کتاب پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ
۳٫۹
(۱۴۲)
خواندن نظراتاحتمالاً قوانینی علیه مهندسی ژنتیک بشر وضع خواهد شد. اما برخی افراد نخواهند توانست از وسوسهٔ بهبود مشخصات انسان اجتناب کنند؛ چیزهایی مثل حجم حافظه و مقاومت در برابر بیماری و طول عمر. وقتی این ابَرانسانها ظاهر شوند، مشکلات سیاسی عمدهای با افراد بهبودنیافته خواهند داشت؛ یعنی با افرادی که نمیتوانند با ایشان رقابت کنند. میشود فرض کرد که منقرض شوند یا اهمیت خود را از دست بدهند. به جای آنها، نژادی خواهیم داشت از موجودات خودطراح که با سرعتی فزاینده خود را بهبود میبخشند.
اگر نژاد بشر بتواند خود را بازطراحی کند و با این کار خطر اینکه خودش را نابود کند را کاهش دهد یا از بین ببرد، احتمالاً قلمرو خود را توسعه خواهد داد و برای سکونت به سیارات و ستارگان دیگر خواهد رفت. با این همه، سفر طولانی بین ستارگان برای حیات مبتنی بر اشکال شیمیاییِ بر پایهٔ دیانای، مثل ما، مشکل خواهد بود. طول عمر طبیعی اینگونه موجودات در قیاس با زمانِ سفر کوتاه است.
:)
معنایش این است که هیچ فردی نمیتواند بر چیزی ورای گوشهای خاص از دانش بشر اشراف یابد. افراد باید در حوزههای محدودتر و باز هم محدودتر متخصص شوند. این احتمالاً در آینده محدودیتی بزرگ خواهد شد. بیتردید نمیتوانیم مدتی طولانی را با این رشد تصاعدی اطلاعاتِ در سیصد سال اخیر، ادامه دهیم. محدودیت و خطری بزرگتر که نسلهای آتی با آن مواجه خواهند شد این است که ما هنوز همان غرایزی را داریم که در دوران غارنشینی داشتیم؛ بهخصوص غرایز تهاجمی. تهاجم، بهشکلِ تحت سلطه قرار دادن یا کشتن مردان دیگر و بردن زنان و غذایشان، بیتردید تاکنون از جهت تنازع بقا مفید بوده است. اما حالا ممکن است کل بشریت و مقدار زیادی از حیاتِ دیگرِ این سیاره را نابود کند. جنگ هستهای هنوز هم محتملترین خطر است ولی خطرهای دیگری هم وجود دارد؛ مثلاً رهاسازی یک ویروس تراریخته. یا اینکه اثر گلخانهای ناپایدار شود.
:)
مدتزمان تکامل در دورهٔ انتقال برونی، مدتزمان جمعآوری اطلاعات است. این قبلاً صدها یا حتی هزارها سال بود. اما این مدت در حال حاضر به پنجاه سال یا کمتر کاهش یافته است. از سوی دیگر، مغزهایی که با آنها این اطلاعات را پردازش میکنیم با زمانبندی داروینی تکامل یافتهاند؛ صدها هزار سال. این دارد مشکلزا میشود. در قرن هجدهم میگفتند مردی هست که تمامی کتابهایی را که نوشته شده است خوانده. اما امروز اگر روزی یک کتاب بخوانید دهها هزار سال طول میکشد تا کتابهای یک کتابخانهٔ ملی را بخوانید. در همان حال کلی کتاب دیگر هم منتشر شده است.
:)
برخی از عبارت " تکامل" فقط در مورد موادی ژنتیکی که از روش درونی انتقال یافته است استفاده میکنند و به استفاده از آن برای اشاره به اطلاعاتی که از طریق برونی منتقل شده اعتراض دارند. اما بهنظر من، این تنگنظرانه است. ما چیزی ورای ژنهای خود هستیم. ممکن است قویتر یا ذاتاً هوشمندتر از اجداد غارنشین خود نباشیم. اما چیزی که ما را از ایشان جدا میکند دانشی است که در ده هزار سال گذشته، بهخصوص در سیصد سال اخیر، کسب کردهایم. فکر کنم مجاز باشیم دید وسیعتری داشته باشیم و در بحث تکامل بشر، علاوه بر دیانای، اطلاعاتی را که انتقالِ برونی داشتهاند هم در نظر بگیریم.
:)
. البته خیلی از این اطلاعات آشغال است و به کار هیچ نوعی از حیات نمیآید. اما با این حال، سرعتی که اطلاعات مفید میتواند اضافه شود اگر نه میلیاردها که لااقل میلیونها برابر روش زیستی و از طریق دیانای است.
این یعنی وارد مرحلهٔ جدیدی از تکامل شدهایم. در آغاز، تکامل از طریق انتخاب طبیعی بود؛ دگردیسیهای اتفاقی. این مرحلهٔ داروینی حدود سهونیم میلیارد سال طول کشید و به ما رسید؛ موجوداتی که برای تبادل اطلاعات زبان را ایجاد کردند. اما در حدود ده هزار سال گذشته در حالتی بودهایم که شاید بتوان آن را مرحلهٔ " انتقال برونی" نامید. در این مرحله، مدارک درونیِ اطلاعات که نسل اندر نسل از طریق دیانای منتقل شدهاند تا حدی تغییر کردهاند. اما مدارک برونی بهشکل کتاب و دیگر اشکال ذخیرهٔ طولانیمدت، رشدی عظیم داشته است.
:)
دیانای موجود در تخمک یا اسپرم آدم حدود سه میلیارد جفتِ اساسی از بازهای نیتروژنی دارد. اما بهنظر میرسد مقدار زیادی از اطلاعات این توالیﹾ تکراری یا غیر فعال است. پس مقدار کلیِ اطلاعات ژنهای ما احتمالاً حدود یکصد میلیون بیت است. یک بیت اطلاعات یعنی جواب یک پرسش با پاسخ آری یا نه. در مقابل، یک کتاب جیبی میتواند دو میلیون بیت اطلاعات داشته باشد. پس یک فرد معادل تقریباً پنجاه جلد کتاب هری پاتر است و یک کتابخانهٔ ملی بهدردبخور حدود پنج میلیون کتاب دارد؛ یعنی ده تریلیون بیت. مقدار اطلاعاتی که با کتاب یا اینترنت منتقل میشود حدود صد هزار برابر اطلاعات موجود در دیانای است.
از این مهمتر، اطلاعات درون کتابها را میتوان تغییر داد و بسیار سریعتر بهروز کرد. چند میلیون سال طول کشید تا ما از انسانریختهای بدوی تکامل بیابیم. در این مدت، اطلاعات مفیدِ موجود در دیانای ما شاید فقط در حد چند میلیون بیت عوض شده باشند؛ یعنی سرعت تکامل زیستی در بشر حدود یک بیت در سال است. در مقابل، هر سال حدود پنجاه هزار جلد کتاب جدید به انگلیسی چاپ میشود که شامل چیزی در حد یکصد میلیارد بیت اطلاعات است.
:)
اما با ظهور نژاد بشر تکامل وارد مرحلهای کلیدی شد؛ چیزی که اهمیت آن مثل به وجود آمدن دیانای بود. این مرحله به میان آمدنِ زبان بود؛ بهخصوص زبان نوشتاری. یعنی میشد اطلاعات را از نسلی به نسل دیگر انتقال داد و برای این کار روشی غیر از روش ژنتیکی و استفاده از دیانای وجود داشت. در ده هزار سال تاریخ مکتوب بشریت، میتوان تغییراتی مشهود در دیانای بشر و ناشی از تکامل زیستی دید، اما مقدار اطلاعاتی که از نسلی به نسل بعد منتقل میشود رشد بسیار زیادی کرده است. من در دوران طولانی حرفهام بهعنوان دانشمند، کتابهایی نوشتهام تا شمهای از آنچه را در مورد عالم آموختهام به شما منتقل کنم. با این کار دارم دانش را از مغز خود به صفحه منتقل میکنم تا شما بتوانید بخوانید.
:)
آرانای شبیه دیانای ولی نسبتاً سادهتر است و ساختار مارپیچ دوبل هم ندارد. قطعات کوتاه آر ان ای میتوانند خود را بازتولید کنند؛ کاری که دیانای هم توانش را دارد. شاید در نهایت دیانای تولید کنند. ما توان ساختِ آزمایشگاهی این اسیدهای نوکلئیک را از مواد فاقد حیات نداریم. اما با فرصتی پانصد میلیون ساله و بودن اقیانوسهایی که بیشتر سطح زمین را میپوشاندند، احتمال تولید اتفاقی آر ان ای نسبتاً معقول است.
هنگام بازتولید دیانای، خطاهایی اتفاقی رخ میداد. بسیاری از اینها مضر بودند و از میان میرفتند. برخی خنثی بودند و تأثیری بر عملکرد ژن نداشتند. برخی نیز برای تنازع بقا مفید بودند و اینها برگزیدهٔ انتخابِ طبیعی داروینی میشدند.
فرآیند تکامل زیستی در آغاز بسیار کُند بود. تکاملِ اولین سلولها به ساختارهای چند سلولی حدود دوونیم میلیارد سال طول کشید. اما کمتر از یک میلیارد سال بعد برخی از اینها به ماهیان تکامل یافتند و برخی از ماهیان نیز بهنوبهٔ خود به پستانداران تکامل یافتند. بعد، تکامل ظاهراً باز هم سریعتر شد. تکامل از پستانداران اولیه به ما، فقط حدود یکصد میلیون سال طول کشید. دلیل این امر این است که پستانداران اولیه حاوی نسخههایی از ارگانهای حیاتی ما بودند. تنها چیزی که برای تکامل از پستانداران اولیه به ما لازم بود، کمی تنظیمات دقیق بود.
:)
سنگوارههایی نشان میدهند که حدود سهونیم میلیارد سال پیش شکلی از حیات بر روی زمین وجود داشته است. این شاید فقط پانصد میلیون سال بعد از زمانی است که زمین آنقدر پایدار و خنک شد که بتواند پذیرای حیات باشد. اما تکامل حیات در عالم میتوانست هفت میلیارد سال طول بکشد و هنوز فرصت کافی برای تبدیل شدن به موجوداتی مثل ما را داشته باشد؛ موجوداتی که بپرسند حیات از کجا آمده است؟ اگر احتمال ظهور حیات در سیارهای فرضی اینقدر کم است، چرا در زمین در مدتی حدود یکچهاردهم فرصتی که داشت رخ داد؟
ظهور سریع حیات روی زمین نشان میدهد که احتمال ظهور خلقالساعهٔ حیات در شرایط مناسب بسیار زیاد است. شاید شکل سازماندهیشدهٔ سادهتری وجود داشت که دیانای را ساخت. دیانای بعد از ظهور چنان موفق میبود که جای تمامی اشکال پیشین را میگرفت. نمیدانیم این اشکال پیشین چه میتوانستند باشند، ولی آر اِن اِی یکی از احتمالات است.
:)
اگر احتمال ظهور حیات روی سیارهای خاص بسیار نامحتمل باشد، میتوان انتظار داشت که ظهور آن مدتی بسیار طولانی طول بکشد. دقیقتر بگویم، میتوان انتظار داشت که حیات در دیرترین زمان ممکنی اتفاق بیفتد که هنوز برای تکامل بعدی به موجودات هوشمندی مثل ما، قبل از انبساط خورشید و بلعیده شدن زمین، فرصت مانده باشد. پنجرهٔ احتمال این اتفاق برابر با عمر خورشید است؛ حدود ده میلیارد سال. در این فرصت، میتوان تجسم کرد که حیات هوشمند میتواند بر سفر فضایی مسلط شود و به سوی ستارهای دیگر بگریزد. اما اگر امکان فرار نباشد، حیات روی زمین محکوم به فناست.
:)
حجم
۸۶۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۸۶۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۵۶,۰۰۰
تومان