بریدههایی از کتاب خون خورده
۳٫۹
(۴۴۸)
این خاصیت تاریخ است، که پُر است از چیزهایی که کسی نمیبیند اما اتفاق میافتند و وقتی هم که گم میشوند، ککِ کسی نمیگزد.
mahii
تاریخ پُر است از سربازانی که در دلِ شب میزنند به پشتِ خطوطِ دشمن تا کسی را نجات بدهند. تاریخ به این آدمها بیشتر فرجه میدهد انگار. برایش جذابترند.
mahsaramezani
تاریخ پُر است از مردانی که بهآنی تصمیم میگیرند کار را تمام کنند و جوری بمیرند که دستِ فلک بهشان نرسد
خاک
تاریخ پُر است از مردان جوانی که وقتی میفهمند دوست داشته شدهاند حاضرند دست به هر کاری بزنند، حتی آتش زدنِ یک صومعهٔ قدیمی یا حمله به یک دژِ مقاوم در یکی از نبردهای صلیبی...
خاک
وقتی کسی را میکُشی روحش را آماده میکنی برای نبردی بزرگتر. مُردگان روحِ ضعیفی دارند، روحی که نجنگیده. روحی که درد نکشیده. زخم برنداشته. کُشتگان اما رؤیایی دیگر دارند.
مژگان
هیچ زخمی نیست که خودش را نبندد مگر آنها که دیگر میخواهند کار را تمام کنند. مثل زخم خنجر، گلوله.
rez1.314
تاریخ پُر است از مردان جوانی که وقتی میفهمند دوست داشته شدهاند حاضرند دست به هر کاری بزنند، حتی آتش زدنِ یک صومعهٔ قدیمی یا حمله به یک دژِ مقاوم در یکی از نبردهای صلیبی...
ketab_baan
همان شب بود که خاچیک فکر کرد پدرش چه زجری کشیده موقعِ مُردن. چون خون داشته در بدنش و انگار خونی که خارج نشود جان را، روح را، نگه میدارد در عمقِ تنِ آدم. کُلِ کتابِ مقدس پُر بود از خونهای ریختهٔ قدیسین. خونِ سرِ یحیی، خونِ مسیح، خونِ متی... جانی که بیخون برود کمی مشکوک است.
Hrays
و تاریخ پُر است از زنانی که دور از چشم دیگران کاری میکنند تا ردِ عشقشان محو و گم شود.
دردونه
این را هر باستانشناسی که توی بیابان کار کرده میداند. هیچ زخمی نیست که خودش را نبندد مگر آنها که دیگر میخواهند کار را تمام کنند. مثل زخم خنجر، گلوله.
دردونه
تاریخ پُر است از این لحظهها، آدمهایی که میخواهند ناگهان کار را یکسره کنند و بروند گوشهای و آنقدر زندگی کنند که جوانی بشود خاطرهای دور. خیلی دور...
دردونه
تاریخ پُر است از مردان جوانی که وقتی میفهمند دوست داشته شدهاند حاضرند دست به هر کاری بزنند، حتی آتش زدنِ یک صومعهٔ قدیمی یا حمله به یک دژِ مقاوم در یکی از نبردهای صلیبی...
دردونه
آفتاب بیروت سنگ را هم مرجان میکند چه برسد محسن مفتاح را که عاشقِ فلافل بود و محمود درویش و غادة السمان را بهتر از خیلیها میخواند و با کلماتشان میگریست و زور میزد کسی را پیدا کند تا عاشقش شود.
دردونه
تاریخ پُر است از موشکهای عملنکردهای که رها شدهاند...
zeinab.ghl
«سیگار خیلی کِیف داره؟»
«زیاد. زیاد.»
«کاش میشد سیگار کشید. ببینم، دود که میره تو حلق، چیکار میکنه؟»
«آروم میکنه. دود خفهت میکنه تا نفست به شماره بیفته و حظ کنی از اینکه زندهای.»
zeinab.ghl
تاریخ پُر است از رؤیاپردازانی که کسی جدیشان نمیگیرد و بعد آنهایند که دیگران را جدی نخواهند گرفت.
هادی محمودی
عشق همهچیز را حل میکند.
zeinab.ghl
کُشته میشد؟ میمُرد؟ مگر فرق میکرد؟ قطعاً فرق داشت. قطعاً. کُشته شدن شکوهِ دیگری داشت. وقتی کسی را میکُشی روحش را آماده میکنی برای نبردی بزرگتر. مُردگان روحِ ضعیفی دارند، روحی که نجنگیده. روحی که درد نکشیده.
هادی محمودی
کیوکوشینکای ۳۶ ساله که تازه توانسته بود دانِ دو بگیرد و رمانی بنویسد که به نظرش قابلچاپ باشد، یک روز در خیابانِ شانزده آذر روحِ آرزو کیان را دیده بود که از پشتِ میلههای دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی نگاهش میکند. چه کسی باور میکند؟ او کرده بود. رفیقشان زیرِ سنگی کهنه پوسیده بود و همه تنهایش گذاشته بودند. قصهای تلخ که مدام تکرار میشد. ارواحِ سرگردانِ جوان.
هادی محمودی
ماریا هر روز به منصور سر زد و از صورتش برفکها را سترد.
هادی محمودی
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان