بریدههایی از کتاب عشق و چیزهای دیگر
۳٫۷
(۱۰۹)
موضوع این بود که نمیتوانستم به خودم و او دروغ بگویم. نمیتوانستم بگویم برای فرار از تنهایی یا داشتن کسی که نسلم را حفظ کند یا به خاطر غریزه یا همرنگ شدن با نوع بشر یا هر چیز دیگری از ایندست او را میخواهم. برای فرار از تنهایی میتوانستم سراغ دختر دیگری بروم. حفظ نسل هم اگر مهم بود با هر کس دیگری میشد آن را تامین کرد. ارضای غریزه هم که محتاج فرد بهخصوصی نبود. من او را میخواستم برای خودش. برای خودِ خودِ خودش.
El Santo
«اگه یهذره فکر کنی میبینی اینکه سیبی هست و چناری هست یا اون سنگ وسط آسفالت هست، خودشون عجیبترین چیزهای عالمند که میتونند بزرگترین نابغهها رو تا ابد گیج کنند. و البته گیج هم کردهند. منظورم اینه به جای فکر کردن به نسبتِ بین چیزها، به چیزها، به خود چیزها فکر کن. به بودن چیزها. من واقعا نمیفهمم کسی که از بیرون اومدن سیبی از چناری شگفتزده میشه چهطور خود سیب و چنار مبهوتش نمیکنه؟!»
فاطمه.
«هر چیز متعلق به کسی است که آن را بیشتر دوست داشته باشد.»
Emma
گاهی فکر میکنم مهمترین حرفهای من همان حرفهایی است که حوصله ندارم بگویم.
shima mousavi
از بچگی وقتی از چیزی یا کسی عصبانی میشدم میرفتم گوشهای میخوابیدم. انگار خواب دنیایی بود پشت این دنیا. دنیای ساکتی که هیچ ربطی به این دنیا نداشت و تنها مال من بود، نه هیچکس دیگر.
farnaz Pursmaily
پدرم وقتی میگوید میخواهد غزلی از سعدی بخواند و بعد برود بخوابد، با صدای بلند و شمرده واقعا غزلی از سعدی میخواند و بعد میرود روی تختش دراز میکشد تا بخوابد، ولی من اگر تصمیم بگیرم غزلی از حافظ بخوانم انگار چشمهایم روی کلمات غزل میدوند و بعد خواندهونخوانده کتاب را کنار میگذارم و روی تختم ولو میشوم. پدرم همیشه خودش سراغ خواب میرود اما من مثل یک فراری از پلیس آنقدر از خواب فرار میکنم تا خسته میشوم و خواب در بدترین وقت ممکن یقهام را میگیرد؛ توی اتوبوس یا کتابخانهٔ دانشگاه یا موقع تماشای تلویزیون یا سر کلاس درس.
زهرا۵۸
باید اعتراف کنم من همیشه آدمهایی را که با یک نگاه عاشق میشوند ملامت میکردم. مادربزرگم اعتقادات عجیبی داشت، یکی از آنها این بود که اگر چیزی را سرزنش کردی دیر یا زود خودت گرفتارش میشوی.
farzane
این روزها دنبال مُد رفتن هم از مُد افتاده است.
MhmD
کریمجوجو میگفت چیزهایی مثل نان یا دارو کشش قیمتی صفر دارند چون کالاهایی ضروریاند و «ضرورت» اهمیت قیمت را از بین میبرد. خوب، حق با او بود. پرستو برای من مثل نان بود. مثل متفورمین و انسولین بود برای بیمار دیابتی.
farnaz Pursmaily
تو هم اگه میخوای باش زندگی کنی بهتره به جای عشق به او، به خود او، فکر کنی چون عشق یه روز تموم میشه اما پرستو هیچوقت تموم نمیشه.
Parisa
پدرم خیاط است. منظورم این است فقط پیراهن میدوزد. یعنی اوایل فقط پیراهن میدوخت اما بعد پیشرفت کرد و پیراهن دوخت و وقتی حسابی پیشرفت کرد باز پیراهن دوخت.
aseman
مادربزرگم میگفت طبق یک قانون نانوشته، توی هر خانه فقط یک نفر باهوش پیدا میشود و بقیهٔ خواهر و برادرها یا معمولیاند یا خنگ.
مهدی
وقتی مادرم میخندد احساس میکنم همهچیز امن و امیدوارکننده است. وقتی از غمی، رنجی چیزی سکوت میکند احساس میکنم جهان ترد و شکننده شده است.
♪♪روشن ♪♪
عجیبترین و پیچیدهترین مسئله دربارهٔ جهان این نیست که چرا چیزها اینطوری یا آنطوری هستند؛ عجیبترین مسئله این است که چرا چیزها اصلا وجود دارند
♪♪روشن ♪♪
بهترین حرفها اون حرفهاییه که طرف خودش هم نمیدونه دقیقا چی داره میگه. انگار تو یه لحظه چیزی بهش الهام میشه و طرف اون چیز رو میگه و بعد خودش هم شروع میکنه به فکر کردن دربارهٔ چیزی که گفته.
shima mousavi
همهٔ ما ــ بیاستثنا ــ درست از وقتی که از شکم مادرمون میزنیم بیرون، بدون اینکه توی جنگی چیزی شرکت کرده باشیم، شکستخوردهایم و آدمی که شکست خورده نباید بیهوده تقلا کنه.»
|ݐ.الف
از نظر پدرم زندگی باید سه خصوصیت داشته باشد وگرنه جهنم میشود: ساده باشد، کُند باشد و خلوت باشد.
مروارید ابراهیمیان
هر آدمی که روی زمین راه میرود از عشق بین یک مرد و یک زن به وجود آمده است، حتا اگر این عشق ده دقیقه طول کشیده باشد.
MrM
خیلی خوب است که زنها بروند توی سیاست چون به قول سرمه حتما از کراهت و کثافت آنجا کم میکنند.
MhmD
گاهی فکر میکنم مهمترین حرفهای من همان حرفهایی است که حوصله ندارم بگویم
farnaz Pursmaily
حجم
۱۱۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
حجم
۱۱۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان