بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختر استالین (جلد اول) | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دختر استالین (جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب دختر استالین (جلد اول)

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۴.۱از ۷۰ رأی
۴٫۱
(۷۰)
در حضور استالین همواره شبیه یک مرتاض به نظر می‌رسید و همیشه از درون مضطرب بود.»
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
نادیا می‌کوشید آدمی مستقل از استالین باشد.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
خانواده محتاج این اعتقاد بود که استالین از شدتِ غمِ از دست دادن همسرش از پا درآمده است؛
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
کتاب حکایتگر تلاش کسی است که می‌خواهد انسان بماند؛ تلاش بی‌پایان برای یافتن عشق و آرامش درونی.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
دختر استالین بودن و انسان ماندن کم چیزی نیست.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
در روزهای آغازین حکومت شوروی، حتا اعضای بلندمرتبه حزب کوپن‌های غذا داشتند، اما آن‌ها عملا نیازی به این کوپن‌ها نداشتند. در کشوری که توده‌های مردم گرسنگی می‌کشیدند، همواره غذا به اندازه کافی برای ضیافت‌های خصوصی‌ای که رهبران حزب در خانه‌هایشان برپا می‌کردند، وجود داشت.
دختر بارون
در راستای مراقبت از آن «زندگی حقیقتآ انسانی، لذت‌بخش و آزاد»، که از قرار معلوم همان جامعه شوروی بود، آنا به ده سال زندان محکوم شد. قبول کردنش دشوار است، اما بخش عمده‌ای از جمعیت شوروی، که زیر بمباران تبلیغاتی رژیم قرار داشتند و ارتباطشان با بقیه جهان قطع بود، چنین روایتی از زندگی‌هایشان را باور کرده بودند.
سعیده
رابطه من و تو مثل این است که کبریت روشنی را داخل رودخانه ببری و توقع داشته باشی که آب رودخانه شعله‌ور شود.
Book
انگار حتا جنازه استالین هم «تشنه قربانیان تازه بود
Book
غم و اندوه، واقعیت را تحریف می‌کند.
Book
نکته وحشتناک همین است! همه به این باور رسیده بودند که این دستگیری‌ها کاری ضروری است که باید انجام شود.
Book
استراتژی همیشگی استالین القای ترس به توده‌های مردم و سپس کنترل آن‌ها با استفاده از ترساندنشان بود.
Book
کنستانتین سیمونفِ نویسنده بعدها ضمن جستجو در روحیات و رفتارهای همنسلی‌هایش نوشت: اگر صادق باشیم، این فقط استالین نیست که نمی‌توانیم ببخشیمش، هیچ‌کس دیگری را نمی‌توانیم ببخشیم، از جمله خودمان را... شاید ما مرتکب هیچ عمل بدی نشده باشیم، حداقل در نگاه نخست، اما چیز بد آن است که ما به آن جنایت‌های شنیع و باورنکردنی دوره استالین عادت کرده بودیم؛ جنایت‌هایی که یک جورهایی به تدریج به نوعی هنجار تبدیل شده بودند به طوری که تقریبآ عادی و معمولی به نظر می‌رسیدند. وسط همه این جنایت‌ها همچون آدم‌های ناشنوا زندگی می‌کردیم، انگار صدای گلوله‌هایی را که تمام مدت در اطرافمان بر سر و مغز قربانیان شلیک می‌شد نمی‌شنیدیم؛ انگار عامدانه چشم‌ها و گوش‌هایمان را بر تیرباران‌ها، قتل‌ها و ناپدید شدن‌های آدم‌ها بسته بودیم.
18621
افشای جنایت‌های استالین فاجعه‌بار بود. معلوم شد که این شمایل تبلیغی ـ «پدیدآورنده سعادت»، «ناجی خلق روس» و «نابغه‌ای میان موجودات فناپذیر» ــ طی همه آن سال‌ها موجودیتی قلابی داشته است و چیزی نبوده جز سیاستمداری بی‌رحم و قسی‌القلب که مرتکب جنایت‌های هولناک می‌شده بی‌آن‌که مجازات شود.
18621
خروشچف گفت: «استالین از ۱۹۳۵ شروع به دستگیری‌های فله‌ای، تبعید هزاران هزار نفر، اعدام‌های بدون محاکمه، و قتلِ به اصطلاح جاسوسان و خرابکارانی کرده بود که همگیشان کمونیست‌های صادقی بودند.» خروشچف اضافه کرد: «اعتراف‌نامه‌ها، با توسل به شکنجه‌های بی‌رحمانه غیرانسانی اخذ می‌شدند... استالین شخصآ در باره این‌که چه روش بازجویی‌ای باید در باره قربانی‌ها به کار گرفته شود تصمیم می‌گرفت: این روش‌ها ساده بودند ـکتک بزنید، کتک بزنید و یک‌بار دیگر کتک بزنید.» البته خروشچف به حمایت‌های خودش از قساوت‌های استالین هیچ اشاره‌ای نکرد. او هیچ حرفی هم در باره پاکسازی‌های گسترده در اوکراین، که زیر هدایت و رهبری خودش در زمان استالین صورت گرفته بود، نزد.
18621
اردوگاه‌های کار اجباری فشار عظیمی بر بودجه کشور وارد کرده و همچنین باعث افزایش بی‌ثباتی در جامعه شده بود. جمعیت اردوگاه‌های کار اجباری در دهه ۱۹۳۰ نسبتآ قابل تحمل بود اما حالا در اوایل دهه ۱۹۵۰ به شدت افزایش یافته بود. بخش عظیمی از این زندانیان سربازان و نظامیان سابقی بودند که به اسارت نیروهای آلمانی درآمده و پس از آزادی مجددآ زندانی شده بودند، اما این بار در خاک کشورشان.
18621
شاید سوتلانا چهره مردی را می‌دید که می‌توانست باشد به شرطی که او، به قول سوتلانا، همه انسانیتش را فقط صرف یک ایده نکرده بود ــ ایده «استالین»، نماد قدرت شوروی.
18621
استالین بازیگر ماهری بود که وانمود می‌کرد در گوشه‌ای نشسته و دیگران برایش گزارش‌هایی در باره فعالیت‌های دشمنان می‌آورند؛ دشمنانی که وی نمی‌توانست با مجازات آن‌ها مخالفت کند. اما واقعیت قضیه چیز دیگری بود؛ او همچون استاد عروسک‌گردانی بود که پشت صحنه سررشته همه امور را در دستانش داشت.
18621
خانه سورش هر قدر هم که قدیمی و درب وداغان بود، اما همسرش پراکاش، هنوز لشکری از خدمتکاران را در اختیار داشت. این خدمتکاران از طبقات فرودست جامعه بودند و هر کدامِ آن‌ها برحسب مقررات نظام کاستی وظیفه مشخصی در خانه سورش سینگ داشتند. فقط آشپز، که یک برهمن بود، می‌توانست آشپزی کند؛ خدمتکار دیگری موادغذایی را برای آشپز می‌آورد، اما اجازه پختن نداشت؛ او ظرف‌ها را هم می‌شست. دو خدمتکار دیگر وظیفه سروِ غذا را برعهده داشتند، اما آن‌ها نمی‌توانستند از غذایی که آشپز پخته بود بخورند؛ آن‌ها لباس‌ها را هم اتو می‌کشیدند؛ یک نجس کف اتاق‌ها را می‌شست و توالت را تمیز می‌کرد. مقررات پوچ و بیهوده‌ای بود، اما همه این سنت را رعایت می‌کردند.
وحید
یاکوف یکی دو سالِ آینده را در اردوگاه‌های جورواجوری به سر برد تا این‌که آلمانی‌ها در بهار ۱۹۴۳، پس از شکست فاجعه‌بارشان در استالینگراد به مقامات شوروی پیام دادند که (یکی از فرماندهان آلمانی به اسارت گرفته‌شده توسط روس‌ها) یاکوف را آزاد کنند. اما استالین این پیشنهاد را رد کرد.
Elahe Zamani

حجم

۴۳۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۳۰ صفحه

حجم

۴۳۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۳۰ صفحه

قیمت:
۲۴۷,۰۰۰
۱۹۷,۶۰۰
۲۰%
تومان