بریده‌های کتاب اینم شد زندگی؟!
کتاب اینم شد زندگی؟! اثر عزیز  نسین

کتاب اینم شد زندگی؟!

نویسنده:عزیز نسین
انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۳.۸از ۱۲ رأی
۳٫۸
(۱۲)
درمسجدها بسته شد و به جای آن کافه‌ها باز شد! همان‌هایی که در صف اول نماز جماعت می‌ایستادند این بار متمدن شده وبه کافه‌ها سرازیر شدند.
Ghazal Karavan
یک نفر در راه با دوستش روبرو می‌شود و می‌پرسد: -کجا می‌ری؟ - میرم بازار خر بخرم! - بابا جان این چطور حرف زدنیه؟ بگو انشاء الله میرم بازار و انشاء الله یک خر می‌خرم. - برو بابا خودتو مسخره کردی! پول توی دستمه خر هم توی بازار فراوانه. پول میدم. خر می‌خرم. این دیگه ماشاء الله، ایشاء الله نداره!... دو دوست از هم جدا می‌شوند، کسی که می‌خواست خر بخرد وقتی به سر پل می‌رسد پایش لای تخته‌های پل گیر می‌کند و پول‌هایش به دریا می‌ریزد. شب با حالتی پریشان به طرف خانه می‌رفت که باز دوستش را ملاقات می‌کند. دوستش می‌پرسد: - کجا می‌ری؟... - انشاء الله به خانه می‌رم. انشاء الله کار بکنم. انشاء الله پولدار بشم تا انشاء الله یک خر بخرم!.
azar
خنده به خانه فقرا کمتر می‌آید. گرفتاری‌ها مجال نمی‌دهد آدم‌های فقیر بخندند.
azar
می‌گویند: «گوسفند را از پای خودش به دار می‌آویزند.» ولی انسان‌ها که گوسفند نیستند. و هیچ انسانی را هم از پای خودش به دار نمی‌آویزند! بدبختی‌ها به تمام انسان‌ها تعلق دارد. انسان‌ها مانند اعضاء یک اجتماع هستند. با هر انسان دردمندی دردمندیم و با هر گرسنه‌ای گرسنه‌ایم. با هر زندانی خود را در بند احساس می‌کنیم... خوشبختی انسان‌ها به تنهایی غیر ممکن است.
azar
«پنجاه ساله حرف می‌زنیم. پنج نفر نمی‌فهمن چی داریم می‌گیم؟!...»
azar
دیگر بچه‌ای نباید به خاطر اینکه یک قروش ندارد تا حلوا بگیرد اشک بریزد. این را همه به خاطر داشته باشیم که. «اینطور آمده ولی اینطور نباید برود!»
azar
آخر همسن‌وسال‌های من همه ختنه شده بودند اما ما چون پول نداشتم من همین‌طوری مانده بودم! دیگر داشت وقتش می‌گذشت! مادرم فکر خوبی کرده بود چون ختنه سوران جشن می‌خواست و جشن هم کلی پول لازم دارد که ما نداشتیم. توی جشن عروسی محمد آقا مرا هم ختنه کردند! برای ختنه کردن من یک تخت از همسایه دست راستی قرض کردند و یک دست رختخواب هم از همسایه دست چپی ... ما خودمان هیچ‌کدامش را نداشتیم.
azar
پدرها، مادرها، معلم‌ها، ریش سفیدها، همه و همه می‌گفتند که راه میلیونر شدن چهار چیزه. اول، زیاد کار کردن. دوم، خوش اخلاق بودن. سوم، نخوردن و پول جمع کردن. چهارم، با دین و ایمان بودن.
azar
در اجتماعی که سرنوشت انسان به یک مویی بند است و یک اتفاق جزئی مسیر زندگی انسان‌ها را عوض می‌کند. لاف زدن از عرضه و لیاقت کار بیهوده ایست. در اجتماعی که یک تکه کاغذ به نام (قرعه) مسیر زندگی انسان‌ها را عوض می‌کند و آنرا از مقام یک مخترع به یک دزد تنزل می‌دهد و یا برعکس از یک دزد یک پروفسور می‌سازد، دم زدن از لیاقت و کفایت گزافه گویی است.
azar
بله انسان‌ها گریه می‌کنند. وقتی ناراحتی آنها لبریز شود گریه می‌کنند. زندگی ما همه‌اش گریه است. مزاح‌ها و شوخی‌هایی که می‌کنیم از همین جهت است. خنده‌هایمان مزه گریه می‌دهد!....
azar

حجم

۲۴۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۴۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۱۰۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد