بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سلول ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سلول ۱۸

بریده‌هایی از کتاب سلول ۱۸

انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۴.۶از ۱۸ رأی
۴٫۶
(۱۸)
چه خوب است که انسان بچه‌اش را به دوش بگیرد و بچه از آن بالا پشت گردنش بشاشد
سیّد جواد
غیر از خدا هیچکس نبود
Aysan
تا به حال مربای بادمجان خورده‌ای؟
سیّد جواد
زندگی مثل پنبه‌های تشک و لحاف است که وقتی زیاد لگد بخورد، وقتی، زیاد کار بکند، چرک و خراب و غیرقابل استفاده می‌شود باید دستی باشد که آن را بزند، و زیر و بالا کند و تر و تازه‌اش بکند، نرمش بکند، تا دیگران بتوانند راحت رویش بخوابند
سیّد جواد
زنی هم گرفته‌اند. و مثل کرد دوغ ندیده رویش افتاده‌اند. زن هم خرج دارد.
سیّد جواد
بیا تا به یاد شهیدان خویش که رفتند در راه عشق و امید بدان اخترانی که افسون‌شدند بدانسان به دامان صبح سپید بپا کنیم پرچم خشم و کین را پی افکنیم زندگانی نوین خروش ما بر کند بنای بیداد به سر رسید این نبرد آخرین
Hadi

حجم

۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

حجم

۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد