بریدههایی از کتاب آخرین دختر
۳٫۹
(۴۴۵)
پرسش: آیا مجاز به فروش یک اسیر زن هستیم؟ پاسخ: خرید، فروش یا پیشکشکردن اسیران و بردگان زن مجاز است، زیرا آنها صرفاً جزو اموال هستند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آنهایی که خانههایشان نزدیک مقرهای پست آنها بود میدیدند که پیشمرگان آنجا را ترک میکنند و به آنها التماس کرده بودند که دستکم سلاحهای خود را بگذارند تا روستاییها بتوانند استفاده کنند؛ هرچند این کار آنها نتیجهای نداشت. این خبر خیلی سریع در سایر نقاط روستا پیچید، اما درک این واقعیت زمان برد. آنها خیلی مورداحترام قرار میگرفتند و اکثر ما مطمئن بودیم که آنها بازمیگردند و وظیفهٔ خودشان را انجام میدهند؛ اولینبار که صدای گلولههای خلافت اسلامی را در کوچو شنیدیم، برخی از زنان در گوش یکدیگر پچپچ میکردند: «شاید پیشمرگان برای نجات ما اومدن.»
book worm...
سالی که مادرم برای مراقبت از گوسفندان ما را ترک کرد من در مدرسهٔ متوسطه بودم و از اینکه در تمام کلاسهایم موفق نشده بودم خیلی ناراحت بودم. وقتی برگشت به او گفتم: «بدون تو انگار کورم.»
kiana
او با تمام برچسبهایی که زندگی به او زده بود مبارزه کرد: یتیم. قربانی تجاوز. اسیر. پناهنده. درعوض برچسبهایی جدید ساخت: بازمانده. رهبر ایزدی. مدافع زنان. نامزد جایزهٔ صلح نوبل. سفیر حسننیت سازمان ملل؛ و اکنون نویسنده.
mahdi
. هر شب رؤیای کوچو را میدیدم و هر روز صبح که بیدار میشدم بهیاد میآوردم که کوچوی سابق آنچنان که آن را میشناختم دیگر وجود ندارد. حس پوچ و غریبی بود. دلتنگی برای یک مکان ازدسترفته باعث میشود احساس کنید خودتان هم ناپدید شدهاید
مرضیه
در ماه دسامبر، ما سه روز روزه میگیریم تا کفارهٔ گناهانمان را بدهیم. ازدواج خارج از دین و نیز تغییر مذهب مجاز نیست.
Javad Sobouti
ایزدیها معتقدند که پیشازاینکه خداوند انسان را بیافریند، هفت موجود الهی آفرید که اغلب فرشته نامیده میشوند و تجلیای از خود او بودهاند. خداوند پساز سرشتن جهان از تکههای کروی مرواریدی، فرشتهٔ اصلی خود، ملکطاووس، را به زمین فرستاد که در آنجا بهشکل طاووس درآمد و دنیا را با پرهای روشن خود رنگ کرد. داستان ادامه دارد تااینکه ملکطاووس، آدم-که اولین انسان بوده-را میبیند؛ کسی که خداوند او را جاودانه و کامل آفرید و فرشته به این تصمیم خداوند اعتراض میکند. ملکطاووس پیشنهاد میکند که اگر قرار است آدم زادوولد کند نمیتواند جاودانه باشد و نمیتواند کامل باشد. او باید گندم را که خداوند برای او ممنوع کرده است بخورد.
Javad Sobouti
نَفاح که وقتی بازار باز شد رسیده بود، یک دختر خیلی جوان انتخاب کرد که باعث شد برخی از شبهنظامیان دیگر به او بخندند. آنها او را دست انداختند و گفتند: «میدونستیم همین رو برمیداری. وقتی کارت باهاش تموم شد بدش به من.»
جواد
«امروز خورشید بدون ترس روبه تو طلوع کرده.»
Morteza Rahmani
من در آنجا با مادرم، ششتا از هشت برادرم و دو خواهرم، بهاضافهٔ دو زنبرادرم و فرزندان آنها، و در فاصلهای دور از سایر برادرهایم، برادرهای ناتنیام و خواهران ناتنیام و بیشتر عمهها، عموها و عموزادههایم زندگی میکردم.
ala
بااینحال، ترک خانه، بدون هیچ دلیلی جز ترس، سختترین چیزی بود که تا آن زمان انجام داده بودم.
Morteza Rahmani
وقتی کامیونها به کوچو نزدیک شدند، صدایشان مانند نارنجک در فضای آرام و بیصدای روستا پیچیده شد. از ترس به خود میلرزیدیم و به یکدیگر چسبیده بودیم.
جواد
میدانستم که در سال نوی ایزدی تخممرغ رنگ میکنیم، از قبرهای خانواده دیدن میکنیم و در معابدمان شمع روشن میکنیم. میدانستم که اکتبر بهترین ماه برای رفتن به لالِش است-درهای مقدس در منطقهٔ شیخان که در آن بابا شیخ، مهمترین رهبر روحانی ما و بابا چاویش، نگهبان زیارتگاههای آنها، به زائران خوشامد میگویند. در ماه دسامبر، ما سه روز روزه میگیریم تا کفارهٔ گناهانمان را بدهیم. ازدواج خارج از دین و نیز تغییر مذهب مجاز نیست.
آیه
هر لحظهای که درکنار داعش بودیم، بخشی از یک مرگ آهسته و دردناک بود-مرگِ روح و جسم
کاربر ۸۸۴۷۵۲
«نادیا حالا چطور؟» و من بدون اینکه متوجه شوم حرفهایم را تکرار میکنم، دوباره میگفتم: «ناصر خیلی گرمه. خیلی گرمه.» درست بههمینصورت. درنهایت، با لحن شوخی میپرسید و بهجای من جواب میداد: «هی نادیا، حالت چطوره؟ خیلی گرمه؟ یا خیلی گرمه، خیلی گرم؟» و وقتی متوجه منظورش میشدم میخندیدم.
روز سوم ناصر با یک کارت شناسایی بازگشت. در آن اسم من، سوزان و زادگاهم کرکوک بود؛ بهغیراز اینها تمام اطلاعات صفا ثبت شده بود. او به من گفت: «حتماً تمام اطلاعات این کارت شناسایی رو حفظ کن. اگه توی ایستبازرسی ازت بپرسن کی یا کجا به دنیا اومدی و ندونی... اونوقت دیگه کارت تمومه.»
Siavash Haji
داعش بسیار محاسبهشده و با برنامهریزی برای بهبردگیگرفتن دختران ایزدی آمده بود، اما اشتباهاتی هم کرد و به ما فرصتهایی داد. بزرگترین اشتباه آنها این بود که لباسهای زنان موصل، یعنی نقاب و عبایههای سیاه را بهتن ما کردند و بهاینصورت شناخته نمیشدیم. زمانیکه آن لباسها را میپوشیدیم فرقی باهم نداشتیم و باوجود داعش در رأس قدرت، احتمالش کم بود که مردان در خیابان زنی را که نمیشناختند گیر بیاندازند؛ ازاینرو احتمال پیداکردن ما کم بود. همینطور که راهپله را جارو میزدم زنان را که در خیابان راه میرفتند تماشا میکردم؛ همه مثل هم لباس پوشیده بودند. امکان نداشت بتوانی بگویی کدامیک زنی سنی است که به بازار میرود و کدامیک دختری ایزدی است که از دست اربابش فرار میکند.
Siavash Haji
کودکانی که درحال فرار از داعش از بیآبی مردند، خانوادههایی که هنوز در کوهستان گرفتار بودند، هزاران زن و کودکی که در اسارت بودند و آنچه برادرانم در محل قتلعام دیدند. من فقط یکی از صدهاهزار قربانی ایزدی بودم. جامعهٔ من پراکنده شده بود؛ در داخل و خارج از عراق پناهنده شده بودند
kiara
ایزدیها بر این باورند که ملکطاووس برای اولینبار در درهای زیبا در شمال عراق بهنام لالِش به زمین آمد تا انسانها را با خداوند ارتباط دهد. تا جایی که میتوانیم برای دعا و وصال مجدد با خداوند و فرشتهاش اغلب به آنجا میرویم.
kiara
داعش میدانست مسلمانشدن و ازدستدادن دوشیزگی تاچهاندازه میتواند دختران ایزدی را نابود کند. آنها از بدترین ترسهای ما علیه ما استفاده کردند تا جامعهٔ ما و رهبران مذهبی ما از بازگشت ما استقبال نکنند.
kiara
سایر زنان پیشازاینکه ربوده شوند شاهد کشتهشدن همسرانشان درمقابل چشمشان بودند یا حرفهای اربابان خود را میشنیدند که به کشتار در شهنگال افتخار میکردند. آنها را در خانهها یا هتلها، حتی در زندانها نگه میداشتند و مرتب به آنها تجاوز میشد. برخی از آنها بچه بودند و بدون توجه به اینکه اولین دورهٔ ماهانه را تجربه کرده بودند یا نه به آنها تجاوز میشد. برخی دیگر، برای اولینبار وقتی خواب بودند به آنها تجاوز شده بود. درصورتیکه دختران از دستورات اربابان خود سرپیچی میکردند به آنها گرسنگی و شکنجه میدادند و حتی برخی از آنها با اینکه هرکاری شبهنظامیان از آنها میخواستند انجام میدادند، باز شکنجه میشدند.
zeynab esmaeeli
حجم
۴۴۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه
حجم
۴۴۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان