بریدههایی از کتاب قصهی دلبری
۴٫۵
(۱۰۸۵)
وقتی اذان و اقامهٔ حاجآقا تمام شد، محمدحسین گفت: «دو روز دیگه میرم مأموریت، حاجآقا دعا کنین شهید بشم!» هری دلم ریخت. دیدم دستشان را گذاشتند روی سینهٔ محمدحسین و شروع کردند به دعاخواندن. بعد که دعا تمام شد، گفتند: «انشاءالله خدا شما رو بموقع ببره، مثل شهید صدوقی، مثل شهید دستغیب!»
داخل ماشین بهش گفتم: «دیدی حاجآقا هم موافق نبودن حالا شهید بشی؟» سری بالا انداخت و گفت: «همهٔ این حرفا درست، ولی حرف من اینه: لذتی که علیاکبر امامحسین برد، حبیب نبرد!»
محسن
وقتی آمد لباسهای نظامی و پوتینش را بگذارد داخل کوله، سعی کردم کمی حالت اعتراض به خود بگیرم. بهش گفتم: «اونجا خیلی خوش میگذره یا اینجا خیلی بد گذشته که اینقدر ذوقمرگی؟» انگشتانم را فشار داد و شروع کرد به خواندن: «ما بیخیال مرقد زینب نمیشویم/ روی تمام سینهزنانت حساب کن!»
محسن
در سعیِ صفا و مروه دعاها که تمام میشد، روضه میخواند. دعای جوشن میخواند یا مناجات حضرت امیر (ع) و من همراهیاش میکردم. بهش گفتم: «باید بگیم خوشبهحالت هاجر! اونقدر که رفتی و اومدی، بالاخره آب برای اسماعیلت پیدا شد، کاش برای رباب هم آب پیدا میشد!» انگار آتشش زدم، بلندبلند شروع کرد به گریهکردن.
محسن
بار اولمان بود میرفتیم مکه. میدانستیم اولینبار که نگاهمان به خانهٔ کعبه بیفتد، سه حاجت شرعی ما برآورده میشود. همان استاد تاریخ گفت: «قبل از دیدن خانهٔ کعبه، اول سجده کنید. بعد که تقاضای خودتان را از خدا خواستید، سر از سجده بردارید!»
زودتر از من سرش را آورد بالا. به من گفت: «توی سجده باش! بگو خدایا من و کل زندگی و همهچیزم رو خرج خودت کن، خرج امامحسین (ع) کن!»
محسن
کاری به رسمورسوم نداشت، هرچه دلش میگفت همان راه را میرفت.
محسن
خانوادهها با چشم و ابرو به هم اشاره کردند که «این دو تا برن توی اتاق، حرفاشون رو بزنن!» با آدمی که تا دیروز مثل کارد و پنیر بودیم، حالا باید باهم مینشستیم برای آیندهمان حرف میزدیم.
تا وارد شد، نگاهی انداخت به سرتاپای اتاقم و گفت: «چقدر آینه! از بس خودتون رو میبینین اینقدر اعتمادبهنفستون رفته بالا دیگه!»
محسن
تکلیفمون رو انجام دادیم، عکسمونم گرفتیم!»
@
موقعی که از کوه میرفتیم بالا برای غار حرا خسته شدم. نیمههای راه بریدم. دم به دقیقه مینشستم. شروع کرد مسخرهکردن که «چه زود پیر شدی! یا تنبلی میکنی؟». بهش گفتم «من با پای خودم میام. هر وقت هم بخوام مینشینم. بمیرم برای اسرای کربلا. مردهای نامحرم بهشان میخندیدند!» بد با دلش بازی کردم. نشست. سرش را زیر انداخت. روضهخوانیاش گل کرد
آیما
مأموریترفتنش برایم ترسناک شده بود. ولی باز با خودم میگفتم: «اگه رفتنی باشه میره، اگه هم موندنی باشه میمونه!» به تحلیل آقای پناهیان هم رجوع میکردم که «تا پیمونهت پر نشه، تو را نمیبرن!» این جمله افکارم را راحت میکرد. شنیده بودم جهاد باعث مرگ نمیشود و باید پیمانهٔ عمرت پر شود، اگر زمانش برسد، هرکجا باشی تمام میشود.
سیدجواد
تو مرجانی، تو در جانی، تو مروارید غلتانی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی
نوکر حضرت زهرا(س)
این تناقض تا ابد شیرینترین مرثیه است/ سرترین آقای دنیا را خدا بیسر گذاشت
fati
«مادری تنها پسرش میخواسته بره جبهه، بهزور راضی میشه. وقتی پسرش دفعهٔ اول برمیگرده، دیگه اجازه نمیده اعزام بشه. یه روز که این پسر میره برای خرید نون، ماشین میزنه بهش و کشته میشه!»
fati
بههرحال وقتی انسان طعم چیزی را چشیده و حلاوت آن را حس کرده باشد، در نبودش خیلی بهش سخت میگذرد.
Fatemeh
«صحنتان را میزنم بر هم جوابم را بده
این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است
جان من آقا مرا سرگرم کاشیها نکن
میهمان مشغول صاحبخانه باشد بهتر است
گنبدت مال همه، بابالجوادت مال من
جای من پشت در میخانه باشد بهتر است»
Fatemeh
«ما از تو بهغیراز تو نداریم تمنا/ حلوا به کسی ده که محبت نچشیده.»
mohammad mostafavi
بعد هم نقل قولی از شهید سیدمجتبی علمدار بهمیان آورد: «هرکس رو که دوست داری، باید براش آرزوی شهادت کنی!»
mohammad mostafavi
بعد هم نقل قولی از شهید سیدمجتبی علمدار بهمیان آورد: «هرکس رو که دوست داری، باید براش آرزوی شهادت کنی!»
mohammad mostafavi
روزی موقع خرید جهیزیه، خانم فروشنده به عکسِ صفحهٔ گوشیام اشاره کرد و پرسید: «این عکس کدوم شهیده؟» خندیدم که «این هنوز شهید نشده، شوهرمه!»
BookGiraffe
تمام چلههایی را که در کتاب ریحانهٔ بهشتی آمده، پابهپای من انجام میداد. بهش میگفتم: «این دستورات برای مادر بچهس!» میگفت: «خب منم پدرشم، جای دوری نمیره که!» خیلی مواظب خوردنم بود، اینکه هر چیزی را از دست هرکسی نخورم. اگر میفهمید مال شبههناکی خوردهام، زود میرفت رد مظالم میداد.
کاربر ۳۴۳۵۶۹۴
این تناقض تا ابد شیرینترین مرثیه است/ سرترین آقای دنیا را خدا بیسر گذاشت
mh.mirvakili
حجم
۹٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه
حجم
۹٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان