بریدههایی از کتاب رشد
۴٫۵
(۲۸۱)
راه
ما بازیچه شتابها هستیم، مگر هنگامی که از پیش طرحی داشته باشیم و با حساب احتمالات آماده شده باشیم و خط آخر را خوانده باشیم.
در این هنگام، این ماییم که چشم به راه حادثهها هستیم و با سازمان و تنظیم خویش به حادثهها نظام دادهایم و سازمان بخشیدهایم.
دلهایی که سازمان گرفتهاند... دیگر بازیچه حادثهها نمیشوند و بحران نمیبینند.
خادم الزهرا🌸
۹. صبر «وَ تَواصَوا بِالصَّبْرِ».
در یک سوره این همه بار نهفته، آن هم با آن آغاز و این روابط و این همه دقت و این همه زییایی. اگر ما خودمان بخواهیم این گونه مطالب را بگوییم چگونه شروع میکنیم و چگونه به انجام میرسانیم. آیا این گونه میتوانیم از اعجاز قرآن و عظمت آن چیزی لمس کنیم؟ آیا با این مقایسهها زودتر به اعجاز و برتری قرآن نمیرسیم؟
العبد
۷. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»، به نقش مؤمن اشاره دارد و تغییر سیاق و سبک به همین خاطر میتواند باشد.
۸. «حَقّ»، اینکه حق چیست، گفتوگو زیاد است و خلاصه آنچه با قانونهای حاکم بر هستی و حاکم بر انسان هماهنگ و مطابق باشد و به رشد اینها بینجامد، حق است.
حق ثابتی است که ثبات میدهد.
العبد
۷. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»، به نقش مؤمن اشاره دارد و تغییر سیاق و سبک به همین خاطر میتواند باشد.
۸. «حَقّ»، اینکه حق چیست، گفتوگو زیاد است و خلاصه آنچه با قانونهای حاکم بر هستی و حاکم بر انسان هماهنگ و مطابق باشد و به رشد اینها بینجامد، حق است.
العبد
۴. «إِلّا»، راه نجات از خسارت را نشان میدهد. در دو مرحله و با دو عامل، یکی عامل ایمان و یکی عامل مؤمن.
۵. «آمَنُوا»، بدون متعلق آمده و این ایمان سه اثر دارد: یکی عمل و دیگری استقامت و دیگری سازندگی همکار و کار و استقامت در کار.
۶. «عَمِلُوا الصّالِحاتِ»، این هر سه را میتواند شامل بشود.
در این سوره رابطه بین ایمان و عمل مشخص شده است؛ ایمان است که عمل را میآفریند و این عمل است که ایمان را نیرومندتر میسازد، همانند ریشه و برگ، این ریشه است که برگها را میرویاند و این برگها هستند که ریشه را غذا میدهند و نفس میدهند و رشد میدهند تا حدی که با مسدود شدن سوراخهایشان ریشه میخشکد.
العبد
۳. با کلمه «لفی خُسرٍ»، به سرمایهها و بازارها و خریدارها و خسارت انسان اشاره شده، خواه این خسارت به خاطر رکود سرمایهها و یا اسراف در سرمایهها باشد؛ رکودی که به خاطر جهل به سرمایهها و یا جهل به نیازها است و اسرافی که به خاطر جهل به خریدارها و بازارهاست.
کسی که بازار محدودی را جولانگاه استعدادهای عظیم خود کرده و کسی که با خریدارهای لخت و بیمایه سودا نموده، ورشکست میشود.
همانطور که جهل به مقدار سرمایه و جهل به نیازهای بزرگ، به راکد ماندن سرمایهها میانجامد، در نتیجه به خسارت.
العبد
نظری کلّی به سوره
۱. سوگند و قسم به عصر، دلیل مقدس بودن زمانه است. زمانه عامل خسارت نیست.
۲. الف و لام، به معنی کل است و هر عصر را شامل میشود، چه در زندگی فردی و چه در دورههای اجتماعی و تاریخی؛ یعنی قسم به تمام دورهها که انسان در خسارت است. چرا؟ چون در برابر آنچه از دست داده چیزی به دست نیاورده است.
العبد
«وَ الْعَصْرِ اِنَّ الاِْنْسانَ لَفی خُسْرٍ اِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَتَواصَواْ بِالْحَقِّ وَتَواصَواْ بِالصَّبْرِ».
انسان در خسارت است، مگر آنها که از چند مرحله گذشتهاند:
۱. آنها که به عشق رسیدهاند.
۲. و به عملهای صالح از سازندگیها و استقامتها و عملها.
۳. و آنها که گذشته از کارها و سازندگیها و استقامتها به سفارشها و تواصی به حق.
۴. و به تواصی به صبر رسیدهاند.
هر کدام از این مراحل از دست بروند، به همان اندازه خسارت به دست میدهند و همان اندازه از رشد و سود میکاهند.
العبد
مؤمن نمیتواند بیتفاوت و یا سازشگر بماند. سازشگری و بیتفاوتی با ایمان و بالاتر، با توحید نمیسازد.
العبد
هنگامی که عشقی در سینه نشست و معشوق در دل خیمه زد، ناچار خواستههای این معشوق، عاشق را حرکت میدهد و این است که اعمال عاشق با خواستهای معشوق وابستگی دارد. هنگامی که خواستههای معشوق، صالح باشد، کارهای عاشق به صلاح میگراید.
العبد
اگر بناست که با کسی باشیم و اگر بناست که مفت ببازیم پس چرا برای او نباشیم و به او نبازیم، که حاکم است و عظیم است، نه محکوم و اسیر.
بگذر از آنکه همه هستی ما، همه سرمایه ما از خود اوست و بگذر از اینکه بینهایت سود میدهد؛ چون دادنها از او کم نمیکند؛ «لاتَزیدُهُ کثْرَةُ الْعَطاءِ اِلاَّ جُودآ وَ کرَمآ و جز بخشش و کرامت چیزی بر او نمیافزاید. خودش میگوید چگونه تمام میشود و یا کم میشود مملکتی که من قَیومش هستم: «کیفَ تَنْقُصُ مُلْکٌ أنَا قَیمُهُ. هنگامی که انسان او را جهت میگیرد و به او میفروشد، هم بینهایت میتواند حرکت کند و هم بینهایت میتواند به دست بیاورد و در نتیجه نه بنبست و پوچی و عبث پیش میآید و نه خسارت و ضرر. نه احتکار و نه اسراف و نه فقر.
العبد
«وَ الْعَصْر»، به تمام این دورهها سوگند، «اِنَّ الاِْنْسانَ لَفی خُسْرٍ»، که انسان با این همه سرمایه در تمام دورهها در خسارت مدفون است، چرا؟ چون سرمایههایش رشدی نکرده و سودی نیاورده است. درست است که به ثروت، که به قدرت، که به علم رسیده است، درست است که اینها زیاد شدهاند، اما خود انسان کم شده و اسیر شده و اسارتش علامت حقارت است
العبد
اینها نه بازیگرند و نه بازیچه و نه تماشاچی. اینها رهرو هستند و به تحرکها رسیدهاند و از تنوعها گذشتهاند.
اینها راه را میبینند و وقت کم را میبینند و این است که شب و روز میکوشند و آرام ندارند.
العبد
و این است که علی آن مرد راه فریادش بلند میشود: «آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیق؛ آه از توشه کم و راه دور. اگر هدف علی، بهشت نان و آب بود و بهشت حوریان بود که آن توشهها کم نبود، با کمتر از اینها به آن همه میرسند. علی راهی دارد تا بینهایت و این است که هر چقدر توشه بردارد چیزی نیست؛ چون هر مقدار در برابر بینهایت، صفر است و هیچ است و کم است.
العبد
انسان باید در این محدوده هفتاد ساله پاهایی تربیت کند و مرکبهایی بیابد و سرمایههایی را زیاد نماید و توشههایی برای بینهایت راه بردارد و سپس راهش را شروع کند و حرکتش را دنبال نماید.
العبد
عوامل رشد
زیاد شدن گندمها و بارور شدن گیاهها، به عاملهایی نیاز دارد که باید فراهم شوند:
خاک و آب و هوا و کود ووو
و به عاملهایی که باید برطرف شوند: آفتها و خطرها.
و این عاملها، گاهی عوامل انحطاط و خشک شدن هستند و گاهی عوامل رکود و ایستایی و بیباری.
انسان هم با همین عوامل همراه است:
عوامل رشد،
عوامل انحطاط،
عوامل رکود.
العبد
ضرورت رشد
و در این سطح، ضرورت رشد و اینکه چرا رشد کنیم و تکامل بیابیم روشن میشود.
چرا رشد کنیم؟
چون استعدادش را داریم.
و چون نیازش را داریم وگرنه گرفتار بحران احتکار و تراکم استعدادها خواهیم شد و بیچاره نیازهای عظیم.
العبد
رشد، زیاد شدن انسانی است که به استعدادهای تکامل یافتهاش جهت میدهد و آنها را از بنبست میرهاند و به دنبال روش حرکت و صراط و رهبری میافتد و ضرورت «مذهب» را مییابد.
العبد
رشد، زیاد شدن انسانی است که به استعدادهای تکامل یافتهاش جهت میدهد و آنها را از بنبست میرهاند و به دنبال روش حرکت و صراط و رهبری میافتد و ضرورت «مذهب» را مییابد.
العبد
رشد در برابر خسر است و کمال در برابر نقص.
آنچه که به اوج خویش رسید؛ مثلاً قدرت بازوها، قدرت فکری، قدرت عقلی، قدرت روحی ووو هنگامی که به اوج خود رسیدند و از نقصها رها شدند، تازه همینها همراه یکی از دو حالت رشد و یا خسر هستند. اگر با دستم و قدرت بازویم در جهت عالیتر کار کنم، رشد کردهام وگرنه خسارت دیدهام و باختهام.
العبد
حجم
۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان