بریدههایی از کتاب تولستوی و مبل بنفش
۳٫۸
(۵۶۲)
او فهمیده است که «هر کسی خودش باید کنترل زندگیاش را در دست بگیرد یا مانند شاخهای شکسته خود را به جریان آب بسپارد.»
habibeh
زیباییهای دنیا
شامگاه، با دل و قلبی لرزان، دوباره به آن اندیشیدم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که شاید زندگی یعنی همین؛ ناامیدیهای بسیار، اما همینطور هم لحظههای نادر زیبایی، آنجا که زمان دیگر همچون سابق نیست... یک همیشۀ در هرگز است.
موریِل باربری
ظرافت جوجهتیغی
habibeh
سالهای سال کتابها برایم مانند دریچهای بودند که از آن به چگونگی رویارویی آدمهای دیگر با زندگی نگاه میکردم؛ به غمها و شادیهایشان و به ملال و سرخوردگیهایشان. حالا بار دیگر برای دریافت همدلی، راهنمایی، رفاقت و کسب تجربه از آن دریچه نگاه خواهم کرد. کتابها اینها را و حتی بیش از اینها را به من خواهند بخشید.
habibeh
سیریل کانلی، نویسنده و منتقد ادبی قرن بیستم، نوشته: «کلمهها زندهاند و ادبیات یک گریز است؛ گریزی نه از زندگی، که بهسوی آن.»
Sajede
«ما ذرهذره زندگی میکنیم و فقط گاهی گسترۀ کامل را میبینیم.»
elmira
همۀ آدمها یک قبل و یک بعد دارند. ایام زندگی ما با یک حادثۀ ازدستدادن یا رنج کشیدن یا گرفتاری به چند بخش تقسیم شده است.
❤️asrin❤️
گاهی «پیشپاافتادهترین، اتفاقیترین و حتی مضحکترین انتخابهای ما نامتناسبترین نتایج را در پی دارند.» من برای حقیقت این جمله اشک ریختم -زندگی خیلی ناعادلانه است- و برای عواقبی که مارکوس به آن دچار شد.
parvaneh
من با کمال میل مسئولیت تلاش برای تخفیف درد و هراسی را که آدمهای دوروبرم احساس میکردند، برعهده گرفتم.
parvaneh
و با این کتاب خواندن دریافتم که فشار بارِ زندگی، تقسیم ناعادلانه و نامحدود رنج است. مصیبتها تصادفی و غیرمنصفانه عطا میشوند. هر وعدهای مبنی بر اینکه زمان آسایش و راحتی فرا میرسد یک دروغ است
azar
چیزی را بخوان که نتوانی برای دوباره خواندنش صبر کنی.
نیک هورنبی
zar.t
«در پایان همهچیز فراموش میشود» و منظورش از فراموش شدن بخشیدن نیست، بلکه فراموش شدن به این معنی که هیچ درسی گرفته نشده است
azar
«هیچچیزی در جهان مهم نیست جز عشق.» پاسخ او؟ «حساب بانکی، دندان سالم و خدمتکارانِ شایسته بیشتر میارزند.»
azar
جنگ او را از عشق اولش، آلما، جدا میکند و آلما با این فکر که لئو را برای همیشه از دست داده، مرد دیگری را پیدا میکند. سالها بعد، وقتی لئو بار دیگر آلما را مییابد، چه کاری از دست آلما برمیآید؟ او دلش را به واژههایی که لئو برایش نوشته خوش میکند- هر چه باشد او نویسنده است- اما از او میخواهد که برود. لئو به عشق آلما ادامه میدهد، اما آلما فقط عاشق خاطراتی است که از لئو دارد.
azar
در کتاب تاریخ عشق، نوشتۀ نیکول کراوس این فیسبوک نیست که عاشقان قدیمی را با هم روبهرو میکند؛ بلکه پشتکار است.
azar
هستۀ اصلی عشق همین است؛ یک نفر برای دیگری مهم است، یک وجود از بین همۀ زندگیهای دیگر اهمیت دارد. یک نفر برای چیزی بخصوص و خاص ارزشمند میشود. ما جایگزینشدنی نیستیم. ما بر اساس اینکه چطور دوست داشته میشویم منحصربهفردیم.
میل به یک شخص با حس بینظیر حقشناسی، نیاز و یا محبت فرق دارد. میل، کموزیاد میشود و مهرومحبت میتواند بدون تعهد طولانیمدت احساس شود. اما «تو برای من مهم هستی» به این معنی است که هر سختی و دشواریای قابلقبول است، حتی با میلورغبت پذیرفته میشود: از اینجا به بعد من تو را میپذیرم، از تو دفاع میکنم و تو را تحسین میکنم. قابلاعتماد بودن: من اینجا خواهم بود تا از تو مراقبت کنم؛ و وقتی که رفتی، اینجا خواهم بود تا تو را به یاد بیاورم.
azar
عاشق شدن ساده، لازم و اساسی است. اتفاقات بعد از عاشق شدن پیچیدهتر است
azar
شاید عشق همین باشد: رام کردن هوس و تبدیل آن به چیزی سخت و دائمی
azar
چطور میشود دربارۀ کتابی که دوستش نداشتهام نظر بدهم؛ آن هم وقتی که کتاب را دوستی که دوستش دارم به من داده است؟
azar
درست است که اهداکنندۀ کتاب روحش را برای نگاهی رایگان آشکار نمیکند، اما وقتی کتابی را با این اعتراف که یکی از کتابهای موردِعلاقهاش است هدیه میکند، انگار که روحش را عریان کرده است. ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم. وقتی اعتراف میکنیم کتابی را دوست داریم، انگار داریم اعتراف میکنیم که آن کتاب جنبههایی از وجودمان را بهخوبی نشان میدهد
azar
«هر کسی خودش باید کنترل زندگیاش را در دست بگیرد یا مانند شاخهای شکسته خود را به جریان آب بسپارد.»
azar
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۲۵,۲۰۰۳۰%
تومان