بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اخبات | صفحه ۲۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اخبات

بریده‌هایی از کتاب اخبات

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۹۶ رأی
۴٫۶
(۹۶)
نگویید ما همه گناهان را نداریم که هر کس گناهی دارد و همان برای توقف و ماندن او کافی است. لازم نیست که ذنوب همه عوالم را داشته باشد. یک ماشین لازم نیست همه جایش خراب شود تا بایستد. ممکن است یک سیم از آن قطع شود و بایستد، یا باد چرخش کم شود و بایستد؛ همان طور که شیطان با یک کبر زمین خورد. آدم با یک حرص زمین خورد. پسر آدم با یک بخل ذلیل شد. یونس با یک شتاب ذلیل شد. ما که الحمدلله همه اینها را با هم داریم و احساس ندامتی هم نداریم!
zahraa_mousaavii
در همین شب‌های ماه رمضان، که ما دور هم می‌نشینیم و می‌گوییم ماه رمضان جدید آمد. باید مواظب باشیم و به خودمان فکر کنیم، ولی مانند کسی هستیم که به حمام آمده است، ولی نه برای تطهیر، که برای بازی.
zahraa_mousaavii
به خاطر اینکه کم نیاوریم، به خاطر اینکه اُفت نکنیم، به خاطر اینکه ذلیل نشویم، همه عزیزان حق را ذلیل می‌کنیم تا آنچه را که به آن وابسته‌ایم از بین نرود
zahraa_mousaavii
اگر اینهایی که به من پشت کرده‌اند، می‌دانستند که چگونه در انتظار برگشت آنها و مشتاق ترک گناهانشان هستم، از اشتیاق من می‌مردند.
NegaraMehr
«أَنْتَ أَکرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیعَ مَنْ رَبَّیتَهُ»؛ تو کریم‌تر از این هستی که کسی را که خودت تربیت کرده‌ای، بگذاری تا ضایع شود.
NegaraMehr
که از تو، نه طاعت و نه عصیان، که انکسار و شکستگی می‌خرند. و خدا در دل‌های شکسته جای دارد: «اِنَّ آللهَ عِنْدَ المُنْکسِرةِ قُلُوبُهُم».
عقل سرخ
خیال می‌کنیم چیزی بدست آورده‌ایم و این، شروع محرومیت‌های ماست.
کاربر ۳۲۵۹۰۷۴
ما یاد گرفته‌ایم فقط بهانه بیاوریم و غُر بزنیم که نمی‌گذارند کار کنیم یا جامعه منحرف شده و دیگر نمی‌شود کاری انجام داد و ... در حالی که هر چه مشکلات زیادتر شود، تکالیف بیشتر می‌شود.
علیرضا
یکی از دوستان می‌گفت چه کنیم تا به یقین برسیم؟ به او گفتم: «یقین لازم نیست، که انسان با احتمال هم کار و حرکت می‌کند.» در تجارت، با احتمال حرکت می‌کنند. در کشاورزی با احتمال آغاز می‌کنند. دانه‌هایی که یک کشاورز در زمین می‌پاشد، یقین ندارد که رشد کند و ممکن است هزار آفت سر راهش باشد، اما با همین توجه اقدام می‌کند. حال چه شده وقتی انسان می‌خواهد در راه خدا حرکت کند، می‌گوید باید یقین داشته باشم
علیرضا
آنجا که می‌خواهیم استغفار کنیم، می‌گردیم تا ببینیم آیا فحشی داده‌ایم و یا زنا و غیبتی کرده‌ایم یا نه و چون اینها را در خود نمی‌بینیم، به خود می‌گوییم، پس خیلی آدم خوبی هستیم و برای اینکه دل خدا را هم نشکنیم، یک «أَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ اِلَیه» می‌گوییم و کار را تمام شده می‌دانیم، در حالی که استغفار باید در برابر آنچه دل ما را خوشحال کرده و یا به رنج کشیده است، باشد. باید ببینیم که دل به چه کسی داده‌ایم؟ کجا و با چه کسی بوده‌ایم؟ این طور محاسبه کنیم! باید ببینیم مایی که از صبح تا شب می‌خندیم، چه عواملی موجب این شادی و رنج شده است؟ چه کسی حاکمِ دل ما بوده است؟ با چه چیزهایی مأنوس بوده‌ایم؟ دلی را که عرش و پایتخت خدا و حریم حرم الهی است، از چه چیزهایی پُر کرده‌ایم؟ آیا حاکم دل ما خدا بوده؟ قرار دلِ بی‌قرارِ ما خدا بوده؟ انس ما خدا بوده؟ چرا به دیگری دل بستیم؟ چرا به غیر او دل دادیم؟
استفاده کردیم
گاهی با حرف زدن با خدا، با دو قطره اشکی که از چشمان ما جاری می‌شود، می‌خواهیم به ما بهشت را بدهند و اسرافیل و عزراییل و میکاییل و جبراییل، چهار گوشه زندگی ما را بگیرند. یکی بچه‌ام را بزرگ کند. یکی نازم را بکشد و یکی هم ... اینجاست که متوقع می‌شویم. یکی از گرفتاری‌هایی که در چنین سلوکی بعد از ریاضت‌ها شکل می‌گیرد، اغترار و طلبکاری است؛ یعنی انسان از خدا متوقع و طلبکار می‌شود و خدا را بدهکار می‌داند. متوقع و منتظر است. و اینجاست که اگر دری هم به رویش باز کنند، جز اینکه دور شود، چیز دیگری برایش نخواهد بود.
استفاده کردیم
گاهی وقت‌ها حال و هوایی پیدا می‌کنیم و اهل نجوا و مناجات با خدا می‌شویم. در نماز یا در دعا توجهاتی می‌آید و با خدا حرف می‌زنیم و انس می‌گیریم و دردِ دل می‌کنیم. با او گفتگو می‌کنیم. حضور او، سمع او و شهادت او را احساس می‌کنیم، اما خدا بنده‌هایی دارد که نیمه شب آنها را بیدار می‌کند و خود با آنها به مناجات می‌نشیند و خود با آنها حرف می‌زند؛
استفاده کردیم
وقتی در روز قیامت علی (ع) را به صحرای محشر می‌آورند و ما را هم می‌آورند و غصّه‌های او را با غصّه‌های ما مقایسه می‌کنند، خجالت می‌کشیم! می‌بینیم فلان آدم که در یمامه گرسنه مانده، جزء غصّه‌های حضرت بوده، در حالی که غصّه من این بوده که تخم بلبلم کوچک شده و یا بلبلم جوجه نکرده و یا باد ماشینم در رفته و یا روی ماشینم خط کشیده‌اند!...
استفاده کردیم
بسوزد ریشه کسانی که می‌گویند مذهب آمده تا به انسان قناعت بدهد، در حالی که همه انبیاء آمده‌اند تا به انسان بگویند که به دنیا که هیچ، حتی به بهشت هم قانع نشود!
استفاده کردیم
اگر در مملکتی هستی که تمامش تاریک است، این نشان می‌دهد که تو یک کبریت هم روشن نکرده‌ای. نباید مسأله را توجیه کنیم و بگوییم دیگران اقدام نکرده‌اند، که تو باید فرض کنی، کسی جز تو در این عالم نیست. باید خود شروع کنی و هر مقدمه‌ای را که می‌خواهد، فراهم نمایی.
استفاده کردیم
همه این سه گامِ رفاه و امن و رهایی هم که فراهم شود، تازه همان سه گامی است که صالح به قومش گفته بود: «أَتُتْرَکونَ فِیما ههُنا آمِنینَ فِی جَنّاتٍ وَ عُیونٍ وَ زُرُوعٍ و نَخْلٍ طَلْعُها هَضیمٌ وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیوتآ فارِهِینَ». فارهین، رفاه و آمنین، أمن و تترکون، رهایی است. این سه آرمانِ رفاه و امن و رهایی چیزی است که با یک سؤال صالح از قومش ـ حدود پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح و حدود هفت هزار سال پیش ـ محکوم شده است. حال تو، حتی اگر انسانی باشی که زندگی فوق مدرن را برای خودت فراهم کرده باشی، چه جوابی برای آن داری؟ آیا می‌گویی من همین‌ها را می‌خواهم؟! آیا انسان می‌تواند با این امکاناتِ امن، رفاه، رهایی، دل خوش باشد؟ این سؤالی است که گریبان انسان معاصر را رها نمی‌کند.
mb
همه فرعونیم، فقط مصرهای ما کوچک و بزرگ می‌شود.
さくら
انسان از هیچ یک از ذنوب و سیئات و گرفتاری‌ها دور نیست؛ گرفتاری‌هایی که اساسآ از شک و شرک و نفاق شروع می‌شود و تا کفر و انواع دیگر فجور و گرفتاری‌هایی که به قلب ما، به خیال ما، به وهم ما و به تفکرات و تأملات ما و به سایر اعضاء و جوارح ما؛ در بطن و فرج و سمع و بصر و دست و پا و ... برمی‌گردد. آدمی با هیچ یک از اینها فاصله‌ای ندارد. اگر روزی به ما بگویند آیا حاضری نبی‌ای از انبیاء الهی و ولی‌ای از اولیای الهی را بکشی؟ جواب ما منفی است و حتی از این سؤال، وحشت هم می‌کنیم. اگر بگویند آیا حاضری با مَحرم خودت در کنار کعبه زنا کنی؟ آیا حاضری حلقوم علی اصغر ابا عبدالله الحسین (ع) را بِبُری؟ آیا می‌توانی حسین فاطمه (س) را تکه تکه کنی و فرق علی (ع) را بشکافی؟ می‌گوییم خیر! تمام جواب‌ها منفی است و خودمان را از این اعمال بسیار دور می‌بینیم. احساس می‌کنیم که این گناهان، گناهان ما نیست و بین ما و آنها، حائل‌ها و واسطه‌های زیادی وجود دارد. اعتقادم این است که ما هنوز در فضای این گناهان قرار نگرفته‌ایم. هنوز مجبور نشده‌ایم که به خاطر محبوب‌هامان دست به هرکاری بزنیم، در حالی که همه فرعونیم، فقط مصرهای ما کوچک و بزرگ می‌شود.
Yas_Nas
اینها آفت‌های ماست که در طاعت متوقّعیم و در معصیت ناامید؛ در حالی که مطلوبِ از طاعت و عصیان، انکسار است. این دل شکسته است که محبوبیت دارد؛ «اِنَّ آللهَ یحِبُّ التَّوّابِینَ».
Mahtab
ما اگر مُسلم باشیم، مؤمن و متقی باشیم؛ یعنی فاعل همه احکام و تارک همه محرمات و در نهایت محسن باشیم، با این همه، قرب به رحمت حق تحقق پیدا می‌کند، نه وصال به رحمت؛ که وصال، اخبات می‌خواهد و مخبت از محسن بالاتر است. ادعای امشب من، بر خلاف همه ادعاهایی که تا به حال شنیده‌اید که با طاعت، قرب حاصل می‌شود، این است که نه طاعت و نه عصیان، بلکه انکسار، مقرِّب است. و غرورِ طاعت و غرورِ حالت، دور کننده و مُبَعِّد است. وصال رحمت، منوط به اخبات، به خشیت و به خضوع است.
العبد

حجم

۸۳٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۸۳٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۱۷,۰۰۰
۸,۵۰۰
۵۰%
تومان