بریدههایی از کتاب تطهیر با جاری قرآن؛ تفسیر جلد سیام (جلد اول)
۴٫۳
(۱۴)
غفران، پاک کردن این گندهاست که از ناهماهنگی ما با سنتها و نظام خدا برخاسته و تمام این نظامها را در خود گرفته.
هنگامی که تو از خدا غفران میخواهی و استغفار میکنی، با این اعتقاد همراه هستی که تو زمین و دریا و آسمانها را با ذنب و فسق و کفرت آلوده کردهای و بر این اعتقاد هستی که خدا عزت و قدرت پاکسازی نظام را دارد و این دستگاه را به گونهای ساخته که گندها را تبدیل کند و یا بپوشاند.
آنچه که یک عمر خسارت انسان را جبران میکند، همین غفران و پاکسازی خداست.
mohdiu
انسانی که خودش را تبدیل به سنگ و آجر کرده و به کاخها و پساندازهایش تبدیل شده و تمامی حرکتش را در این «مدار بسته» زندانی کرده و یا در پستها و عنوانها بسته است، این انسان خاسر است و هلاک است. انسان باید راکدها را به حرکت وا دارد، نه آن که حرکت انسانی خودش را در اینها زندانی کند و خودش را با این «پستترها معاوضه کند و با اینها مبادله نماید.
mohdiu
راستی کدام بهتر است، در راه قرض دادن و بلافاصله به نور رسیدن و بعد هم چند برابرش را گرفتن و یا در راه بز و بزغاله و زن و فرزند و رفیق و چه چه و به به دادن و نفله کردن و بعد حسرت خوردن و آخرِ سر ناله و آه کشیدن و بر بیوفایی و نیرنگشان تف و نفرین فرستادن...؟
mohdiu
راستی که شاهکار اینجاست که موسی به دست فرعون پرورش یابد و در خانهٔ او بزرگ شود؛ همان فرعونی که به خاطر نابودی موسی و به خاطر جلوگیری از ظهور او شکمها پاره کرده و زنها را به دیوار کوبیده و نقشههایی پیاده کرده است.
نمایش این است که انسان خیره سر را با طنزی جانکاه به بازی میگیرد و نشانش میدهد که تو فرعون، تو پروردگار بزرگ، نه پسری داری و نه اختیار دلت را و نه اختیار محبت و عشقت را و نه... را داری که به دشمن خود، به رقیب خود، دست دل دادهای و دشمن خودت را دانسته در خانهٔ خودت پرورش دادهای.
ای وای! عجب خدا خواندهٔ احمقی... و عجب عصیانگر ذلیل و عاجزی
mohdiu
اگر چه به آثار نگاه کنند، در آثار نمیمانند. نگاهشان در پدیدهها نگاه عالم و دانشمند نیست که نگاه عارف است، که در نگاه دانشمند تو از یک کفش به اجزا و عناصر و کیفیت ترکیب آن پی میبری و در آنها میمانی، در حالی که با نگاه عارف تو از کفش به صاحب کفش و محبوب و دلدار راه میبری و از این به آن همه تداعی و همخوانی و احساس میرسی. این همان تفاوتی است که در بحث تفکر از روش برداشت به آن اشاره شده است.
mohdiu
«اِلهی هذا ذُلّی ظاهِرٌ بَینَ یدَیکَ، وَ هذا حالی لایخْفی عَلَیکَ، مِنْک اَطْلُبُ الوُصُولَ اِلَیک، وَ بِک اَسْتَدِلُّ عَلَیکَ فَاهْدِنی بِنُورِکَ اِلَیک ...»؛ این ذلت من است که تو میبینی و این حالت من که از تو پوشیده نیست. این ذلتی که در این رفت و آمدها دارم و این عطشی که به قرب و لقاء تو دارم. من از تو، تنها از تو میخواهم که به تو راه بیابم. و از خود تو بر تو استدلال کنم. تو مرا با نور خودت به خودت برسان و برای عبودیت صادق بر پا بدار، که تحمل این همه فراق در من نیست و کشش این همه ذلت و گرفتاری در آثار را ندارم، که از غیر تو به تو رسیدن ذلت است و از غیر تو بر تو استدلال کردن، شرک.
mohdiu
داستان ما داستان مغروری است که به آینه نگاه میکند و رخسارش را میبیند، آنگاه با غرور میگوید: من فقط خودم را میبینم، چه کسی میتواند نور را نشان بدهد؟ غافل از آن که او با نور میبیند. بدون نور، خودش انعکاسی ندارد و ظهوری. این ضعف ماست که میخواهیم خدا را در آثارش جستوجو کنیم، در حالی که آثار خدا با او به ظهور رسیدهاند و نمیتوانند ظاهر کنندهٔ او باشند.
mohdiu
این تحمیل است که بخواهیم مسائلی به وسعت هستی در روز اول مدرسه برای ما تحلیل بشود و اگر نشد با پیشداوریها و عقدهها و آزادیطلبیها، آنچنان قضاوت کنیم که یارقلی حکایت میکند که پیش از محاکمه محکومش کرده بودند و پس از اعدام از گناهش میپرسیدند.
mohdiu
شر نه در جهان است و نه در انسان، بلکه از رابطهٔ بیحساب این دو، شر به وجود میآید.
نه جهان از خوب و بد تشکیل شده، و نه انسان از خوب و بد و روح و لجن. خوبی و بدی، شر و خیر، صفت ارتباطهای انسان با خودش، با جامعه و یا جهان است. هنگامی که من با اسید بد رابطه برقرار کردم، صدمه میخورم و بدی میبینم. شر و خیر، خوب و بدی، نتیجهٔ جهتگیری و موضعگیری انسان در هستی و در جامعه و در خویش است.
mohdiu
سنگین، طبیعی است. و سهو و ترک چنین نماز تحمیلی هم طبیعی است؛ که بدون ریشه است و به خاطر فریب کاری است. و بخل و منع و جلوگیری از کارهای مفید هم طبیعی است، که تحمیل از جایی سر برمیدارد و قساوتهای روکش شده از شکافی فوران مینماید.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
در صورتی که دین به معنای ولایت مطرح شود؛ قساوت نسبت به اهلبیت، که در روایات خمس، به یتیم تفسیر شدهاند و بیتفاوتی نسبت به زمینگیران و مساکینی که طعام و رزق واسع و رزق کریم آنها قطع گردیده، هماهنگی نمودارتری دارند؛ همانطور که تفریع عذاب و رنج، بر اعمالی که ریشه در دل ندارد و از شناخت مغز و عشق دل، بهره نگرفته است، به راحتی توضیح مییابد، «فویل للمصلین». پس عذاب و رنج، با وجود تکذیب ریشهدار و تظاهرهای مستمر و همشکلیهای
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
زمینهها، علامتهای قساوت و بیتفاوتی در هنگام قدرت؛ و همشکلی و تظاهر و ریا را در هنگام ضعف؛ و سهو و بیتوجهی را به خاطر نبود ریشهها؛ و بخل را به خاطر تحمیلها و تحملها، به همراه دارد...
در
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
أرأیت، به صورت ماضی است و از دیدار و شناخت و شهود رسول خبر میدهد. و فعلهای یکذِّبُ و یدُعُّ و یحُضُّ و یراءُونَ و یمْنَعُونَ، مضارع هستند و از حال و استمرار خبر میدهند.
تکذیب با تمامی معانی و باتمامی متعلقاتش که دین و معاد و ولایت باشد، با زمینههایی همراه است که در آیات گذشته آمد. و این زمینهها، علامتهای قساوت و بیتفاوتی در هنگام قدرت؛ و همشکلی و تظاهر و ریا را در
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
باگرفتاریها، نه تنها بخیل و خوددار که مانع و مزاحم کارهای دیگران هم هستند. «الذین هم عن صلوتهم ساهون، الذین هم یراءون و یمنعون الماعون».
زمینههای تکذیب و ریشههای انکار آنها به ظلم و علو و خدعه و اسائه، پیوند خورده است. و این زمینهها با علامتهای قساوت و بیتفاوتی و همشکلی و ریا و سهو و منع، هماهنگ است
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
المسکین». اینها بدون ریشه و بدون آگاهی و عشق، به خاطر ترس از قدرت و طمع در قدرت، به کارهایی روی میآورند که به آن دل ندادهاند. و همین است که از کارهاشان عذاب و ویل و رنج، به دست میآورند و بهرهای نمیبرند؛ چون عملی که از ریشهٔ آگاهی و عشق آنها سر نگرفته باشد، برایشان حاصلی جز رنج و عذاب نخواهد داشت. «فویل للمصلین».
اینها علامت سهو و ریا و منع را دارند. در رابطه با خدا و پیوند با او بیتوجه هستند. در رابطه با مردم ریاکار و فریبکار هستند. در رابطه
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
تو خوب شناختهای کسی را که هنوز به دین و روش و به معاد و پاداش و به ولایت و خلافت، ایمان نیاورده و آن را خرافه میپندارد و به دروغ نسبت میدهد. «ارایت الذی یکذب بالدین».
اینها با این اعتقاد نهفته، به خاطر قدرت تو، به تو نزدیک میشوند و در دین منزل میکنند. و همین است که دلهاشان نروییده است و وسعتی نیافتهاند، پس قساوت و بیتفاوتی را دارند، حتی اگر از حقوق انسان و حیوان و گیاه دم بزنند. این دام آنهاست و دکان آنهاست. «فذلک الذی یدع الیتیم و لایحض علی طعام المسکین».
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
و این تکذیب به آیات و نشانهها، ریشه در ظلم و در اسائه و در استکبار دارد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
تکذیب در آیات برای رسول و مرسلین، برای حق و صدق، برای یوم الدین و ساعة و قارعه و لقاء و نُذُر و حسنی و دین، مطرح گردیده. و گویا منشأ تمامی تکذیبها، به تکذیب آیات باز میگردد؛ چون با تکذیب این آیات و بینات، دین و رسول و یوم الدین هم، انکار میشود و زیر سؤال میرود.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
و گاهی به معنای نسبت و تهمت و توجیه میآید. «تَجْعَلُونَ رِزْقَکمْ اَنَّکمْ تُکذِّبُونَ»؛ شما با کذب و یا تکذیب، به خود رزق میدهید و رزق خود را اینگونه قرار دادهاید؛ ولی این رزق، رزق کریم و واسع نیست. و این تغذیه، برای رشد و سلوک، مناسب نیست.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
تکذیب گاهی به معنای انکار و جحد و کفر میآمد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
حجم
۳۶۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۵۲۴ صفحه
حجم
۳۶۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۵۲۴ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان