بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیگری در اندرونی واکاوی فضای جنسیتی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیگری در اندرونی واکاوی فضای جنسیتی

بریده‌هایی از کتاب دیگری در اندرونی واکاوی فضای جنسیتی

انتشارات:نشر تيسا
امتیاز:
۳.۲از ۹ رأی
۳٫۲
(۹)
تابع نظام دوگانهٔ فضا، در فرهنگ مردسالار، زنان غالباً همراه خانه به تصویر کشیده می‌شوند، به همان صورتی که در آگهی کالاهای خانگی در رسانه دیده می‌شوند. آن‌ها به‌عنوان مایملک مرد در خانه تغذیه می‌شوند و برای رسیدگی به امور خانه و همسرداری و تربیت و رشد فرزندان حقوقی جز معنویت و بهشت دریافت نمی‌کنند و در برابر آن مردان بی هیچ اجباری، مالک خانه، خیابان و عرصهٔ عمومی می‌شوند. به بیان وایزمن "از همان کودکی یک زن، این طرز فکر وجود دارد که نقش خانه‌داری و همسرداری به عهدهٔ اوست" (وایزمن، ۱۹۹۲: ۲۰).
فرشته
دوگانگی فضا با تقسیم‌بندی میان فضای عمومی و خصوصی مفصل‌بندی می‌شود. خانه، قلمرو و عرصهٔ خصوصی زنانه است و عرصه‌های کار دستمزدی در فضای عمومی، رمزگذاریِ مردانه شده که روابط اجتماعی تولید می‌کند. قلمروی خانه و فضای خصوصی دال بر ارزش‌های دست دومی مانند مراقبت، شوهرداری و بچه‌داری است و در مقابل، مکان‌های عمومی و کار دستمزدی، قلمروی مردانه حاوی ارزش‌های دست اول جامعه همچون مدیریت، معیشت، معاشرت و قدرت است. به‌رغم آنکه این ارزش‌ها با تغییر روابط جنسیتی و گفتمان و هویت جنسیتی عوض شده است، اما بسیاری از این رمزگذاری‌های فرهنگی هنوز در فضای عمومی جامعه و فضای خصوصی خانه‌ها حفظ شده است (بارکر، ۱۳۹۱).
فرشته
باور، اعتقاد و ارزش‌های هر جامعه، شیوه‌هایی قاعده‌مند را موجودیت می‌بخشد که در همهٔ سطوح و لایه‌های زندگی روزمره جریان داشته و متناسب با آن، تقسیم‌بندی و چگونگی برساختن سوژه‌های زنانه/مردانه را ممکن می‌سازد و نظام مرزبندی مألوف جنسیتی را به‌عنوان نظامی از حقیقت تثبیت و بازتولید می‌کند و آنچه که در هر دورهٔ تاریخی و در اغلب جوامع ادامه دارد؛ این است که روابط متقابل زنانه/مردانه و تفاوت نقش‌های جنسیتی با برتری مکانیزم‌های اعمال قدرت و بهنجارسازی و نظارتی آن در نظم نمادین و گفتمان اجتماعی میسر می‌شود که در این گفتمان‌ها، نقش‌های مربوط به فضای عمومی، مدیریت و قدرت به مردان و نقش‌های مربوط به فضای خصوصی، خانه‌داری و بچه‌داری به زنان سپرده می‌شود.
فرشته
بررسی مفهوم زنانگی/مردانگی در چنین برداشتی از جنسیت که فرایند ساخت و بازتولید آن در پیوند با روابط قدرت موجود در گفتمان‌ها قرار دارد، جنسیت را مستقیماً به ترتیباتی پیوند می‌زند که کردارها و نهادهای اجتماعی را رمزگذاری می‌کنند و با پنهان‌ساختن آگاهانهٔ سلسله‌مراتب قدرت تولید و بازتولید می‌شود، از طریق درونی‌کردن آن‌ها به‌صورت عادت و طبیعت در گفتار و نوشتار روزانهٔ درون عرصهٔ عمومی و خصوصی. آنچه که "زن" دانسته می‌شود و ساختارهای تعین‌بخش زنانگی را تقویت یا تضعیف می‌کند، به منافع فرهنگی هر جامعه‌ای معطوف است.
فرشته
کریستوا امیدوار است اهداف نسل سوم این‌ها باشد: این گرایش امر جنسی را با امر نمادین تلفیق خواهد کرد که نخست خصوصیات زنانگی و سپس خصوصیت هر زن را کشف کند. نسل آینده به‌دنبال شیوه‌هایی خواهد گشت تا امیال چندگانهٔ زنان را با هم آشتی دهد. نسل سوم میل زنان برای داشتن فرزند و واردشدن به دنیای مردانه، یعنی هم بچه‌داشتن و هم حرفه‌داشتن را جدی می‌گیرد (مک‌آفی، ۱۳۸۴).
فرشته
کریستوا چیزی را که به‌عنوان مرحلهٔ سوم فمینیسم می‌شناسد تأیید می‌کند؛ یعنی فمینیسمی که در پی اندیشیدن مجدد به یکسانی و تفاوت و رابطهٔ این دو است. این مرحلهٔ فعلی فمینیسم از انتخاب یکسانی در برابر تفاوت یا برعکس، امتناع می‌کند؛ در عوض، در هویت‌های چندگانه کندوکاو می‌کند. کار نسل سوم رسیدگی به فردیت هر زن خواهد بود.
فرشته
چون این فمینیسم به‌دنبال یک زبان منحصراً زنانه است که به نظر او غیرعملی است. او با فمینیست‌هایی که معتقدند زبان و فرهنگ اساساً پدرسالارند و باید به نوعی ترک شوند موافق نیست. به اعتقاد کریستوا یک خطر جدی جریان‌های فمینیستی نسل دوم این است که "هرگونه قدرت موجود را طرد می‌کنند و از جنس دوم یک ضدجامعه می‌سازند، نوعی منِ دیگر برای جامعهٔ رسمی که تمامی امیدها به لذت‌بردن در آن سنگر می‌گیرند.
فرشته
نسل اول فمینیست‌ها هرچه را که از مردان متفاوتشان می‌ساخت انکار می‌کردند و در مقابل به‌دنبال همانندسازی با نظم نمادین مردانه بودند.
فرشته
طبق نظر ایریگاری گفتمانی به‌منزلهٔ گفتمان زنانه به طورکلی وجود ندارد. پس راه‌حل آن‌ها بناکردن خانه‌ای از جنس زبان است. او معتقد است که هویت زنانه‌ای که برساخته از زبان زنانه است در جامعهٔ مردسالار، از آن رو انکار می‌شود که زبان این جامعه، این هویت را حذف می‌کند. پس زنان نیازمند به زبانی هستند که تجربه‌های آن‌ها را بیان کند که قادر باشند به یاری آن هویتی که توسط آن زبان کسب می‌کنند، به هویتی مستقل دست یابند؛ نه این‌که با مفاهیم مردانه تعریف شوند؛ از این رو، هویت جنسیتی زنانه در این اقتصاد معنایی باید از نو تعریف شود (باتلر، ۱۳۸۴).
فرشته
هلن سیکوس در راستای همین تقابل، تضاد زن/مرد را مورد توجه قرار می‌دهد و بحث می‌کند که زن به‌مثابه یک "دیگری" در جامعهٔ پدرسالار، برای شکل‌گیری و شناسایی هویت، ضروری اما همواره به‌عنوان یک تهدید نسبت به آن، بازنمایی شده است.
فرشته
این دسته از فمینیست‌ها استدلال می‌کنند که روابط جنسیتی دوتایی ـ زنانه/مردانه ـ به‌عنوان یک محصول اجتماعی به‌صورت ناخودآگاه به سیستم اجباری و هنجاریِ دیگربودگیِ جنسیتی تبدیل می‌شود و هنجارهای جنسیتی در خدمت هژمونی دیگربودگیِ جنسیتی‌اند. گفتمان‌های اجتماعی و فرهنگی مختلف در مناسبات روابط قدرت و هژمونیک خود سعی دارند، هویت جنسیتی را از رهگذر تقابل دوتایی زنانگی و مردانگی در راستای دو قطب ـ خود و دیگری ـ بر اساس آموزه‌های فرهنگی و سیاسی خود صورت‌بندی کنند و مدلول زنانگی را به‌مثابه یک دیگربودگیِ جنسیتی در برابر دال مردانگی تولید و بازتولید کنند.
فرشته
نظرات باتلر بدیع‌ترین نظرات در فمینیسم پست‌مدرن است. فمینیسم پست‌مدرن، زنانگی و مردانگی را برساخته‌ای اجتماعی و عرصه‌ای برای منازعات سیاسی بر سرِ معنا می‌داند؛ به عبارتی این رویکرد مایل است نشان دهد ساخت اجتماعی جنسیت، برآمده از مناسبات قدرت است.
فرشته
فوکو توجه ما را به این نکته جلب می‌کند که بدن "از حیث تاریخی و فرهنگی، هویت بسیار خاصی دارد"، یعنی بسته به بسترهای اجتماعی و دوره‌های تاریخی مختلف، نگرش‌ها، تلقی‌ها و تجربه‌های متفاوتی از بدن می‌توان داشت. بدین معنا بدن‌ها هماره دستخوش تغییرند و هرگز نمی‌توان آن‌ها را چیزی طبیعی تلقی کرد، چرا که به میانجی ساختارهای متفاوتی که از بدن وجود دارند، به تجربه درمی‌آیند. از این رو، فوکو به جای تأکید بر ذات‌گرایی سوژه به تحلیل فرایندهای گفتمانی می‌پردازد که از طریق بدن‌ها شکل می‌گیرد
فرشته
تمایزی که دوبوآر میان جنس طبیعی و جنسیت اجتماعی قائل می‌شود سرآغاز تمایزی شد که در بیشتر نظریه‌های فمینیستی معمول است.
فرشته
نظریه‌پردازان فمینیست وقتی با طرد زنان از عرصه‌های وسیع مشارکت اجتماعی روبه‌رو شدند، تردید دربارهٔ تفاوت‌گذاری طبیعی در نقش‌های اجتماعی مرد و زن و برنامه‌ریزی راه‌هایی به‌منظور غلبه بر آن را شروع کردند. این امر به تمایزگذاری میان جنس و جنسیت منجر شد. تعریف "جنس" را به تفاوت‌های زیستی میان زن و مرد محدود کردند و "جنسیت" را در مقابل آن به کار بردند که تأکیدی باشد بر نقش اجتماع در شکل‌دادن به زنانگی و مردانگی، که با این تأکید بتوانند این دیدگاه که رابطهٔ بین زن و مرد برآمده از دل طبیعت است را به چالش بکشند
فرشته
برای تقرب به مفهوم‌پردازی دیگربودگی و هویت‌یابی به جای اینکه بگوییم سوژه چیست، بهتر آن است که بگوییم سوژه چه چیزی نیست؛ یعنی تعریف سوژه از راه سلب
فرشته
فضای کالبدی خانه‌های درون‌گرای قاجار، بر اساس "معماری حجاب" بنا شده و اجزاء و عناصر آن بازنمایانندهٔ باورهای مردم دربارهٔ ارزش‌های سنتی و دینی خانواده و حفظ حریم زنانه و حجاب بوده است. این مفهوم بدین معنی است که از پرداختن به ظواهر بیرونی و نمایش خانه پرهیز کرده و به عوض آن، در درون خانه شاهد نمایش هنر و ظواهر معماری هستیم. ایرانیان از دوران باستان با توجه به طرز تلقی خویش از خانه و خانواده به نوعی معماری درون‌گرا گرایش نشان داده‌اند. اصولاً در شکل‌گیری فضاهای مختلف به‌ویژه فضاهای مسکونی، مسائل اعتقادی و خاص ایرانیان تأثیرگذار بوده است. یکی از آن ویژگی‌ها احترام به زندگی خصوصی و حرمت‌قائل‌شدن برای آن است، دیگر خصوصیت عزت نفس ایرانیان است که به نحوی در شکل‌گیری فضاهای یک خانهٔ درون‌گرا تأثیرگذار بوده است
فرشته
در جوامع سنتی که تمایز و اختلاف زیادی بین فعالیت در فضای خانگی و محیط بیرون از خانه وجود دارد موقعیت زنان در سطح پایین‌تری است و زنان در خانه تحت اقتدار یک مرد قرار می‌گیرند و از ارتباط با دیگران و فضای عمومی جدا می‌مانند
فرشته
رابطه مردان با فضای عمومی و زنان با فضای خصوصی، در کشورهای خاورمیانه نسبت به کشورهای غربی بسیار مشهود است. به ادعای لامفِر در خاورمیانه زنان با فضای خصوصی و نداشتن قدرت پیوند دارند؛ درحالی‌که مردان با عرصهٔ مسلط عمومی و مرکز امور سیاسی مرتبط هستند
فرشته
این پرسش مطرح است که هویت جنسیتی بر چه مبنایی شکل می‌پذیرد. کلی‌ترین پاسخ به این پرسش، بر مبنای نقش جنسیتی متفاوت مردانه و زنانه استوار است که معطوف به منافع فرهنگی هر جامعه‌ای است.
فرشته

حجم

۱۲۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۲۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۴,۵۰۰
تومان