کتاب عشق روی پیاده رو
۳٫۸
(۴۲)
«اون پایین چهکار میکردی؟»
«من آواز میخواندم. من خواننده بودم.»
«چی میخوندی؟»
«آوازهای اندوه. ما اون پایین داشتیم از غصه دق میکردیم. ما فکر میکردیم تا ابد اونجا گیر کردهیم.»
«اندوهِ چی؟»
«اندوهِ دوری. ما تنها بودیم. از تنهایی میترسیدیم. از تنهایی و ترس گریهمون میگرفت. جیغ میکشیدیم. ضجه میزدیم. بعد ناله رو با موسیقی مخلوط کردیم، شد آواز.»
«اما شما خوش بودید.»
«وقتی کسی پاسخ ما رو نداد مجبور شدیم غمهامون رو فراموش کنیم. ما فرض کردیم کسی نیست پس دور خودمون چرخیدیم. یعنی رقصیدیم و الکی خوش شدیم. از اون بالا هیچ صدایی به ما نمیرسید. ما کاملا مایوس شده بودیم.»
«بندازیدش جایی که کسی رو نبینه. نفر بعد!»
امیررضا
«گاهی هوس میکنم بمیرم.»
h.s.y
کاش میشد همانطور که بلیت میخریدم و داخل سینما میشدم میتوانستم وارد بلیتفروش سینما بشوم و او را خوب تماشا کنم.
ــسیّدحجّتـــ
وقتی کسی ادراک نمیکند، یا کم ادراک میکند من میتوانم داناییام را هیولاوار بر او بگسترانم و از حیرت و بُهت و شگفتیاش کیف کنم. اما او میفهمید.
🌸فطرس🌸
چراغ را خاموش میکنم و به رختخواب میروم. شاید امشب خواب زودتر سراغم بیاید، اما نمیآید. چراغ را که خاموش میکنم انگار به دنیای دیگری میروم.
ــسیّدحجّتـــ
بعضی وقتها مثل یک مجسمه، کنار دیوارِ خانهٔ سابقِ پروین، بیحرکت میماند و زمان درازی به رجهای آجری دیوار خیره میشد و گاه صورتش را به دیوار آجری میچسباند و زیرلب حرفهای نامفهومی میزد. گاهی بعضی بچهها در همان حال که یاقوت به دیوار خشکش زده بود و تکان نمیخورد، از روی شیطنت و بازی، با تکهای زغال شکلش را روی دیوار میکشیدند و وقتی یاقوت دیوار را رها میکرد و میرفت، طرح سیاهی از او با خطهای کجوکوله بر دیوار خانهٔ پروین باقی میماند.
آلوین (هاجیك) ツ
نه هزار و هفتصد و چهل و شش تومان دستمزد میگرفتم که تقریبا تمامش صرف خرید کتاب و مجله میشد. جیبهام همیشه خالی بود. ولع یا مرض خواندن داشتم.
ــسیّدحجّتـــ
«فکر میکنی سیل آمده است تا تو سوژه برای عکاسی پیدا کنی؟ سیل آمده است که بفهمی مردم حاصلضرب وسعت عشقاند در عمق مظلومیت.»
ــسیّدحجّتـــ
زن و مرد برای هم مثل درختاند که شاید میوهشان تلخ باشد اما سایهشان همیشه خنک است.
زهرا۵۸
من هیچگاه از زیبایی چهرهای یا چشمی یا نگاهی یا لبخندی، اینچنین درمانده نمیشوم که از زیبایی و شکوه و بزرگی و توانایی دانستن و فهمیدن روحی پیچیده و وسیع.
زهرا۵۸
حجم
۱۰۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۳۷ صفحه
حجم
۱۰۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۳۷ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان