کتاب عنکبوت
نویسنده:هانری تروایا
مترجم:پرویز شهدی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۵از ۱۲ رأی
۳٫۵
(۱۲)
آدم به کورها کمک میکند که از کوچهها بگذرند! چرا نباید به کمک کسی شتافت که فکر احمقانهای چشم روشنبینش را کور کرده و دارد مانند نابینایی واقعی دچار خطری قطعی میشود؟
-ـ چون نمیدانید کدامیک از شما دو نفر چشم روشنبینش را از دست داده است.
نازنین بنایی
آدم میجنگد، نومید میشود. بعد زندگی ناگهان ساده، آسمان آرام و علاج کار بسیار ساده و شیرین میشود. آدم منتظر میماند. عمیقترین زخمها جوش میخورند. نباید در برابر درد جبههگیری کرد. باید پذیرفتش، در آن شناور شد، از آن عبور کرد و همچون اسفنجی از آن اشباع شد. هیچچیز اندوه را بهاندازهٔ تسلیموار خود را به آن سپردن، تخفیف نمیدهد.
شراره
زندگی آنگونه که پیش میآید برخورد کن. برای پول آن اندازه که میارزد و برای مردم، آن اندازه که استحقاقش را دارند ارزش قائل شو.
پویا پانا
از خودم میپرسم آیا زنهایی که ازدواج میکنند، میتوانند به میزان انحطاطشان پی ببرند. از امروز به فردا، بیشترشان از همه چیز عاری میشوند، بینظر و بیعقیده میشوند و خود را درست به تصویر شوهرشان قالبریزی میکنند. «ایتالیا زیباترین کشور دنیاست. پل مرا میپرستد، من هم عاشقشم. از خوشحالی در پوست نمیگنجم.»
نازنین بنایی
زندگی بهدست نمیآید، پذیرفته میشود.
شراره
طالب حداکثر آزادی در حداقل اقتدار هستیم. حداقل رفاه در حداکثر امنیت.
پویا پانا
عشق چیزی فراسوی این میمونبازیها بود. زن این هیولای تسلیم و رام نبود. عشق مفهومش برقراری جریانی الکتریکی بیروح و مشمئزکننده بین دو جسم نیست که روحمان بهشدت از آن گریزان است. عشق چیزی غریزی مانند غذا خوردن، نوشیدن و خوابیدن نیست، بلکه نیاز به پیوندی است که همهٔ زشتیها را تغییر میدهد و به زیبایی تبدیل میکند. بهطورحتم میان دو فرد برگزیده، هماهنگی موزون و اسرارآمیزی بین نیازهای جسمانی و خواستهای متعالی روحی برقرار میکند. غریزه براثر کششی شگفتانگیز حالتی متعالی پیدا میکند. مرد و زن از سلطهٔ جسمشان میگریزند، بیآنکه مجبور باشند احساس نابشان را قربانی کنند.
شراره
آسانسور در طبقهٔ سوم خراب شده و همانجا مانده بود. پلهها بوی غذای مانده و آب ژاول میداد. صدای جیغوداد و بههم خوردن ظرفها از ورای درهای نازک و تیرهٔ راهرو شنیده میشد. هر خانوادهای خودش را توی چهاردیواریاش، با شادیها و غمها و وسواسهایش، محدود کرده بود. فقط تیغهای سیمانی از چپ و راست، از همسایهها جدایش میکرد. تودهای از آدمها که زندگیشان بهصورت مکعبهایی درآمده و بهدقت داخل جعبههایی چپانده شده بود.
raha
«اگر ازدواج بکنم، برای این است که فاصلهٔ میان دو رابطه با زنهای دیگر را پر کنم... ازدواج مال شکارچیهای بیدستوپاست... من از این قماش نیستم...»
پویا پانا
اگر قرار باشد زن و شوهر سر هر موضوع جزئی از هم جدا شوند که دیگر خانوادهای باقی نمیماند!...
پویا پانا
حجم
۲۲۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۲۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
تومان