بریدههایی از کتاب مردی به نام اوه
۴٫۳
(۲۲۶)
«فقط یک احمق تصور میکنه که حجم و نیرو باهم مساوی هستند؛ این رو به خاطر بسپر.»
اژدهای کوچک
حالا باید یککم بیشتر منتظرم بمونی، الان برای مُردن وقت ندارم.
kazhal
همهٔ ما فکر میکنیم هنوز به اندازهٔ کافی زمان داریم تا با دیگران یکسری کارها را انجام دهیم و به آنها چیزهایی را که میخواهیم و باید، بگوییم. و بعد ناگهان اتفاقی میافتد که باعث میشود بایستیم و به کلماتی مثل «اگر» و «ای کاش» فکر کنیم.
kazhal
«این چه عشقیه که آدم بهمحض اینکه اوضاع سخت شد، معشوقشو دودستی تحویل بده؟ بهمحض اینکه قوای جسمیش تحلیل رفت، ترکش کنه؟ شما بگید، این چه عشقیه؟»
Raymond
پروانه خیلی زود فهمید اُوِه جزء آن دسته مردانی است که اگر مسیر را نشناسند، همچنان به راهشان ادامه میدهند
Raymond
اینطور میگفتند که هر انسانی باید میدانست برای چه چیزی مبارزه میکند. و سونیا برای هر چیز خوب مبارزه میکرد. و برای کودکی که صاحب آن نشد. و اُوِه هم برای او مبارزه کرد.
Raymond
«ما میتونیم خودمون رو یا با مرگ مشغول کنیم، یا زندگی. ما باید به آینده نگاه کنیم، اُوِه!»
Raymond
در زندگی یک مرد لحظهای میرسد که باید تصمیم بگیرد میخواهد چه مردی باشد، مردی که به دیگران اجازه میدهد او را زیر پا له کنند، یا نه.
Raymond
یکبار وقتی اُوِه از سونیا پرسید چرا همیشه میخواهد حتماً سرزنده و خوشحال باشد، سونیا گفت «رگهای از نور خورشید کافیه تا زوایای تاریک زیادی رو روشن کنه.»
Raymond
بهنظر اُوِه، آدم نباید طوری زندگی کند انگار همهچیز قابلجایگزین کردن است، انگار وفاداری هیچ ارزشی ندارد.
Raymond
رونه پرسید «این روزها دیگه کسی حاضر نیست به خاطر اعتقاداتش مبارزه کنه؟»
اُوِه جواب داد «نه، مردش پیدا نمیشه.»
Raymond
همسرش اغلب میگفت تمام راهها به «چیزی» ختم میشوند که سرنوشت را رقم میزند.
Raymond
اُوِه گفت «مردونگی به عمله، نه به حرف.»
Raymond
او هیچوقت جزء آن دسته آدمهایی نبود که برایشان اهمیت داشته باشد که دیگران آنها را چه صدا میکنند،
Raymond
گفت «من آدمی نیستم که پشتسر دیگران حرف بزنم.»
Raymond
«پدرت همیشه میگفت کسی که زیاد اهل وراجی نباشه، بهندرت از دهنش چرتوپرت خارج میشه.»
Raymond
وقتی آدم یک نفر را از دست میدهد، دلش برای خیلی از نکتههای کوچک تنگ میشود؛ برای خندههایش، اینکه چگونه در خواب خودش را از یک دنده، روی دندهٔ دیگر میانداخت، یا اینکه آدم دیوار را به خاطر او رنگ میزد.
Raymond
«این گربه قطعاً هزارتا مرض داره، هار هم هست!»
اُوِه به گربه نگاه میکند، بعد به گوسفند، و سرش را به علامت تأیید تکان میدهد.
«احتمالاً خودتون هم مبتلا به همین بیماریها هستید، بااینحال ما با سنگ نمیزنیمتون.»
زن تهدیدکنان میگوید «مواظب خودت باش!
Raymond
چون مردم میگفتند که اُوِه دنیا را فقط سیاهوسفید میبیند.
و همسرش رنگ بود؛ تمام رنگهایش.
Raymond
این روزها مردم برای عملکردهای صادقانه و عاقلانه و بینقص احترامی قایل نیستند، فقط باید ظاهر کار خوب باشد و در کامپیوتر ذخیره شود، ولی اُوِه کارها را آنطوری انجام میدهد که باید.
Raymond
حجم
۳۹۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۵۴ صفحه
حجم
۳۹۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۵۴ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان