بریدههایی از کتاب خورشید در خاک نشسته
۴٫۶
(۱۲)
«سَیدی لَوْ وَکلْتَنی اِلی نَفْسی هَلَکتُ»؛ اگر من را به خودم واگذار کنی، از دست رفتهام و این حقیقت ستاریت اوست که حتی مرا از خودم پوشانده. من بدیهای خودم را نمیدانم. اگر به اندازهای که خداوند از من میداند، میدانستم، بر خودم نمیبخشیدم و سرم را پایین میانداختم و در قعر جهنم مینشستم. «اِلهی ما لِی بَعْدَ اَنْ حَکمْتُ عَلی نَفْسی اِلّا فَضْلُک».
کاربر ۳۵۷۸۱۴۱
نقل میکنند که یکی از طلّاب، محتاج به زن بود و گرفتار. آمد حرم حضرت امیر (ع) و از حضرت خواست که فرزندی به ایشان عطا کند و پیش خود حساب کرد که اگر فرزند بدهند، از هوا که نمیدهند. یک زنی به آدم میدهند. از قضا یک زن خوبی از اشراف عرب نصیبش شد و شش ماهه بچّه دار شد و زن، سَرِ زا از دنیا رفت. بچّه ماند روی دست پدر، گریه میکند و شیر میخواهد. مرد با بچّه به حرم آمد و گفت من نمیدانستم که شما زبان کنایه متوجّه نمیشوید. من زن میخواستم، به بچّه چه کار دارم.
حرف این است که چرا راه را نشان دادهای؟ و بازی در آوردهای و با کنایه خواستهای؟ از او بخواه و به او واگذار کن که حکیم است و به دردها آشنا.
زهرا مرادی
در هر گرفتاری نیز سه نعمت وجود دارد: یکی اینکه نقطه ضعفت را شناختهای و دوم اینکه تعلق و وابستگیات قطع شده و سوم اینکه برایت دلشکستگی آمده و این سه نعمت، نعمتهای کم و کوچکی نیستند.
زهرا مرادی
قرب حقّ برای کسانی است که دو سبقت را دارند: «اَلسّابِقُونَ السّابِقُونَ اُولئِک الْمُقَرَّبُونَ»؛ یکی سبقت در نیت و دیگری سبقت در عمل.
fateme
نقل میکنند مرحوم مروی شبها در مدرسهٔ مروی میگشته. یکی از شبها مشاهده کرد چراغ حجرهای از شب تا صبح روشن است. خوشش آمد، نزدیک شد و گفت، تو خوب درس میخوانی کیستی؟ آن شخص گفت من عاشق دختر کدخدا هستم و او گفته که دخترم را به آخوند و طلبه میدهم. من هم آمدهام زودتر درس بخوانم تا دخترش را بگیرم.
دیگری هم گفته بود، آمدهام درس بخوانم تا موقوفهای را که میدهند، بگیرم.
اینها، نمازشان، روزهیشان، حجّشان، جهادشان، فقهشان، دنیاست، زن است، ثروت است.
fateme
گاهی انسان گناه میکند و در مقام پنهان کردن آن بر میآید تا دیگران متوجّه نشوند، اینجا حقّ دارم و سزاوارم که او هم بر من بپوشاند و بر دیگران آشکار نسازد، اما وقتی گناهی را مرتکب میشوم و آن را آشکار میسازم و بالاتر به آن افتخار هم میکنم و به شیوع آن همّت میگمارم، در این صورت من تعفّفی نداشتهام و سزاوار ستر و پوشش ازجانب حقّ هم نخواهم بود؛ که نفس گناه با شیوع و افتخار به آن تفاوت دارد.
fateme
یکی اینکه دیدی فلانی با من چه کرد؟ و یک موقع هم میگوید: دیدی فلانی این بود. وقتی ظرف تو میافتد و میشکند، یک وقت میگویی: دیدی شکست؟! یا اینکه میگویی: دیدی! شکستنی بود؟ این نگاه دوم است که تو را به رحمت حق گره میزند و مست و مدهوشت میکند. با این نگاه و درک مستمر از عنایتهای حق دیگر مگر تو میتوانی ضعف اعصاب بگیری؟! دیگران هر چه میخواهند اذیت کنند؛
mohaddese
همین که یکی از خواستههایمان زمین میخورد، از همهٔ خواستههای خدا چشم میپوشیم و توقّع داریم که اگر یک دفعه صدایش زدیم، اجابت کند و از اینکه خواسته و دعامان برآورده نشد، بر او میشوریم و کمکم سست میشویم. و این از مکر شیطان است که به تو القاء میکند که دعایت برآورده نشد، پس نخواه.
حسین
نظامهای او، مخلوقات او و مؤمنینی که حامل امر و نهی او هستند، اینها همه وسیلهٔ حفاظت و نصرت او هستند؛ که: «وَ الْمَلائِکةُ بَعْدَ ذلِک ظَهیرٌ».
fateme
نکتهٔ لطیف و دقیق این است که تو در فرض تفویض و واگذاری به او هر چه ببینی خیر توست و باعث زیادتی تو. کشته شوی، زنده بمانی، زخم خوری، عزیز شوی و به مصر برسی و صاحب قدرت و یا ذلیل شوی و در چاه بیفتی.
fateme
ممکن است تو خون بدهی و شهید بشوی ولی در زمان مناسب و مکان مناسب و در جهت و هدف مناسبی قرار نگرفته باشد.
fateme
این طور نیست که عاشق شوی، کارت تمام شود، بعد از عشق باید این تمامیت و شیدایی بیاید. این حقیقت سوّم است. آنچه که تو میخواهی یا به خاطر زیبایی خدا و یا به خاطر محبّت او و یا کمال او، به خاطر اینکه جز او کسی نیست و هر دری را بزنی بر او وارد شدهای. هر پنجرهای که باز شود، او باز کرده. بعد از همهٔ این مسائلی که عشق را در آدمی بر میانگیزد. اگر تمامی این عشق با همهٔ وسعتش دل تو را گرفت، تازه از تو شیدایی میخواهند.
fateme
«وَاجْعَلْهُ لَنا قُوَّةً فِیما تُحِبُّ». محبوب و عطایت را برای ما توشه و نیرویی قرار بده برای رسیدن به محبّت خودت.
fateme
من نمیدانم شما در زندگیتان دنبال چه چیزی بودهاید، اما حقیقت رحمت در این معناست که تو به حالتی میرسی که دیگر رنجی نمیبینی
Venus N
آنجا که تو نعمتها را گسترش میدادی، حتی مصیبتها جزء نعمتها میشد، پس شکر تو نیز زیاد میشد و با این نگاه و توجه به وسعت نعمت، تو در مصیبتها، نه تنها صابر که شاکر بودی. اما آنجا که بنا گذاشتی فقط برای نعمتها، آن هم نعمتهایی که خودت گزینش میکنی، شکری داشته باشی، نه تنها شکری نخواهی داشت که با او درگیر میشوی و از او طلبکار. اگر عنایتهای خدا را پوست کنده و بی پرده و در این ببینیم که جبرئیل مستقیم بیاید و بگوید: این اهدایی ذات ربوبی به توست، طبیعتاً شاکر که نخواهیم بود، هیچ، که شاکر پدر و مادرم و دوستانم میشوم، شاکر آن موشها میشوم که خیال میکردم برایم رزقی میآورند، در حالی که آنها میبرند و نمیآورند. زیادتی شکر این مقدمات را میطلبد.
arezoo.mnd
آدمی که رنجی میبیند، دو نگاه دارد:
یکی اینکه دیدی فلانی با من چه کرد؟ و یک موقع هم میگوید: دیدی فلانی این بود. وقتی ظرف تو میافتد و میشکند، یک وقت میگویی: دیدی شکست؟! یا اینکه میگویی: دیدی! شکستنی بود؟ این نگاه دوم است که تو را به رحمت حق گره میزند و مست و مدهوشت میکند. با این نگاه و درک مستمر از عنایتهای حق دیگر مگر تو میتوانی ضعف اعصاب بگیری؟! دیگران هر چه میخواهند اذیت کنند؛
arezoo.mnd
«اِلهی تَرْحَمُ مَنْ تَشاءُ بِما تَشاءُ کیفَ تَشاءُ». وقتی میخواهی به کسی محبت کنی، آن طور که خودت میخواهی و با آن چه که میخواهی با او مهربانی میکنی؛ حتی با رنجها و زمین زدنها.
arezoo.mnd
انسان به هر موردی که روی آورده و از هر کسی که توقع محبت و انسی داشته و برای او، به پای او ریخته، درست در لحظهای که تشنهٔ یک قطره بوده، اصلا نمی را بر لبش نگذاشته و او را تنها رها کرده.
Venus N
نمیدانم شما چه تصوری دارید؟ آدم گاهی رنجهایی را میبیند ولی همین رنجها حامل عنایت و محبت خدا هستند؛ برای انصراف من، توجه دادن به من، شستشو کردن من است.
تعبیری است در دعا: «اِلهی تَرْحَمُ مَنْ تَشاءُ بِما تَشاءُ کیفَ تَشاءُ». وقتی میخواهی به کسی محبت کنی، آن طور که خودت میخواهی و با آن چه که میخواهی با او مهربانی میکنی؛ حتی با رنجها و زمین زدنها.
Venus N
انسان خدا را به یاد میآورد و او کنارش مینشیند و انس میگیرد و رهایش نمیکند، شوخی نیست، آن هم او؛ او که هستی با او به پا شده و مست از اوست.
Venus N
حجم
۷۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۷۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
قیمت:
۱۷,۰۰۰
۸,۵۰۰۵۰%
تومان