بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شب‌های روشن | طاقچه
تصویر جلد کتاب شب‌های روشن

بریده‌هایی از کتاب شب‌های روشن

۳٫۸
(۱۵۸)
من آرامم. ناراحت نباش. چیزی نیست. این ها فقط اشک است، خشک می‌شوند
Saeid
از خودت می‌پرسی: آن رؤیاها کجا هستند؟ سرت را تکان می‌دهی و می‌گویی: سال‌ها چه زود می‌گذرند! و باز هم از خودت می‌پرسی: تو با زندگی‌ات چکار کردی؟ بهترین سال‌های عمرت را کجا به خاک سپردی؟ اصلاً زندگی کردی یا نه؟
ka'mya'b
من خیلی دوستت دارم چون عاشق من نشدی
Saeid
چرا حتی بهترین آدم‌ها به نظر می‌رسد که عقب می‌کشند و چیزی را به عنوان راز از دیگران مخفی می‌کنند؟ چرا هر چیزی که توی دلشان هست را به زبان نمی‌آورند؟ چرا هر کسی سعی می‌کند خشن‌تر ازآنچه که واقعاً هست نشان بدهد؟ انگار اگر احساساتشان را زود نشان بدهند مثل این است که به آنها توهین شده. »
سیّد جواد
زندگی من سرگذشتی نداشته، چون جدا از همه زندگی کرده‌ام. کاملاً تنها. تنهای تنها. می‌دانی ـ تنها ـ یعنی چه؟
Saeid
تو اگر یک روز یک نفر را دوست داشته باشی، تمام خوشی‌های دنیا را برایتان آرزو می‌کنم.
Saeid
یادت باشد به شرطی می‌آیم که عاشق من نشوی... مطمئن باش که من حاضرم دوست تو باشم... ولی نباید عاشق من بشوی، ازت خواهش می‌کنم!
Saeid
می‌دانی؟ بعضی وقت‌ها ما از بعضی‌ها تنها به خاطر این که با ما توی یک دنیا زندگی می کنند خوشمان می آید. من از تو خوشم می‌آید چون همدیگر را شناختیم
malihe
«زندگی من سرگذشتی نداشته، چون جدا از همه زندگی کرده‌ام. کاملاً تنها. تنهای تنها. می‌دانی ـ تنها ـ یعنی چه؟ »
Shadi
من با خانه‌های شهر هم دوست هستم. وقتی در خیابان قدم می‌زنم، انگار که همهٔ آن‌ها به سمتم هجوم می‌آورند و با تمامی پنجره‌هایشان به من خیره می‌شوند؛ آن‌ها با من صحبت می‌کنند: «حال‌تان چطور است؟ من هم خوبم. می‌خواهند ماه مه یک طبقهٔ دیگر به من اضافه کنند.» یا «حال‌تان چطور است؟ قرار است فردا تعمیرم کنند.» یا «نزدیک بود در آتش بسوزم؛ بسیار ترسیده بودم.» و این‌گونه حرف‌ها.
یک مشکل لاینحل، sky
از صبح غم عجیبی در دلم بود که آزارم می داد. تا به خود آمدم دیدم همه مرا به دست تنهایی سپرده و رفته‌اند
Saeid
آیا تنها ماندن، تنهای تنها، بدون این که چیزی برای تأسف خوردن داشته باشی، دردناک نیست؟
ka'mya'b
ما چرا نمی‌توانیم همه با هم مثل برادر باشیم؟ چرا حتی بهترین آدم‌ها به نظر می‌رسد که عقب می‌کشند و چیزی را به عنوان راز از دیگران مخفی می‌کنند؟ چرا هر چیزی که توی دلشان هست را به زبان نمی‌آورند؟ چرا هر کسی سعی می‌کند خشن‌تر ازآنچه که واقعاً هست نشان بدهد؟ انگار اگر احساساتشان را زود نشان بدهند مثل این است که به آنها توهین شده. »
💚💜F.T.M.H💜💚
آن جاست که از رویاهای خود بیرون می‌آید، نگاه می‌کند و با تعجب می‌بیند که شامش را هم خورده و درحالی که کاملاً در رویا بوده است؛ اتاقش تاریک است و خلأ و غم به قلبش فشار می‌آورد. تمامی دنیای خیالی پیرامونش فرو می‌پاشد، پودر می‌شود و بدون هیچ اثر و هیچ صدایی مثل یک رویا محو می‌گردد، در حالی که او نمی‌تواند به خاطر بیاورد که در رؤیای چه چیزی بوده است.
ka'mya'b
تو ازاو بهتری، گرچه من او را بیشتر از تو دوست دارم
Saeid
آسمان زندگی‌ات همیشه صاف و روشن و لبخند شیرینت پیوسته شاد باشد و به خاطر آن یک لحظه شادی و سعادتی که به دلی دیگر، دلی تنها اما حق شناس دادی، تا ابد سعادتمند باشی! خدای مهربان! یک لحظه شادی! آیا برای تمام عمر یک انسان کافی نیست؟!
sajii
آدم رؤیایی خاکستر رؤیاهای گذشته‌اش را بیخودی پس می‌زند، به این امید که در میان آن جرقه‌ی کوچکی پیدا کرده و فوتش کند تا دوباره جان بگیرند. تا این آتش برافروخته شده قلب سرمازده‌ی او را گرم کند و همه‌ی آنهایی که برای او عزیز بوده‌اند، برگردند.
ماهی
تو بالاخره فشار پوسیدن و خسته‌شدن خیالت را حس می‌کنی چون درحال رشدی و آرمان‌های قبلی‌ات را زودتر باور می‌کنی. آنها خرد می‌شوند، پودر می‌شوند؛ اگر زندگی دیگری نداشته باشی، مجبوری که زندگی را از همان تکه‌های خرد شده و ریزه‌هایش دوباره بسازی. در حالی که روح تو تمایل به چیز دیگری دارد و چیزی غیر از آن می‌خواهد! آدم رؤیایی خاکستر رؤیاهای گذشته‌اش را بیخودی پس می‌زند، به این امید که در میان آن جرقه‌ی کوچکی پیدا کرده و فوتش کند تا دوباره جان بگیرند. تا این آتش برافروخته شده قلب سرمازده‌ی او را گرم کند و همه‌ی آنهایی که برای او عزیز بوده‌اند، برگردند. همان چیزهایی که قلبش را به تپش انداخت و خونش را جوش آورد. اشک را از چشمانش سرازیر کرد و آن گونه باشکوه فریبش داد!
ka'mya'b
خدای مهربان! یک لحظه شادی! آیا برای تمام عمر یک انسان کافی نیست؟
pejman
و حالا که در دنیای واقعی این قدر با تو خوشحال بودم، دیگر رؤیای چه را می‌خواهم ببینم! اوه عزیزم، خدا تو را حفظ کند که من را از خودت نراندی؛ که حالا حداقل می‌توانم بگویم: در تمام عمرم، دو شب، زندگی کرده‌ام! »
nedsalehani

حجم

۶۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۶۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۰صفحه بعد