بریده‌هایی از کتاب عزت نفس به زبان ساده

لباس شما: شما باید شبیه به آنچه می‌خواهید از خودتان به نمایش بگذارید به نظر برسید. من (اس. رنی) مدت ده سال در صنعت نمایش و سرگرمی کار کردم. وقتی مدیر برنامه‌ام برای یک آزمایش هنرپیشگی با من تماس گرفت، توصیف مختصری از نقش ارائه داد. او همیشه توصیه می‌کرد لباسی بپوشم که با ظاهر شخصیت نمایش تطبیق داشته باشد. اگر فیلم‌ها منعکس‌کننده زندگی واقعی هستند، پس زندگی واقعی هم باید منعکس‌کننده فیلم‌ها باشد، درست است؟ از مدل مو تا کفش‌هایتان باید تکمیل‌کننده شکل اندام، سایز شما و شغلی باشد که می‌خواهید. به‌علاوه، هرچه بهتر به نظر برسید اعتمادبه‌نفس بیشتری خواهید داشت.

شخصیت شما: شخصیت چیزی نیست که مردم بلافاصله آن را ببینند، اما می‌توانند آن را حس کنند. شخصیت انرژی یا ارتعاشی است که شما در فضا پخش می‌کنید. شخصیت به مردم می‌گوید که شما در مورد خودتان و دیگران چه باوری دارید. کمبود اعتمادبه‌نفس و مشکلات داخلی دیگر به‌طورناخواسته باعث می‌شوند رفتار شما با اینکه چگونه می‌خواهید خودتان را معرفی کنید یا گمان می‌کنید در حال معرفی خودتان هستید، سازگار نباشد. مثلاً فردی خجالتی ممکن است افاده‌ای و سرد به نظر برسد. برای اینکه در مورد شخصیت‌تان کارکنید، باید تعدیل‌هایی در نگرشتان به وجود بیاورید.

اعضای تیم شما نباید متخصص بازاریابی باشند. شما به افرادی نیاز دارید که صادق باشند و به شما در ارزیابی پیامتان کمک کنند.

اعضای تیم شما نباید متخصص بازاریابی باشند. شما به افرادی نیاز دارید که صادق باشند و به شما در ارزیابی پیامتان کمک کنند.

یک سرنخ مهم برای حل راز هدف زندگی‌تان این است: هدف شما چیزی است که شما را دوست‌داشتنی می‌کند. این هدف چیزی است که شما از اهدای آن به دیگران لذت می‌برید و دیگران هم از دریافت آن از شما بیشترین لذت را می‌برند!

شناخت هدف، پیام و ارزش زندگی‌تان شما نیز همانند محصولاتی که هر روز از آن‌ها استفاده می‌کنید، به دلیلی خلق شده‌اید. شما مسئله‌ای را حل می‌کنید. این مسئله هرچه باشد شما برای حل آن خلق شده‌اید و این باعث می‌شود درعین‌حال که نیازهای دیگران را برآورده می‌کنید، از شما قدردانی شود. مردم نیاز دارند شما را بشناسند و بدانند چه‌کاری از عهده شما ساخته است. شما باید پیامی را توسعه دهید که با پیام آن‌ها سازگاری داشته باشد. وقتی این کار را کنید، ارزشی برآورد می‌شود که پرداخت دستمزد در ازای خدمات شما را توجیه می‌کند.

چندبار در خلال مصاحبه از شما پرسیده‌اند که چه چیزی به شما انگیزه می‌دهد؟ این سؤال در ظاهر ساده به نظر می‌رسد؛ سؤالی که به‌دنبال تعیین این است که آیا شما هرروز در محل کار حاضر می‌شوید یا خیر؛ اما از دید فردی که باید در مورد حضور شما در چند سال آینده در شرکت نظر بدهد، سؤالی که درواقع باید مطرح شود این است که «چرا امروز از خواب بیدار شدی؟»

مثل وکیلی که داستانی را در ذهن قضات و هیئت‌منصفه شکل می‌دهد، ساختن برند هم به یک داستان نیاز دارد. داستان شما باید به دلیل عناصر انسانی و ارزشی که برای سازمان دارد، علاقه افراد را جلب کند. پاسخ‌های شما به سؤالات زیر به شکل‌گیری داستانتان کمک می‌کند: - به چه کسانی کمک می‌کنید؟ - چرا به آن‌ها کمک می‌کنید؟ - چگونه به آن‌ها کمک می‌کنید؟ - هنگام کمک به آن‌ها چه نتایجی ایجاد می‌کنید؟

می‌توانید ارزشتان را تعیین کنید. من میلیون‌ها دلار می‌ارزم. من قابل قیمت‌گذاری نیستم. بله همین‌طور است؛ اما دانش شما چقدر می‌ارزد؟ می‌توانید یک مبلغ قراردادی یا حقوق مطلوبتان را انتخاب کنید. به‌هرحال مشتری یا کارفرمای شما است که تصمیم می‌گیرد چه مقدار به شما دستمزد بدهد. آموختن نحوه ایجاد ارزش باعث می‌شود شانس بیشتری برای رسیدن به اهدافتان داشته باشید.

باید یک پیام تهیه کنید. آیا تابه‌حال گفته‌اید: «من چندین استعداد دارم ولی نمی‌دانم باید چه‌کار کنم»؟ استعداد معادل بااشتیاق نیست. شما هم مثل یک پیام تبلیغاتی برای یک محصول مشهور باید پیام مخصوص به خود را داشته باشید. این پیامی است که به بازار می‌گوید شما چه چیزی عرضه می‌کنید.

رها کردن نتایج همراه با شکست مردم اغلب اشتباهات خود را درک می‌کنند. وقتی خودتان را ملزم کنید که هربار دقیقاً به هدف بزنید، انتظار و توقعی کاذب از خودتان و دیگران ایجاد می‌کنید. بعد از آن احتمالاً پذیرش اشتباهات‌تان و بخشش اشتباهات دیگران برای‌تان مشکل می‌شود. بدتر این است که نمی‌توانید از پاداشی بهره‌برداری کنید که اشتباه برای شما به همراه دارد، یعنی درسی که از اشتباه می‌توانید بگیرید. به‌علاوه، شروطی برای خودتان وضع می‌کنید که مجبور می‌شوید به دلیل آن‌ها دوباره اشتباه را تکرار کنید.

موفقیت شغلی فشارسنجی است برای کار سخت شما و پذیرش مسئولیت‌های خانوادگی یک گذار در زندگی است. دوستی به معنای سنجش پذیرش، توجه اصیل و حمایت دائم است، حتی اگر زندگی در آینده چهره‌ای متفاوت به خودش بگیرد.

موفقیت شغلی الزاماً نشان‌دهنده رشد دوستی‌تان نیست و ازدواج به معنای این نیست که دیگر فرصتی برای دوستانتان ندارید. اگر دوست شما حسودی کند، تقاضاهای زیادی داشته باشد یا به فرصت‌های جدید شما حساس نباشد و تغییرات لازم برای دوستی‌تان را درک نکند، پس او برای اتفاقی که حتماً می‌افتد آماده نیست.

آیا مشکلات مربوط به سازگاری بین شما وجود دارد؟ برخی افراد برای این ساخته نشده‌اند تا در حلقه دوستان شما باشند. ممکن است برای شما دشوار باشد؛ اما آن‌ها را به زندگی‌تان دعوت می‌کنید چون در آن لحظه نیازی را حس کرده‌اید. اکنون آن نیاز ارضا شده یا آن فرد مشکلاتی ایجاد کرده و ارزشی را که برای‌تان داشته، از دست داده است. مجبور نیستید با گفتن اینکه هیچ چیز او را دوست ندارید ناراحتی ایجاد کنید. فقط میزان دسترسی‌اش به شما را کاهش دهید و به‌سراغ زندگی خودتان بروید. او پیام را درک خواهد کرد.

بدانید چه وقت دوستی برای شما مناسب نیست شاید با یک دوست در کشمکش باشید و تلاش کنید بفهمید که آیا باید خودتان را از رابطه کنار بکشید یا خیر. این تقلا احتمالاً از این احساس ناشی می‌شود که گمان می‌کنید با شما به روشی که استحقاقش را دارید برخورد نمی‌شود و عمداً کاری انجام می‌شود که دوستش ندارید یا اینکه بیش از آنچه دریافت می‌کنید از خود مایه می‌گذارید. در مرکز این احساس این درک وجود دارد که نیازهای شما به روشی برآورده نمی‌شود که باعث رضایت شما شود.

دوستی به معنای درک این مطلب است که بدون در نظر گرفتن حالتی که در آن هستید، کسی در دنیا هست که هوای شما را داشته باشد.

غلبه بر مخالفت‌ها و جریحه‌دارکردن احساسات دوستی باید مکانی امن و پناهگاهی پر از خنده و آزادی کاملاً اصیل باشد. ممکن است دوستانی داشته باشید که هرگز با شما مخالفت نکنند، درحالی‌که لحظاتی را با دیگران می‌گذرانید که ممکن است باعث شود مکث کنید و از خودتان بپرسید: «چرا ما دوست هستیم؟» احتمال زیادی دارد که آن‌ها آزمون BFF را که قبلاً در این بخش در مورد آن صحبت کردیم، از سر گذرانده باشند. حضور آن‌ها در زندگی شما مؤید این نکته است که می‌خواهید آن‌ها را به همان صورتی که هستند بپذیرید یا حداقل با آن‌ها کار کنید. برای انجام این کار باید مهارت‌های لازم برای درک شرایط و تلاش در لحظات دشواری را که باعث جریحه‌دار شدن احساسات می‌شوند، یاد بگیرید.

این واقعیت که شما هنوز در رابطه هستید، نشان می‌دهد از دوستی‌تان رضایت دارید و خوبی‌ها به بدی‌ها می‌چربد. همچنین می‌دانید که دوستی‌های کامل وجود ندارند و باور دارید صرف‌نظر از هر اتفاقی هم که بیفتد، دوست شما در فکر بهترین منافع شماست.

یک لحظه گامی به عقب بردارید و از خودتان بپرسید: «من بیش از هرچیز از چه خصوصیت دوستم بدم می‌آید؟ آیا من کارهایی را که او انجام می‌دهد تاکنون انجام داده‌ام؟ این تجربه می‌خواهد چه درسی به من بیاموزد؟» وقتی این کار را کردید، راه‌هایی برای افزایش اعتمادبه‌نفس خود و مجموعه مهارت‌هایتان در برخورد با دوست‌تان پیدا کنید. با انجام این کار به‌عنوان یک فرد و یک دوست رشد می‌کنید و دوستی‌تان چرخشی متفاوت خواهد کرد.

بی‌درنگ به هر نوع تخلفی رسیدگی کنید. اگر دیگران خط احترامی را که ترسیم کرده‌اید درک نمی‌کنند، این خط را به آن‌ها نشان دهید. اجازه ندهید آن‌ها سرسوزنی از این خط عبور کنند. اگر این کار را بکنید، آن‌ها یک‌به‌یک کارهایی را امتحان می‌کنند تا ببینند که کدام‌یک کارایی دارد. خط را محکم رسم کنید و بدون معذرت‌خواهی اجازه دهید آن‌ها بدانند که رفتارهایشان تحت هیچ شرایطی تحمل نخواهد شد.