باران میخواستی؟!
من در نگاهم دارم.
کافیست نامت
وسط بیاید.
یك رهگذر
و بعد تو
دیگر نشد که بخندیم
نه من
نه عکسم
یك رهگذر
گمان زدند که عاشقم!
بیا! مرا دچار کن.
*دچار یعنی عاشق ... سهراب گفت.
یك رهگذر
کوه ها از من با تو خواهند گفت
رودخانه ها از تو با من
از منی که محکم ایستادم
و تویی که روان رفتی!
آترین🍃
فریاد زدی: دوستتــــــــــــدااااااااارم!
انعکاس صدایت
درمن جاماند
برنگشتــــــ
به دل نشست!
میدانی؟!
کوهها شبیه هم نیستند
بعضی سکوت میکنند تا دوباره بشنوند!
آترین🍃
میگوید: سر به هوا نباش!
تو بگو، مگر میشود سر به زیر بود
و آسمان را دید؟!
آترین🍃
لبخندم،
جوری چسبیده به صورتم
که انگار سالهاست
"من"
عکس یادگاریام!
آترین🍃
هنوز ...
شاعر نبودم
که چشمانم
برایت
غزل
سروده بود.
آترین🍃
باران میخواستی؟!
من در نگاهم دارم.
کافیست نامت
وسط بیاید.
آترین🍃
مسیر اشکم را دنبال کن
قرار بود
روی این لبها،
شکوفه لبخند بکاری
نه شبنم!
آترین🍃
تمام آنچه بعد از تو
با من است.
یک سایه است.
آترین🍃