انگار که بگویم ناچار نبودم عذاب بکشم.
مسعود
فقدان تخیل در بوروکراتها
مسعود
حجم
۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
حجم
۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان