بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تولستوی و مبل بنفش | صفحه ۱۲۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تولستوی و مبل بنفش

بریده‌هایی از کتاب تولستوی و مبل بنفش

نویسنده:نینا سنکویچ
مترجم:لیلا کرد
امتیاز:
۳.۸از ۵۶۲ رأی
۳٫۸
(۵۶۲)
حقیقت زندگی‌کردن، نه با قطعیت مرگ، بلکه با اعجاز زنده‌بودن به اثبات رسیده است. هرچه سنّمان بالاتر می‌رود، این حقیقت با به‌یادآوری زندگی‌های گذشته بیشتروبیشتر تأیید می‌شود. وقتی در سن رشد بودم، پدرم یک بار به من گفت: «دنبال خوشبختی نگرد؛ خود زندگی خوشبختی است.» سال‌ها طول کشید تا معنی حرفش را بفهمم؛ ارزشِ یک زندگی زیسته‌شده؛ ارزش نابِ زندگی‌کردن.
masihakekooshmooloo
کلمات شاهدی بر زندگی‌اند: آنها آنچه اتفاق افتاده را ثبت می‌کنند و به همۀ آن رنگ واقعیت می‌بخشند. کلمات داستان‌هایی را خلق می‌کنند که تبدیل به تاریخ و ماندگار می‌شوند. حتی داستان‌ها هم تصویرگر حقیقت‌اند: داستانِ خوب حقیقت است. داستان‌هایی دربارۀ زندگی‌های به‌یادمانده، که گذشته را به یاد ما می‌آورند؛ درعین‌حال، کمک می‌کنند تا به جلو حرکت کنیم. تنها
masihakekooshmooloo
سخن شاعرِ کمتر شناخته‌شده‌ای، جمله‌ای می‌یابند که کاملاً با عقل جور درمی‌آید: «دنیای عجیب به راه خود می‌رود.» دنیا تغییر می‌کند و زندگی‌ها عوض می‌شوند. بدون هیچ هشدار یا دلیلی فرد سالم مریض می‌شود و می‌میرد. هجوم اندوه، پشیمانی، خشم و هراس، مایی را که بازمانده‌ایم در خود دفن می‌کند. به‌دنبالش ناامیدی و درماندگی از راه می‌رسد. اما بعد دنیا دوباره عوض می‌شود -مثل همیشه ادامه پیدا می‌کند و به راه خود می‌رود- و با این کار، زندگی‌ها دوباره تغییر می‌کنند. روز جدیدی فرامی‌رسد و همه‌جور احتمالی را پیشکش می‌کند. حتی با وجود تجربۀ درد و رنجی که عمیقاً در وجودم جای گرفته و هیچ‌وقت فراموش نخواهد شد، متوجه پیشکش‌های قوی و نیرومند آیندۀ ناشناخته‌ام می‌شوم. من در یک «دنیای عجیب» زندگی می‌کنم که در حال تغییر و پیش‌بینی‌ناپذیر است، اما سخاوتمند و شگفت‌آور هم هست. پذیرفتن این شگفتی و اینکه دنیا به راه خود ادامه می‌دهد لذت‌بخش است؛ اما از آن مهم‌تر باعث بهبودپذیری است.
masihakekooshmooloo
ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم. وقتی اعتراف می‌کنیم کتابی را دوست داریم، انگار داریم اعتراف می‌کنیم که آن کتاب جنبه‌هایی از وجودمان را به‌خوبی نشان می‌دهد؛ حتی اگر آن جنبه‌ها معلوم کند که ما هلاکِ خواندن رمان‌های عاشقانه‌ایم، یا دلمان لک زده برای داستان‌های ماجراجویانه، یا اینکه در خفا عاشق کتاب‌های جنایی هستیم.
titi_artii
دلم می‌خواست بعدها همین حالت اکنونم را که روی پاهایم نشسته حس کند؛ عشقم را در آینده‌ای که ممکن بود من حضور نداشته باشم، به یاد بیاورد؛ اندکی گرما در مقابل سرمایی که به‌سرعت فرا می‌رسد.
masihakekooshmooloo
اما نجات ما از خودِ درونی‌مان به خاطره‌ها بستگی دارد. پس به چه علت بینی‌هایی به این تیزی داریم؟ من گل همیشه‌بهار را بو می‌کنم و از سرخوشی مدهوش می‌شوم. چرا؟ به‌خاطر تمام لحظه‌های خوشی که پای درخت کریسمس سپری شدند، و بوی ذرت بوداده که خیلی وسوسه‌انگیز است؛ آن هم به‌خاطر لذت فیلم‌هایی که حین خوردن آن تماشا کردم. طعم زیتون سبز حسابی گرسنه‌ام می‌کند؛ به‌خاطر چند دانه زیتونی که با غذاهای خوشمزۀ فراوان و جام‌های شراب لبریز همراه بوده‌اند.
masihakekooshmooloo
آیا پالوما از نگرانی برای آینده‌اش دست برمی‌داشت؟ آیا رنه ترس از گذشته را رها می‌کرد؟ صفحات پایانی کتاب فوق‌العاده هوشمندانه بود. هر لحظه‌ای که در زندگی تجربه می‌شود می‌تواند آینده را رقم بزند. زمان حال از گذشته نشئت می‌گیرد. اتفاقات خوبی که در گذشته رخ داده‌اند، دوباره نیز روی خواهند داد. لحظه‌های زیبایی، نور و شادی همیشه زنده‌اند. پالوما به‌عنوان دلیلی برای زندگی، خود را ملزم به یافتن آن «لحظه‌های همیشه در هرگز» می‌کند. او چشم‌انتظار لحظه‌های زیبایی است؛ چراکه می‌داند آن لحظه‌ها فراخواهند رسید. دلیلش لحظه‌هایی است که قبلاً تجربه کرده است.
masihakekooshmooloo
شامگاه، با دل و قلبی لرزان، دوباره به آن اندیشیدم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که شاید زندگی یعنی همین؛ ناامیدی‌های بسیار، اما همین‌طور هم لحظه‌های نادر زیبایی، آنجا که زمان دیگر همچون سابق نیست... یک همیشۀ در هرگز است. موریِل باربری ظرافت جوجه‌تیغی
masihakekooshmooloo
سیریل کانلی، نویسنده و منتقد ادبی قرن بیستم، نوشته: «کلمه‌ها زنده‌اند و ادبیات یک گریز است؛ گریزی نه از زندگی، که به‌سوی آن.» می‌خواستم این‌گونه از کتاب‌ها استفاده کنم: به‌عنوان راه گریزی برای برگشت به زندگی. می‌خواستم خودم را در کتاب‌ها غوطه‌ور کنم و دوباره یکپارچه بیرون بیایم.
masihakekooshmooloo
دریافتم به خودم بستگی داشت که پایان را غیرعادلانه و غیرقابل‌قبول تفسیر کنم و به‌خاطرش عذاب بکشم یا اینکه تصمیم بگیرم که این، و فقط همین، پایان مناسبی بود. برنهارد شلینک کشتن سِلف
fatemehm94
دریافتم که فشار بارِ زندگی، تقسیم ناعادلانه و نامحدود رنج است. مصیبت‌ها تصادفی و غیرمنصفانه عطا می‌شوند. هر وعده‌ای مبنی بر اینکه زمان آسایش و راحتی فرا می‌رسد یک دروغ است. اما من می‌دانم که می‌توانم از دوران سختی‌ها گذر کنم؛ بدترین چیزی را که برایم اتفاق می‌افتد به‌عنوان فشار می‌پذیرم، اما نه به‌عنوان حلقۀ دار.
elnaaz_msv
دریافتم که فشار بارِ زندگی، تقسیم ناعادلانه و نامحدود رنج است. مصیبت‌ها تصادفی و غیرمنصفانه عطا می‌شوند. هر وعده‌ای مبنی بر اینکه زمان آسایش و راحتی فرا می‌رسد یک دروغ است. اما من می‌دانم که می‌توانم از دوران سختی‌ها گذر کنم؛ بدترین چیزی را که برایم اتفاق می‌افتد به‌عنوان فشار می‌پذیرم، اما نه به‌عنوان حلقۀ دار.
elnaaz_msv
یک ضرب‌المثل قدیمی عربی اندرز می‌دهد که «کسی که کتاب امانت می‌دهد یک احمق است؛ اما کسی که کتاب را پس می‌دهد احمق‌تر است.»
elnaaz_msv
تنها مرهمِ اندوه خاطره است؛ تنها تسکین دردِ فقدان کسی، اذعان به زندگی‌ای است که پیش از این وجود داشته است. به‌یاد آوردن دیگران آنها را برنمی‌گرداند و خاطرات، به‌تنهایی برای جبران امکانات ازدست‌رفتۀ زندگیِ کسی که خیلی جوان ازدنیارفته کافی نیست. اما یادآوری خاطرات، اساس بدنۀ ترمیم است.
elnaaz_msv
بعد از اینکه آن‌ماری از دنیا رفت، غم و اندوه بخشی از زندگی من شد. آرام‌آرام متوجه شدم این غم دورشدنی نیست. اندوه، شکستِ خشونت‌بار منطق است و منطق قدرت مقابله با آن را ندارد. دیگران با دلداری‌دادن‌هایشان -«او دلش نمی‌خواهد شما غمگین باشید» یا «او خوب زندگی کرد»- برای پایان دادن به سوگواری‌ام دلایل منطقی آوردند؛ اما من همچنان نتوانستم. آخر چطور ممکن است کسی بتواند وقتی وحشت مرگ محکم به در می‌کوبد فریاد سر ندهد؟
elnaaz_msv
کتاب یک باغ است، یک مزرعه، یک گنج، یک همراه، یک رفیق، و نیز یک مشاور؛ نه یک مشاور که چندین مشاور. - هنری وارد بیچر گفتارهای حکیمانه از منبرِ پلیموث
aliyeh_ansarian
آنچه ما برای همدیگر انجام می‌دهیم تنها چیزی است که باقی می‌ماند. خواهرم مرده، اما هر کاری که در طول حیاتش برای من انجام داده هنوز پابرجاست.
Husayn Parvarde
چیزی اتفاق افتاده بود که هیچ‌کس حواسش به آن نبود، درحالی‌که خیلی خیلی مهم‌تر از همۀ چیزهایی بود که در معرض تماشا گذاشته شده بود.
Husayn Parvarde
نیاز داشتم از کتاب‌ها حرف بزنم. چون حرف زدن از کتاب‌ها به من این اجازه را می‌داد تا دربارۀ همه‌چیز با همه‌کس حرف بزنم. با خانواده، دوستان و حتی با غریبه‌هایی که از طریق وب‌سایتم با من در ارتباط بودند (و تبدیل به دوستانم شدند). وقتی ما دربارۀ کتاب‌هایی که می‌خواندیم حرف می‌زدیم، از زندگیِ خودمان می‌گفتیم؛ از عقیده و نظرمان دربارۀ هر چیزی، از غم‌وغصه گرفته تا وفاداری و مسئولیت‌پذیری، از پول گرفته تا مذهب، از نگرانی تا سرخوشی، از رابطه تا شستن لباس و دوباره از اول.
Husayn Parvarde
آنچه که ما بودیم، مشخص شده بود... یک فرهنگ، یک زبان، یک سری ژن که چهره، قد یا آسیب‌پذیری در برابر بیماری‌ها را تعیین می‌کنند.
Husayn Parvarde

حجم

۳۰۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۳۰۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۲۵,۲۰۰
۳۰%
تومان