بریده‌های کتاب مناظره با شیطان
کتاب مناظره با شیطان اثر اصغر بهمنی

کتاب مناظره با شیطان

نویسنده:اصغر بهمنی
امتیاز:
۴.۰از ۶ رأیخواندن نظرات
شیطان: اگر شما دم از «خلافت الهی» می‌زنید، من هم سخن از «خلافت شیطانی» به میان می‌آورم. کسانی که تحت وسوسه‌های من قرار گیرند و خواسته‌های مرا بر روی زمین اجرا نمایند، در حقیقت جانشین من بر روی زمین هستند. در قرآنتان نام این گروه را «حزب شیطان» گذاشته و البته اینان باعث افتخار من هستند. انسان: بله، چنین سخنی درست است؛ اما باید اضافه کنم که: فطرت هر انسانی او را به سمت خلافت الهی می‌کشاند که قرآن از آن‌ها به «حزب الله» یاد کرده است؛ اما اگر کسی به سمت این شیطان برود، به «حزب شیطان» پیوسته است. خداوند خبر داده که گروه اول رستگارند و گروه دوم زیانکار.
مادربزرگ علی💝
شیوه‌های نفوذ شیطان در جان آدمی مجری: حاضری شیوهٔ نفوذ خود را در دل و جان آدمی بیان کنی؟ شیطان: وقتی خیالم راحت است که عده‌ای از حرف‌های من پند نمی‌گیرند، چرا حاضر نباشم؟! باید بگویم یکی از راه‌های فریب، «نفوذ در اندیشه و فکر و خیال آدمی» است. در این جا هوای نفس انسان به عنوان عامل نفوذی به من کمک می‌کند و سعی دارد وسوسهٔ مرا در او کار ساز کند. اولین فتح و پیروزی که از این نفوذ به دست می‌آورم، غافل کردن و فراموشاندن انسان است تا آنچه از دین و اخلاق در ذهن دارد، از یاد ببرد تا بتوانم وسوسهٔ خود را جایگزین آن کنم. در چنین جایی وقتی به انسان بگویی این افکار شیطانی را از خود دور کن، می‌گوید: افکار و نظر خودم می‌باشد و کاری به شیطان ندارد. راه دیگر این است که کاری را که به ضرر انسان است، به نفع او جلوه می‌دهم، یعنی «تزیین» می‌کنم، آن وقت این انسان بی چاره فکر می‌کند به نفع اوست. اتفاقاً حضرت آدم را با همین شیوه فریب دادم. نتیجهٔ این روش «مغرور شدن» است.
مادربزرگ علی💝
به عزت خدا سوگند خوردم که تمام آدمیان را به گمراهی خواهم کشاند. این کاری است که از دست من بر می‌آید. انسان: البته علت دشمنی شیطان با آدم علاوه بر «اخراج» و «لعنت شدن» شیطان، حسادتی بود به آدم پیدا کرده بود. آدم کسی بود که بر فرشتگان و بر ابلیس برتری یافت و مورد احترام و تکریم ویژهٔ الهی واقع گردید. اما در مورد این که شیطان، فریبکاری را کار مهم خود می‌خواند باید بگویم: هر کس تو را نشناسد فکر می‌کند قدرت شکست ناپذیری داری و به هر کس که اراده کنی تسلط می‌یابی. شیطان: همین طور است. من ابر قدرت فریب کاری هستم. انسان: هستی اما نه برای همه؛ زیرا خودت گفتی: من از گمراه کردن افراد با اخلاص، ناتوانم
مادربزرگ علی💝
امشب مناظره کوتاهی را بین «انسان» و «شیطان» ترتیب داده‌ایم تا حقایقی روشن شود. البته بسیاری از حقایق روشن است و این گفت‌وگو می تواند یک تذکر و یادآوری حقایق باشد. در ابتدا از انسان و شیطان می‌خواهم اگر مطلب خاصی دارند بگویند: انسان: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم،… شیطان: قبل از هر چیز به من جواب بده که چرا در آغاز سخن خود و در حضور من می‌گویی: اعوذ بالله من الشیطان، اگر از من گریزانی پس چرا به «مناظره» با من حاضر شده‌ای؟ انسان: من از شخص تو گریزان نیستم بلکه از وسوسه‌ها و نیش‌های گمراه کننده تو، به خدا پناه می‌برم. از این که بگذریم، تو هم از «انسان» بیزاری چرا که ما را به گناه و ستم دعوت می‌کنی و پس از آن بیزای خود را از انسان اعلام می‌کنی. شیطان: اصلاً چرا تو باید قبل از من شروع به صحبت کنی؟ مگر نمی‌دانی من از «طایفه جن» هستم و جنیان قبل از آدمیان آفریده شده‌اند؟! انسان: دست بردار از این «تکبّر». همین صفت زشت بود که تو را از درگاه خالق هستی بیرون راند.
مادربزرگ علی💝
مجری: تا این جا معلوم شد که شیطان در دشمنی خود با انسان، کوتاهی و کم کاری نمی‌کند. شما در مقابل چگونه از خود دفاع می‌کنید؟ انسان: بر ما لازم است که: به آیات قرآن که هدایتگر بشر است عمل کنیم و از فرمان‌های پیامبران و امامان بزرگوار (ع) پیروی کنیم، به اشاره‌های عقلمان توجه کنیم، کشش به خوبی‌ها را که با عنایت فرشتگان صورت می‌گیرد، جدی بگیریم و عملی سازیم و فطرت پاکمان را زیر خروارها خاک فراموشی و گناه، مدفون نکنیم. از این‌ها گذشته ما می‌دانیم که خداوند متعال و توانا دوست و مدافع ماست، پس خوب است هنگام وسوسه‌های شیطانی به دامان پاک و بلند خدای سبحان پناه ببریم.
مادربزرگ علی💝
شیطان: اگر ملاک برتری آدم، «علم» بود، چرا این علم را به «ملائکه» نیاموخت؟ چرا به من نیاموخت؟ برفرض که من موجود بدی بودم و خدا می‌دانست که من در وجودم «تکبر» دارم؛ اما ملائکه چه؟ آن‌ها که جز اطاعت و بندگی کاری نکرده بودند؟ انسان: سؤال به جایی است، گرچه جوابش را می‌دانی. خود فرشتگان هم چنین سؤالی برایشان پیش آمده بود که در خود مخفی کرده بودند؛ اما وقتی حقیقت برایشان روشن شد، تسلیم شدند. فرشتگان، ساختمان وجودی خاص و استعداد مخصوص داشتند، طوری که نمی‌توانستند تحت تعلیم قرار گیرند. تنها این آدم بود که به خاطر داشتن بُعد مادی و معنوی می‌توانست تحت تعلیم اسرار عالم هستی قرار گیرد. کسی می‌تواند این اسماء و اسرار را بیاموزد که بتواند صفات خداوند بلند مرتبه را از خود به ظهور برساند و این استعداد و لیاقت، فقط در انسان بود. حتی خداوند این اسماء و اسرار را به فرشتگان عرضه کرد و آن گاه فرمود: اگر می‌توانید یک گزارشی از این اسماء ارائه دهید؛ اما آن‌ها خود را از دادن گزارش هم ناتوان دیدند. به همین خاطر اظهار عجز کردند و فهمیدند که مقام خلافت الهی کار آن‌ها نیست. و
مادربزرگ علی💝
نافرمانی آسمان‌ها، زمین و کوه‌ها شیطان: من می‌خواهم صحبت را به گونهٔ دیگر ادامه دهم. شما مرتب مرا متهم به نافرمانی می‌کنید در حالی که همگان خبر دارند که «آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها» هم از پذیرش فرمان الهی برای امانت‌داری خودداری کردند. چطور از نافرمانی آن‌ها داد و فریاد به راه نمی‌اندازید اما از کار من، پرده‌ها بر می‌دارید و ناله‌ها می‌زنید؟! انسان: باز هم راهی‌ِ دیار افسانه‌ها شدی. وقتی خداوند از «آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها» خواست که امانتش را بپذیرند و آن را بردوش کشند آن‌ها متوجه شدند این امانت به قدری مهم و باعظمت است که تحملش برای آن‌ها، بسیار بسیار سنگین و طاقت فرساست. آن‌ها ترسیدند که مبادا نتوانند بار امانت را به منزل مقصود برسانند؛ به همین خاطر از پذیرش چنین امانت گرانمایه‌ای خودداری کردند بدون آن که تکبری داشته باشند. بنابراین قبول نکردن آن‌ها از روی نافرمانی و تکبر نبود؛ اما قبول نکردن تو در ماجرای سجده، یک نافرمانی آن هم از روی تکبر بود.
مادربزرگ علی💝
انسان: این اطلاعات خوب است اما کافی نیست. کمی هم من بگویم: وسوسه‌های شیطان، در مرحلهٔ اول «در حد تشویق کردن و نشان دادن راه گناه» است. برخی از مردم در همین مرحله در دام او گرفتار می‌شوند. در صورتی که کسی در این مرحله مقاومت کند، شیطان بر وسوسهٔ خود می‌افزاید و کوشش می‌کند تا خواستهٔ خود را بر انسان تحمیل کند که در این مرحله می‌گویند: «شیطان دستور به بدی داده است». شیطان چنان مرموزانه عمل می‌کند که ابتدا مردم را به سخن بیهوده و جاهلانه دعوت کرده و آنگاه به تدریج او را به سخن گفتن جاهلانه در مسائل اعتقادی، اخلاقی و احکام می‌کشاند تا آنجا که به مرز «بدعت» می‌رساند؛ یعنی سخنی را به خدا و دین نسبت می‌دهد که دروغ است.
مادربزرگ علی💝
کاری را که به ضرر انسان است، به نفع او جلوه می‌دهم، یعنی «تزیین» می‌کنم، آن وقت این انسان بی چاره فکر می‌کند به نفع اوست. اتفاقاً حضرت آدم را با همین شیوه فریب دادم. نتیجهٔ این روش «مغرور شدن» است. در این روش، گاهی انسان را به کار مستحبی تشویق می‌کنم تا از کار واجب باز بماند و یا حتی او را به کار واجبی فرا می‌خوانم تا از کار واجب مهم‌تر از آن دور شود. من حتی بعضی وقت‌ها نمی‌گذارم انسان‌ها خواب خوب ببینند و دلگرم شوند و اگر هم خواب خوبی ببینند سعی می‌کنم صحنه‌ها و خاطرات بدی به رخ او بکشم تا شیرینی آن خواب را از یاد ببرد.
مادربزرگ علی💝
شیطان: چطور ممکن است من با این همه عبادت، کافر شوم؟! انسان: به نظر می‌رسد تو از اول هم کافر بودی و ریاکارانه عبادت می‌کردی. شاید هم هیچ کس حتی خودت از کفرت با خبر نبود مگر خداوند؛ اما هنگام امتحان الهی که فرا رسید، باطنت آشکار و کفرت بر ملکوتیان هویدا گشت.
|قافیه باران|

حجم

۲۹۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۲۹۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد