- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب در
- بریدهها
بریدههایی از کتاب در
۴٫۱
(۱۰۴)
به جای افزودن تاج گلی به اندک گلهایی که آنجا بودند، یک گلدان شمعدانی آورده بود که دورش به مناسبت خاک سپاری روبانی شیری رنگ پیچیده بود، برای حرمت گذاشتن به خاکی که زیر خاکستردان بود. واین عبارت رویش نوشته شده بود:اینجا پایان تنهایی است. روحت قرین آرامش باشد
زهرا۵۸
او هم مثل امرنس در مراسم نیایش دیده نشده بود.این حقیقت داشت، چون وقتی آنها داشتند عبادت میکردند، هم یکشنبهها هم تک تک روزهای دیگر، پالت داشت کار اتوی آنها را انجام میداد.
زهرا۵۸
فکر میکنی زندگی تا ابد ادامه پیدا میکند و اگراین جور باشد ارزش دارد زندگی کنی
زهرا۵۸
وقتی آدمها میخواهند بروند، بگذار بروند. چرا باید بمانند؟ ما مراقبش بودیم گرسنه نماند؛ کسی به خانه اش دستبرد نزند؛ گذاشته بودند بدون پولِ اجاره توی آن خوکدانی زندگی کند؛ من حتی کاری کردم که دوستانی پیدا کند. ولی ظاهراً ما کافی نبودیم
زهرا۵۸
صدای سگ را که شنید رفته بود بیرون. صدایش ما را بیدار نکرده بود؟ نه. شوهرم خواب بود، ولی چون ویولا قشقرق به پا کرده بود، گوش تیز کرده بودمـــــ بعد از نیمه شب مدتی زوزه کشیده بود و من از تعداد صداهایی که این سگ بلد بود از خودش دربیاورد شگفت زده شده بودم. پیرزن با همان صدای بی فروغ و بی حالتش ادامه داد، ویولا داشته مرگی را اعلام میکرده، بنابراین او با خودش فکر کرده بود برود ببیند کیست که مُرده
زهرا۵۸
درباره خودش تا جایی با ما حرف میزد که به نظرش مناسب بود، ولی عموماً دراین باره خیلی حرف نمیزد، مثل مادری واقعی، که به دلیل دلواپسی تمام وقتش برایاینده بچهها، گذشته اش بی اهمیت شده باشد.
زهرا۵۸
بعداً با پیامهای یکدیگر بیشتر آشنا شدند. شوهرم در فهم معنای پیامهای غیرکلامیامرنس استاد شده بود و امرنس هم چیزهایی را که قبلاً برایش قابل فهم نبود پذیرفت
زهرا۵۸
به دورو بر نگاه کرد. سگ کوچولو روی میز آشپزخانه بود. در نیمه باز بود و او بلافاصله آن را از لای در دید. بعد نگاهی به ما کرد و دوباره به مجسمه خیره شد و بعد باز هم ما را نگاه کرد؛ و صورتش با یکی از آن لبخندهایی روشن شد که برای مواقعی بسیار خاص نگهشان میداشت. سگ کوچولو را برداشت و به دقت گݧݧݧݧݩَردَش را گرفت و یکدفعه انداختش زمین. هیچ کس چیزی نگفت. هیچ حرف یا صدایی دراین لحظه بهکار نمیآمد. و او آنجا میان تکههای شکسته، همچون ملکهای،ایستاد.
و ما سالهای سال در اودِسا زندگی کردیم، نه فقط در صلح و آرامش بلکه همچنین با شادمانی.
زهرا۵۸
باید کلماتم را خیلی به دقت انتخاب میکردم تا هردو بتوانیم در قلمرو عقل بمانیم.
زهرا۵۸
نباید آدم شکل محبت ورزیدن را برای دیگری تعیین کند.
زهرا۵۸
نمیشود محبت همیشه به شیوه آرام و مؤدبانه و روشن بیان شود
زهرا۵۸
بایداین عادتش را که میخواهد شیفتگی اش را با چیزهای بیجا و بی ربط به من ثابت کند از سرش باز کنم
زهرا۵۸
تا وقتی نگرش آدم در مورد کسی مشخص نباشد، هر کلمهای که شرحی از او به دست دهد نادرست است.
زهرا۵۸
تا وقتی فهمید من کی ام و چه لقبی برایم مناسب است، هیچ وقت مورد خطابم قرار نداد. دراین مورد هم حق با او بود. مسلماً تا وقتی نگرش آدم در مورد کسی مشخص نباشد، هر کلمهای که شرحی از او به دست دهد نادرست است.
زهرا۵۸
سابو اولین رمان خود را با نام فرسکو به سال ۱۹۵۸ منتشر ساخت. در ۱۹۵۹ رمان دیگری منتشر کرد با عنوان آهوبره. در همین سال جایزه «یوژف آتیلا» به او رسید وپس از آن بود که رمانهای بیشتری نوشت؛ ازجمله خیابان کاتالین (۱۹۶۹)، ابیگیل (۱۹۷۰) و در (۱۹۸۷). سابو درعین حال در زمینههای دیگری مثل ادبیات کودکان و نمایشنامه، داستان کوتاه و متون غیرداستانی قلم زده است. یکی از همین متون غیرداستانی نوشتهای است در رثای همسرش تیبور سوبوتکا که نویسنده و مترجم بود و در سال ۱۹۸۲ درگذشت. سابو یکی از اعضای آکادمیعلوم اروپا بود و همچنین سرپرست سمینار الهیات کالونیستی. او سرانجام در همان شهر زادگاهش درحالی که کتابی به دست داشت در سال ۲۰۰۷ از دنیا رفت.
زهرا۵۸
ماگدا سابو در سال ۱۹۱۷ در خانوادهای پروتستان و در شهر دِبرِسن مجارستان به دنیا آمد، شهری ملقب به «رم کالونیست». سابو که در کودکی پدرش با او به زبانهای لاتین، آلمانی، انگلیسی و فرانسه حرف میزد در دانشگاه دبرسن زبان و ادبیات لاتین و مجاری خواند. در ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵ در مناطق تحت اشغال آلمان و شوروی به کار معلمیپرداخت. در سال ۱۹۴۷ نخستین آثار خود را در قالب شعر منتشر ساخت؛ دو دفتر شعر با عنوانهای بره و بازگشت به انسان که در ۱۹۴۹ جایزه «باومگارتن» را برای او به ارمغان آورد، اما در دوران حاکمیت رژیم کمونیستی، سابو را دشمن حزب کمونیست خواندند واین جایزه بلافاصله از او پس گرفته شد.
زهرا۵۸
همه دکترها را احمق و نادان میدانست. نمیتوانست یک لحظه هم تحملشان کند. نه به داروهایشان اعتقادی داشت نه به واکسنزدنشان. میگفت تزریق آمپول فقط محض پول درآوردن است و شایعاتی که درباره روباهها و گربههایهار راه میافتد برایاین است که دکترها پول بیشتری به جیب بزنند.
Moti
نوشتن از آن کارهایی نیست که با آدم سر شوخی داشته باشد. جملههایی که ناتمام رها شوند دیگر هیچ وقت به آن خوبی که شروع شده بودند تمام نمیشوند.ایدههای جدید به خم طاق متن شکل میدهند و متن بعد از آن دیگر درست از آب درنمیآید.
Moti
نوشتن شغلی است مثل بازی. بچهها بازی را جدی میگیرند و با توجه کامل انجامش میدهند و بااینکه فقط بازی است و هیچ تأثیری در واقعیت ندارد، آدم برایش زحمت میکشد.
hamtaf
«میخواهند صلح شود. تو باور میکنی؟ من که باور نمیکنم، چون دراین صورت کی سلاحها را میخرد و آن موقع دیگر برای اعدامها و چپاول چه دستاویزی خواهند داشت؟ و ضمناً اگر تا حالا صلح جهانی نشده، چرا عدل الان باید برقرار شود؟»
hamtaf
حجم
۳۷۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۷۶ صفحه
حجم
۳۷۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۷۶ صفحه
قیمت:
۱۹۸,۰۰۰
۱۳۸,۶۰۰۳۰%
تومان