بریده‌های کتاب سفر به مرکز زمین
«توی تاریکی مطلق گم شدم.»
Mohammad
وقتی به اتفاقات عجیب آن روز فکر می‌کنم به‌سختی می‌توانم واقعی بودن آن‌ها را باور کنم. هنوز که هنوز است، حتی فکرش مرا به سرگیجه می‌اندازد.
کتاب خوان
دو روز از مارپیچ‌های تنوره به سمت پایین می‌رفتیم. هشت کیلومتر دیگر به درون زمین رفته بودیم و بیست‌وچهار کیلومتر از سطح دریا فاصله داشتیم. روز بعد، تنوره شیب کم‌تری به خود گرفته بود و راه آسان‌تر می‌نمود. گرچه کمی خسته شده بودیم ولی کاملاً تندرست بودیم و هنوز به جعبهٔ کمک‌های اولیه نیاز نشده بود. پروفسور هر یک ساعت یک‌بار، وضعیت را با استفاده از دستگاه‌ها بررسی می‌کرد. سنجیدن دقیق موقعیت‌مان برای او آسان بود. بعدها این اطلاعات در گزارش سفرمان ثبت شد. تا آن زمان دویست کیلومتر به سمت جنوب شرقی اسنفلز رفته بودیم و اکنون اقیانوس اطلس، درست بالای سرمان قرار داشت. دیگر نگران نبودم و به‌ندرت به خورشید، ستاره‌ها، ماه، درخت‌ها، خانه‌ها و شهرها فکر می‌کردم. در روزهای بعدی شیب‌های تندتر ما را به مرکز زمین نزدیک‌تر کرد. بعضی روزها بین شش تا هشت کیلومتر پایین‌تر می‌رفتیم. روزها و روزها به رفتن ادامه دادیم...
علی پیل‌پا
وقتی به اتفاقات عجیب آن روز فکر می‌کنم به‌سختی می‌توانم واقعی بودن آن‌ها را باور کنم. هنوز که هنوز است، حتی فکرش مرا به سرگیجه می‌اندازد.
کتاب خوان

حجم

۱۴٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۴٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد