بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثل خون در رگ های من | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مثل خون در رگ های من

بریده‌هایی از کتاب مثل خون در رگ های من

نویسنده:احمد شاملو
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۲از ۳۸۸ رأی
۴٫۲
(۳۸۸)
زندگی را خیلی از آنچه که هست سخت‌تر گرفته‌ایم.
هدی✌
بی چشمان تو نمی‌توانم زندگی کنم. قصهٔ من و چشمان آیدا، قصهٔ درخت و آب است... به هوش باش که فقط قطرهٔ اشکی از چشمان تو کافی است که درخت را، چون سیل بنیان‌کنی با خود ببرد!
هدی✌
هرگز از یاد مبر که اگر تو نباشی، هیچ چیز برای من وجود نخواهد داشت: نه رسالت نه هدف نه زندگی! من این‌ها همه را، تازه برای خاطر تو می‌خواهم: برای خاطر عشق تو و سربلندیت
هدی✌
این اگر یک بار ضرورتی احمد بی‌چاره را ناگزیر کرد که عملی برخلاف میل خود انجام دهد، و این عمل سبب آزردگی آیدا شد، آیدا می‌تواند یکی از دو گوش احمد را ببرد یا دماغش را گاز بگیرد یا سرش را با ترب سیاه و آب فلفل سبز بشوید و جوهر خردل به گلویش بریزد، ولی مطلقاً حق ندارد که در برابر گناه الزامی احمد از او قهر کند یا ترش‌رویی نشان بدهد، زیرا در این صورت، جزای احمد از گناهش سنگین‌تر خواهد شد... به طور خلاصه، آیدا حق دارد هر بلایی که می‌خواهد به سر احمد درآورد، اما انتقام گرفتن از طریق بداخلاقی و کج‌خلقی اکیداً ممنوع است
هدی✌
در کنار من وجود داری، و «برای من» وجود داری، نه آن که چون دیوانه‌ها ــ که در رویای خویش خود را پادشاه تصور می‌کنند ــ در این کنج تنهایی به خیالم رسیده است که توانسته‌ام مالکی از برای قلب و هدفی از برای زندگی خویش پیدا کنم؛ به خیالم رسیده است که توانسته‌ام دنیای تو را برای خود فتح کنم؛ به خیالم رسیده است که توانسته‌ام اشک و لبخند تو را برای خود داشته باشم.
هدی✌
راستش این است. من نمی‌بایستی به تو نزدیک می‌شدم، نمی‌بایستی عشق پاک و بزرگ تو را متوجه خودم می‌کردم، نمی‌بایستی بگذارم تو مرا دوست بداری. من مرده‌یی بیش نیستم و هنگامی که تو را دیدم آخرین نفس‌هایم را می‌کشیدم. شرافتمندانه نبود که بگذارم تو مرده‌یی را دوست بداری.
هدی✌
عشق، بزرگ‌ترین خصلت انسان است؛ پس من که عشقی چنین بزرگ در دل دارم چرا بزرگ‌ترین مرد دنیا نباشم؟
آبـــــان🍊
سکوت تو، پایان غم‌انگیز زندگی من است.
Ali
آنچه او می‌خواهد به «سروری» خود قبول کند، مدت‌هاست که سر به بندگی تو سپرده است
B-vafa
واقعیت قضیه یک سخن بیش نیست: تو، یا مرا به آسمان خواهی برد یا به گورستان؛
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
هرگز به خود اجازه نمی‌دهم که خوش‌بختی خود را به بهای حسرت‌ها و نامرادی‌های تو به چنگ آرم.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
دلم برای تو، برای داشتن تو، برای بوسیدن تو و برای در آغوش فشردن تو شعله می‌زند، اما... اما این روزه را فقط موقعی افطار خواهم کرد که بدانم تو را خوش‌بخت می‌کنم.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
روزی که من تو را از دیروز کم‌تر دوست داشته باشم، آن روز آفتاب طلوع نخواهد کرد.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
اگر می‌دانستم پس از آن همه رنج‌ها و نابه‌سامانی‌ها تو را می‌توانم داشته باشم، بدون شک با ارادهٔ آهنین‌تری تحمل‌شان می‌کردم.
reihan
آن روز، آن نخستین روزی که من توانستم در خلوت آرزومندانهٔ عشق‌مان تنگ‌تر کنار تو بنشینم و گرم‌تر در آغوش مشتاق خود جایت بدهم، لبان بی‌محبت تو، سرد و نامهربان، از لبان من گریختند؛ چیزی که من درست به خلاف آن تصور می‌کردم! ــ آن روز، لبان تو به بوسهٔ آرزومندانهٔ لب‌های من جواب سردی نیز ندادند... من این بی‌مهری را هرگز فراموش نخواهم کرد.
Narges Ebad
من روح تو را دوست می‌دارم؛ و به همان اندازه «جسم» تو را ــ گوشت گرم و زندهٔ تو را، بوی تو را و پوست تو را و تن تو را دوست می‌دارم.
Fatima
به بهار می‌مانی که چون می‌آید، درخت خشکیده شکوفه می‌کند. برای فردای‌مان چه رویاها در سر دارم!
whatreaderssara
روزگار درازی بود که شعر را گم کرده بودم. این روزها احساس می‌کنم که شعر، دوباره در من جوانه می‌زند. به بهار می‌مانی که چون می‌آید، درخت خشکیده شکوفه می‌کند.
راضیه
هرگز هیچ چیز در پیرامون من از تو عظیم‌تر نبوده است.
هادی محمودی
معنی «با تو بودن» برای من «به سلطنت رسیدن» است. چه قدر در کنار تو مغرورم! ــ به من نگاه کن که چه تنها و خسته بودم، و حالا به برکت قلب تو که کنار قلب من می‌تپد، چه شاد و چه نیرومندم! آیدای من، تو معجزه‌یی.
zahra

حجم

۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

حجم

۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰
۵۰%
تومان