بریده‌هایی از کتاب بازگشت به خود؛ خودشناسی از طریق اینیاگرام

مانند گل‌ها، روابط در تاریکی رشد نمی‌کنند. روابط در پرتو خود-افشاگری شکوفا می‌شوند.

«چیزی که واقعا سخت و واقعا شگفت‌انگیز است این است که کامل بودن را رها کنید و کار تبدیل شدن به خودتان را شروع کنید.» آنا کوئیندلن

«هنوز چیزی را که در جستجوی آن هستم، پیدا نکرده‌ام»

«بدون شناختن خود، شناختی از خدا هم وجود ندارد.»

«انتظارات رنجش‌هایی هستند که منتظر اتفاق افتادن هستند.

«بدون شناختن خود، شناختی از خدا هم وجود ندارد.»

«نمی‌توانم بدون کار مغزی زندگی کنم. مگر چه چیز دیگری برای زندگی کردن وجود دارد؟» شرلوک هولمز

«کار، سرگرم کننده‌تر از سرگرمی است!»

یا من را رهبری کن، یا من را دنبال کن و یا از مسیر من بیرون برو ژنرال جورج اس. پاتن جونیور

شما ناکامل هستید و برای کشمکش، خلق شده‌اید، اما شایسته عشق و تعلق هستید.

«چیزی که واقعا سخت و واقعا شگفت‌انگیز است این است که کامل بودن را رها کنید و کار تبدیل شدن به خودتان را شروع کنید.» آنا کوئیندلن

حقیقت این است که افرادی که فاقد خودشناسی هستند، نه تنها از لحاظ معنوی بلکه از نظر حرفه‌ای نیز رنج می‌برند.

به هر حال، اگر «خود» من می‌توانست به «خود» من کمک کند، آیا فکر نمی کنید که تا الان آن را انجام می‌داد؟

«گناهانی که ثابت هستند از جریان آزادانه انرژی زندگی و عشق خداوند جلوگیری می‌کنند. [آنها] بلوک‌های خودساخته‌ای هستند که ما را از خدا و در نتیجه از پتانسیل‌های واقعی خودمان جدا می‌کنند.»

تا زمانی که نسبت به این که چگونه جهان را می‌بینیم، جاهل باشیم و ندانیم که زخم‌ها و اعتقادات، آنچه هستیم را شکل می‌دهند، زندانیان گذشته‌مان هستیم.

اکثر مردم بر این باورند که می‌دانند چه کسانی هستند درحالی که نمی‌دانند،

چند بار در حالی که بازی فرزندانم را از دور نگاه می‌کردم یا به ماه زل زده بودم در یک لحظه توام با تفکر، احساس دلتنگی عجیبی برای چیزی یا کسی که مدت‌ها پیش از دست داده بودم داشتم. احساس می‌کنم در عمیق‌ترین حوزه‌های وجودم یک حقیقت دفن شده وجود دارد، بیانی روشن‌تر از خودم، و تا زمانی که از آن غافل باشم، هیچ‌گاه به طور کامل احساس زنده بودن و کامل بودن نخواهم کرد. شاید شما هم این را احساس کرده باشید.

گفت: «آنچه ما در مورد خودمان نمی‌دانیم، می‌تواند به ما آسیب برساند و این کار را خواهد کرد، بدون اینکه نیازی به سایرین داشته باشد.» با انگشت به من و سپس به خودش اشاره کرد. «تا زمانی که نسبت به این که چگونه جهان را می‌بینیم، جاهل باشیم و ندانیم که زخم‌ها و اعتقادات، آنچه هستیم را شکل می‌دهند، زندانیان گذشته‌مان هستیم. ما زندگی‌مان را با انجام بدون تفکر کارهایی که به خودمان و کسانی که در اطرافمان هستند صدمه می‌زنند و یا ما را سردرگم می‌کنند، ادامه خواهیم داد. در نهایت، به ایجاد اشتباهات مشابه، بارها و بارها در طول زندگی، عادت می‌کنیم، که این مسئله ما را به خواب می‌برد. باید از خواب بیدار شویم.»

هرچقدر که سخت‌تر تلاش می‌کردم، اوضاع بدتر می‌شد. بیشتر از مردی که کفش‌های دلقک پوشیده و در یک میدان مین می‌دود، قدم‌های اشتباه برمی‌داشتم. زمانی که آنجا را ترک کردم هیچ کمبودی از سردرگمی، احساس صدمه دیدن و سوءتفاهم وجود نداشت. این پایان برای من، بسیار اندوهناک بود.

اینیاگرام نام خود را از واژه یونانی ennea به معنی عدد نُه و واژه gram به معنی طرح یا شکل گرفته است