بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زندگی پیش رو | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زندگی پیش رو

بریده‌هایی از کتاب زندگی پیش رو

نویسنده:رومن گاری
انتشارات:انتشارات جامی
امتیاز:
۴.۳از ۵۸ رأی
۴٫۳
(۵۸)
اگر تنها یک کار باشد که من در آن مهارت داشته باشم، آن کار دویدن است. بدون دویدن زندگی محال است که بگذرد.
پویا پانا
ــ در بیمارستان من را به زور زنده نگه می‌دارند، مومو. همه‌اش هم به خاطر قوانینشان است، قوانینی که در نورمبرگ آلمان تصویب شده‌اند. تو از این چیزها خبر نداری، هنوز سنت خیلی کم است. ــ هیچ وقت سنم برای چیزی زیادی کم نبوده است، مادام رزا.
Meloy G
باید با چشمان خودتان ببینید تا باورتان بشود. چون چشمان بقیه مثل چشم خود آدم نیست.
Meloy G
پلیس‌ها از همه قوی هیکل‌ترند. اگر یک بچه پدرش پلیس باشد، انگار که دوبرابر بقیهٔ بچه‌ها پدر دارد.
mahboob
مردم کوچه و خیابان می‌گفتند که او در سینه‌اش قلب ندارد و حرفشان درست هم بود، چون هیچ کس نبود تا از او مراقبت کند. او توانسته بود که شصت و پنج سال بدون دل زندگی کند و گاهی وقت‌ها هم بخشیدن نامهربانی‌های او چندان دشوار نبود.
mahboob
مادام رزا آرامش کامل نداشت، برای اینکه آدم تنها وقتی می‌تواند اینطور آرام باشد که مرده باشد. زندگی همیشه با ترس همراه است.
mahboob
باور کنید که این پسرک یک جانور خاصی بود. چهار سالش شده بود و هنوز خوشحال بود.
mahboob
به نظر من خوشخواب‌ترین آدم‌ها در دنیا ظالمان هستند، زیرا احدی برایشان اهمیت ندارد. افراد منصف با چشم باز و نگران دربارهٔ هر چیز کوچک و بزرگ با اندیشه می‌خوابند، اگر اینطور نبودند با انصاف نمی‌شدند.
mahboob
مادام رزا همیشه می‌گفت که اگر رویاهای زیادی داشته باشی زودتر بزرگ می‌شوی.
mahboob
به نظرم مردم در نهایت به همان حرفی که می‌زنند اعتقاد پیدا می‌کنند، وگرنه نمی‌توانند به زندگی ادامه بدهند.
mahboob
مردم به زندگی بیش از هرچیز دیگری اهمیت می‌دهند، و این خنده دار است. چون چیزهای بسیار زیبای دیگری هم در این دنیا وجود دارند.
mahboob
بهترین راه برای یافتن این گه (هروئین) که لوماهوت از آن استفاده می‌کرد آن بود که به آنها بگویی تا حالا مصرف نکرده‌ای، و چون می‌خواهند که در بدبختی خود شریکت کنند از این مواد مجانی تقدیمت می‌کنند. باور نمی‌کنید که چه تعداد از این افراد سعی کرده‌اند تا من را با خودشان همراه کنند، اما من برای حل مشکل دیگران وظیفه‌ای ندارم و همین مشکل مادام رزا برایم کافی است.
mahboob
این فکر در سرم بود که اگر مادام رزا هم یک دلقک بود چقدر می‌توانست بامزه باشد، اما خب، او دلقک نبود و قسمت ناراحت کنندهٔ زندگی هم همین بود.
mahboob
یکهو احساس خستگی کردم و برایم مهم نبود که کجا هستم. دلم نمی‌خواست هیچ جایی باشم. چشمانم را بستم، اما با این چیزها حالم درست نمی‌شد و من هنوز آنجا بودم، و خب تا وقتی آدم زنده است طبیعی است که همین‌طور باشد
mahboob
لوماهوت به خاطر نبودن آب آشامیدنی و توالت تمیز و چیزهای دیگر به دنیا آمده بود. لوماهوت چندین سال بعد که پدرش سعی داشت او را قانع کند که تقصیری ندارد که لوماهوت به دنیا آمده و از این کار قصد آزار کسی را نداشته است، از این موضوع آگاه شد.
.

حجم

۱۸۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۸۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۵
۶
صفحه بعد