بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سفر با کشتی بامداد نورد (ماجراهای نارنیا، جلد پنجم) | طاقچه
تصویر جلد کتاب سفر با کشتی بامداد نورد (ماجراهای نارنیا، جلد پنجم)

بریده‌هایی از کتاب سفر با کشتی بامداد نورد (ماجراهای نارنیا، جلد پنجم)

۴٫۷
(۱۳)
باور نمی‌کنید چه دردسرهایی با اینها داشته‌ام. همین دو ماه پیش همگی رفتند که بشقاب‌ها و کاردها را قبل از شام بشویند؛ می‌گفتند این‌طوری در وقت صرفه‌جویی می‌شود. یک روز دیدم سیب‌زمینی پخته‌ها را می‌کارند تا وقتی سبز شد دیگر احتیاج به آشپزی نداشته باشند.
آفتاب
او از کتاب خوشش می‌آمد، اگر کتاب‌ها حاوی اطلاعات بودند
آفتاب
یک روز هم گربه رفت توی قسمت لبنیات، آنها هم بیست نفری دست به کار شدند و تمام شیرها را بیرون آوردند، ولی هیچ‌کدام به عقلشان نرسید گربه را بیرون کنند.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
هیچ‌چیز همان که به نظر می‌رسد، نیست
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
حس می‌کردند سرنوشت همه قبلاً رقم خورده یا حتی از قبل اتفاق افتاده بود.
book.lover
وقتی زنبور وحشی به اتاق می‌آید، دوست دارم ببینم کجاست."
book.lover
اژدهایان هیچ‌چیز را به اندازهٔ مزهٔ گوشت تازهٔ اژدها دوست ندارند. به همین دلیل است که به ندرت بیش از یک اژدها در یک سرزمین پیدا می‌شود.
sepehr.syl.haghdoust
وقتی زنبور وحشی به اتاق می‌آید، دوست دارم ببینم کجاست.
book.lover
یکی از بزدلانه‌ترین کارهایی که مردم عادی می‌کنند این است که چشم‌هایشان را بر واقعیت می‌بندند.
mohsen1996

حجم

۲۶٫۰ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۲۶٫۰ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد