بریدههایی از کتاب اخلاق جنسی در اسلام و غرب
۴٫۳
(۷۲)
همینقدر میگوییم این توهم پیش نیاید که واقعا علوم به آنجا رسیده که ریشه این مسائل را به دست آورده است.
mohammad
کاوشها و کشفیات روانی در یک قرن اخیر ثابت کرد که سرکوبی غرایز و تمایلات و بالأخص غریزه جنسی مضرّات و ناراحتیهای فراوانی به بار میآورد
بنده خدا
مقتضای منطق و تعقل این است که با سنن و خرافاتی مبتنی بر پلیدی علاقه جنسی مبارزه کنیم و در عین حال موجبات طغیان و عصیان و ناراحتی غریزه را به نام «آزادی» و «پرورش آزادانه» فراهم نکنیم.
زهرا
«اصل اساسی عشق رمانتیک آن است که معشوقِ خود را بسیار گرانبها و به دست آوردنش را بسیار دشوار بدانیم... بهای زیادی که برای زن قائل میشدند نتیجه روانشناسی اشکال تصرف وی بود.»
و نیز میگوید:
«از لحاظ هنرها مایه تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیرممکن گردد... در جایی که اخلاقیات کاملاً آزاد باشد انسانی که بالقوه ممکن است عشق شاعرانه داشته باشد عملاً بر اثر موفقیتهای متوالی به واسطه جاذبه شخصی خود، ندرتا نیازی به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت.»
parisa
«امروز لباسهای سنگین فشارآور که مانند موانعی بودند از میان رفتهاند و دختر امروز خود را با جسارت تمام از دست لباسهای محترمانهای که مانع حمل بود رهانیده است. دامنهای کوتاه بر همه جهانیان بجز خیاطان نعمتی است و تنها عیبشان این است که قدرت تخیل مردان را ضعیفتر میکند، و شاید اگر مردان قوه تخیل نداشته باشند زنان نیز زیبا نباشند!»
parisa
با همه اختلافی که میان این دو نوع عشق وجود دارد و یکی مشروط به هجران است و دیگری به وصال، یکی از نوع ناآرامی و کشش و شور است و دیگری از نوع آرامش و سکون، در یک جهت مشترکند: هر دو گلهای باطراوتی میباشند که فقط در اجتماعاتی که بر آنها عفاف و تقوا حکومت میکنند میرویند و میشکفند.
دلتنگِ ماه
ویل دورانت این صفا و صمیمیت را که پس از خاتمه شهوت نیز دوام پیدا میکند اینطور توصیف میکند:
«عشق به کمال خود نمیرسد مگر آنگاه که با حضور گرم و دلنشین خود تنهایی پیری و نزدیکی مرگ را ملایم و مطبوع سازد. کسانی که عشق را فقط میل و رغبت میدانند فقط به ریشه و ظاهر آن مینگرند. روح عشق حتی هنگامی که اثری از جسم بجا نمانده باشد باقی خواهد بود. در این ایام آخر عمر که دلهای پیر از نو با هم میآمیزند، شکفتگی معنوی جسم گرسنه به کمال خود میرسد.»
دلتنگِ ماه
نوع اول مشروط به هجران و فراق است؛ تازیانه فراق روح را حساستر و آتشینتر میکند؛ برخلاف این نوع از عشق که ما آن را صفا و صمیمیت مینامیم و اختصاص به زوجین دارد و در اثر وصال و نزدیکی کمال مییابد.
نوع اول در حقیقت پرواز و کنش و جذب و انجذاب دو روح متباعد است و نوع دوم وحدت و یگانگی دو روح معاشر. فرضا کسی در نوع اول تردید کند، در نوع دوم نمیتواند تردیدداشته باشد.
دلتنگِ ماه
نوع دیگر، آن مهر و رقّت و صفا و صمیمیتی است که میان زوجین در طول زمان در اثر معاشرت دائم و اشتراک در سختیها و سستیها و خوشیها و ناخوشیهای زندگی و انطباقیافتن روحیه آنها با یکدیگر پدید میآید. اگر اجتماع، پاک و ناآلوده باشد و تمتعات زوجین همانطوری که اصولعفاف و تقوا ایجاب میکند به یکدیگر اختصاص یابد، حتی در دوران پیری که شهوت خاموش است و قادر نیست زوجین را به یکدیگر پیوند دهد، آن عاطفه صمیمانه سخت آنها را به یکدیگر میپیوندد.
دلتنگِ ماه
عشق به مفهومی که فیلسوفان و جامعهشناسان آن را محترم میشناسند یعنی آن چیزی که با فداکاری و ازخودگذشتگی و سوز و گداز توأم است، هشیارکننده است، قوای نفسانی را در یک نقطه متمرکز میکند، قوه خیال را پر و بال میدهد و معشوق را آنچنانکه میخواهد در ذهن خود رسم میکند نه آنچنانکه هست، خلاّق و آفریننده نبوغها و هنرها و ابتکارها و افکار عالی است.
kordelia
اسلام شهوت جنسی را پلید و خبیث نمیشمارد تا چه رسد به عشق که یگانگی و دوگانگی آن با شهوت جنسی مورد بحث و گفتگو است.
kordelia
رستگاری انسان بدون پاکی و تعادل روانی میسر نیست. در آنچه مربوط به این تعبیر قرآنی است جای شبهه نمیباشد.
کاربر ۲۲۹۵۵۷۸
بسیار اشتباه است اگر خیال کنیم معنی اینکه «انسان آزاد آفریده شده» این است که به او میل و خواست و اراده داده شده است و این میل باید محترم شناخته شود مگر آنجا که با میلها و خواستهای دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میلهای دیگران را به خطر اندازد. ما ثابت میکنیم که علاوه بر آزادیها و حقوق دیگران مصالح عالیه خود فرد نیز میتواند آزادی او را محدود کند.
mohammad
همینقدر میگوییم این توهم پیش نیاید که واقعا علوم به آنجا رسیده که ریشه این مسائل را به دست آورده است.
mohammad
به شمار میروند. اخلاق جنسی به حکم قوّت و قدرت فوقالعاده غریزه ـ که این قسمت از اخلاق بشری وابسته به آن است ـ همواره مهمترین بخشهای اخلاق به شمار میرفته است. ویل دورانت میگوید:
«سر و سامانبخشیدن به روابط جنسی همیشه مهمترین وظیفه اخلاق به شمار میرفته است، زیرا غریزه تولید مثل نه تنها در حین ازدواج بلکه قبل و بعد از آن نیز مشکلاتی فراهم میآورد و درنتیجه شدت و حدّت همین غریزه و نافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتی که از جاده طبیعی پیدا میکند، بینظمی و اغتشاش در سازمانهای اجتماعی تولید میشود.»
نخستین بحث علمی و فلسفی که در اینجا به میان میآید این است که سرچشمه این اخلاق چیست؟ چطور شد که مثلاً خصیصه حیا و عفت در زن پیدا شد؟ چرا مرد در مورد زن خود غیرت میورزد؟ آیا این غیرت همان حسادت معمولی
کاربر ۴۱۳۷۳۱۰
خیال کردند که حاجت جنسی در وجود بشر فیالمثل نظیر حاجت طبیعی هر کسی به ادرار و خالیکردن مثانه است. منع و حبس ادرار از نظر پزشکی مضرات فراوانی دارد، اما خالی کردن آن حدود و شرایطی ندارد. اگر فرضا کسی قدم به قدم در کوچهها و خیابانها محل مناسب و پاکیزه و مجانی برای ادرار بیابد، بیش از مقدار حاجت به آنها توجهی نخواهد کرد.
نهایت جهالت است که غریزه جنسی یا غریزه قدرتطلبی یا پولپرستی بشر را از این قبیل بدانیم و توجه خود را تنها به جنبههای محرومیت و اشباع نشدن غریزه معطوف کنیم و عوارض حیرتآور و پایانناپذیر جهت مخالف را نادیده بگریم.
اگر انسان در این زمینهها مانند حیوانات ظرفیت محدود و پایانپذیری میداشت احتیاجی نبود
parisa
ه، همه اینها محدودند ولی همه اینها ممکن است زمینه یک تمنای کاذب واقع شوند. اشتهای کاذبی که افراد در مورد خوردنیها پیدا میکنند مشهور و معروف همه است.
در بعضی از میلها و غرایز (که غریزه جنسی از آنهاست) این تمنا غالبا به صورت یک عطش روحی درمیآید، یعنی قناعت و پایانپذیری را در آن راه نیست.
غریزه طبیعی را میتوان اشباع کرد، اما تمنای کاذب خصوصا اگر شکل عطش روحی به خود بگیرد اشباعپذیر نیست.
اشتباه کسانی که برای جلوگیری از سرکوبی غرایز و به منظور رشد استعدادها رژیم اخلاق آزاد را به اصطلاح پیشنهاد کردند ناشی از این است که این تفاوت شگرف انسان و حیوان را نادیده گرفتند و به این جهت توجه نکردند که میل به بینهایت در سرشت انسان نهفته است. انسان چه در زمینه پول و اقتصادیات، چه در زمینه سیاست و حکومت و تسلط بر دیگران و چه در زمینه امور جنسی اگر زمینه مساعدی برای پیشروی ببیند در هیچ حدی توقف نمیکند.
parisa
اینگونه عشقها بیشتر جنبه درونی دارد؛ یعنی موضوع خارجی بهانهای است برای اینکه روح از باطن خود بجوشد و برای خود معشوقی آنچنانکه دوست دارد بسازد و از دیدگاه خود آنطور که ساخته ـ نه آن طور که هست ـ ببیند. کمکم کار به جایی میرسد که به خود آن ساخته ذهنی خو میگیرد و آن خیال را بر وجود واقعی و خارجی محبوب ترجیح میدهد.
دلتنگِ ماه
نکته دیگر اینکه به نظر میرسد این حالت روحی که مغایر با شهوت جنسی ـ لااقل از لحاظ کیفیت و هدف ـ شناخته شده است دو نوع است و به دو صورت مختلف ظهور میکند؛ یکی به صورت حالت پرشور و پرسوز و گدازی که درنتیجه دور از دسترس بودن محبوب و هیجان فوقالعاده روح و تمرکز قوای فکری در نقطه واحد از یک طرف، و حکومت عفاف و تقوا بر روح عاشق از طرف دیگر، تحولات شگرفی در روح ایجاد میکند، احیانا نبوغ میآفریند؛ و البته هجران و فراق شرط اصلی پیدایش چنین حالتی است و وصال مدفن آن است و لااقل مانع است که به اوج شدت خود برسد و آن تحولات شگرفی که مورد نظر فیلسوفان است به وجود آورد.
دلتنگِ ماه
یادآوری دو نکته لازم است. یکی اینکه تفکیک عشق از شهوت و اینکه عشق، هم از لحاظ کیفیت، هم از لحاظ هدف با شهوت حیوانی و جنسی مغایر است، از آن جمله مسائل روحی است که با اصول ماتریالیستی سازگار نیست ولی به هر حال مورد قبول کسانی است که در مسائل روحی مادی فکر میکنند. راسل یک جا اعتراف میکند که:
«عشق چیزی بالاتر از میل به روابط جنسی است.»
دلتنگِ ماه
حجم
۱۱۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
حجم
۱۱۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
قیمت:
۹,۰۰۰
۳,۶۰۰۶۰%
تومان