بریدههایی از کتاب تاملی دیگر در باب داستان
۴٫۴
(۱۱)
«مورچه عزیز، دوست من، ممکن است لطفاً یک خرده از ذرت خودتان را به من بدهید؟»
«مورچه پرسید:» تابستان چه کار میکردی؟»
بعد نگاهی به سر تا پای ملخ انداخت و فهمید که او چه جور حیوانی است.
ملخ که نمیدانست بعد چه خواهد شد، خوشحال جواب داد: «از کلهٔ سحر تا غروب آواز میخواندم.»
مورچه خیلی رک، طوری که انگار تحقیر ملخ برایش اهمیتی ندارد، گفت:
«خوب، چونکه تمام تابستان مشغول آواز خواندن بودی، بهتر است تمام زمستان هم مشغول رقصیدن باشی!»
همچنان خواهم خواند...
خوانندهٔ آگاه هیچگاه داستانی را به دلیل موافق نبودن با پیام آن یکسره کنار نمیگذارد.
همچنان خواهم خواند...
داستانهای بازاری اغلب تعصبات خوانندگانشان را تأیید میکنند و بر عقاید آنها صحه میگذارند. همچنین احساسات خوانندگان خود را تصدیق کرده، آرزوهای آنها را در داستان برآورده میکنند.
همچنان خواهم خواند...
در روایات مذهبی آمده است که خداوند وقتی به مشتی خاک دمید و آدم را خلق کرد، حیات آغاز گشت. حیات داستانی وقتی شروع میشود که نویسندهای زندگی را در درون شخصیتهایش میدمد و ما را با لطایفالحیل به قبول آنها به عنوان یک واقعیت وامیدارد.
همچنان خواهم خواند...
در فصل پیش، طرح داستان را جدای از شخصیت بررسی کردیم که شاید این توهم پیش بیاید که این دو از هم جدا هستند. در واقع شخصیت و طرح داستان دو کفه یک ترازو هستند. یعنی خمیرمایهٔ هر دو (شخصیت و طرح) یکی است.
همچنان خواهم خواند...
یک «طرح» خوب، وحدتی هنری دارد. هیچ نکتهای در آن نیست که بیرابطه با کلیت داستان بوده و نقشی در القای مفهوم و هدف کلی داستان نداشته باشد. در طرح خوب چیزی برای خاطر خودش وجود ندارد تا آهنگ دلبخواه خودش را بزند.
همچنان خواهم خواند...
نتیجه داستان لزوماً به معنی حل شدن کشمکش آن نیست.
ممکن است یک داستان بدون حل شدن جدالش مؤثرتر باشد و اساساً درگیری آن راهحل سادهای پیش رو نداشته باشد.
همچنان خواهم خواند...
خواننده آگاه، که البته نسبت به شک و انتظار در داستان هم بیتفاوت نیست، حق دارد که به شک و انتظار مصنوعی و نیمبند در داستان مظنون باشد.
شک و انتظارهایی که فقط از طریق مخفی کردن اطلاعات مهم داستان ایجاد میشود و یا همهٔ داستان فقط همان شک و انتظار خشک و خالی است.
او از نویسنده میپرسد که آیا تمام هدف تو این بوده است که دائم مرا در حالتی نگهداری که حادثهٔ بعدی را حدس بزنم یا میخواهی نکتهای از تجربیات زندگی را برایم بازگو کنی.
همچنان خواهم خواند...
یک راه فهمیدن خوبی یا بدی داستان این است که ببینیم آیا در ما تمایلی برای خواندن مجدد ایجاد میکند یا نه. مثل سمفونی بتهوون، یک داستان خوب باید وقتی که آن را دوباره و حتی سهباره میخوانیم، یعنی هنگامی که همه حوادث داستان را میدانیم، لذتی از آن ببریم که حتی بهتر از بار اول باشد.
همچنان خواهم خواند...
داستانها را میتوانیم به دو بخش عمده طبقهبندی کنیم:
الف) ادبیات داستانی تفریحی
ب) ادبیات داستانی تحلیلی
ادبیات داستانی تفریحی صرفاً بدینمنظور نوشته میشود تا ما اوقاتمان را بهطور دلپذیر و مطبوع بگذرانیم. اما ادبیات داستانی تحلیلی نوشته میشود تا آگاهی ما را از زندگی گسترش داده، عمق و حساسیت بیشتری بدان ببخشد. ادبیات داستانی تفریحی، ما را از جهان واقعی دور میکند. ما را قادر میسازد تا موقتاً دردها و رنجهای خویش را به دست فراموشی بسپاریم. ادبیات داستانی تحلیلی، دست ما را میگیرد و به یاری تخیلمان وامیدارد تا بیشتر به درون جهان واقعی برویم. به ما توان میبخشد تا درد و رنجهایمان را بهدرستی بفهمیم.
همچنان خواهم خواند...
داستان نباید به لذت صرف تن در دهد، بلکه تفاهم و ایجاد رابطه هم از مقاصد آن است.
همچنان خواهم خواند...
داستان گریهدار به ما کلک میزند. با وجود اینکه جز داستانهای تفریحی است، قیافهٔ مخالف به خود میگیرد. داستان گریهدار مثل داستان تحلیلی، ولی از نوع تقلبی آن است. سعی میکند با تحریف حقایق و یا اغراق در واقعیتها، سر ما شیره بمالد. داستان گریهدار همدردی را از ما توقع دارد، که هیچ صلاحیتش را ندارد.
m.yoosef
گذشت آن دورانی که داستانها را با ایجاد یک درگیری باسمهای بین قهرمان و ضدقهرمان مینوشتند. ما اکنون به این رسیدهایم که داستان فرصت بینظیری به ما میدهد تا درون انسانها را با تمام پیچیدگیها و ابعاد گوناگونش، رو کنیم.
m.yoosef
همانطور که دیدرو دربارهٔ رمانهای ساموئل ریچاردسن گفته است: «راستترین تاریخ پر از اباطیل است و رمان خیالی شما پر از حقایق است.»
shina.khosravi
حجم
۱۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان