- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب علی بی خیال
- بریدهها
بریدههایی از کتاب علی بی خیال
۴٫۷
(۲۱۸)
الان هم میروم سر قبرش و حتی شفا میگیرم. علی حضور دارد و کمک میکند. علی هنوز هم فرقی نکرده. هنوز با صفاست. همان خصوصیات را دارد و قابل اعتماد است.
برای او
یادمه که هر روز بعد از نماز صبح مسیر طولانی تا تبلیغات را میآمد و یک کتاب حدیث برمیداشت، کمی آن را میخواند و سریع سرجایش میگذاشت. باتعجب گفتم: این همه راه میآیی تا یک حدیث بخوانی؟ خُب بیشتر حدیث بخوان. گفت: روزی یک حدیث میخوانم. وقتی عمل کردم سراغ حدیث بعدی میروم.
Hadi
«من کمتر عطر خریدهام، هربار میخواستم معطر شوم از ته دل میگفتم: «حسین جان» آنگاه فضا معطر میشد!!»
Hadi
دلاغافل زسبحانی چه حاصل
مطیع نفس شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
فاطمه
علی حیدری رو دیدم با یه پیراهن داره میاد.
مثل چی داشت میلرزید!! گفتم: علی اینجا چکار میکنی؟ چرا تو این سرما لباس تنت نکردی، مریض میشیها؟!
علی نگاهی کرد و لبخند ملیحی زد و گفت: این نفس من سرکش شده، این نفس راحت طلب شده، بایست یه کم حالش جا بیاد!
بایستی بفهمه کسانی که پول ندارند لباس گرم بخرند چی میکشند.
reza.m.1001
علی با تنهایی اُخت شده بود. میگفت وقتی تو جمع هستی خدا میگوید این سرش شلوغ است، ولی وقتی تنها باشی خدا میآید سراغت.
reza.m.1001
علی میگفت: اگه ما نمیتونیم به فقرا کمک کنیم، ولی میتونیم یه طوری زندگی کنیم که لااقل یه کم اونها رو درک کنیم.
اگه ما نمیتونیم به اونها پول بدیم که غذای خوبی بخورند، لااقل میتونیم پرخوری نکنیم و با غذای خیلی ساده سپری کنیم.
بعد ادامه داد: برای همین هم علی همیشه خیلی کم غذا میخورد و لباسهای ساده میپوشید.
k.mehrabi
علی میگفت: اول نماز، بعداً غذا.
اون هم چه نمازی!! با آرامش تمام. هیچوقت قنوت علی رو یادم نمیره. همیشه موقع قنوت گردنش رو کج میکرد و با حالت گدایی از خدا حاجت میخواست.
k.mehrabi
یکی دیگر از ویژگیهای شاخص شهید علی حیدری این بود که خیلی اهل تفکر بود. معمولاً وقتی با او صحبت میکردیم، بدون فکر جواب نمیداد. در روایات ما هست که یکساعت تفکر از هفتاد سال عبادت بالاتر است. علی به این روایات به خوبی عمل میکرد. کار بدون فکر انجام نمیداد.
k.mehrabi
هر کس در وجود من بنگرد، اگر دنبال آن کسی نباشد که من را آفریده و دنبال چیزهای دیگر باشد به جایی نمیرسد. هرکسی خودش باید به آینده خودش برسد.
k.mehrabi
به قول شهید علی حیدری: تنها ره سعادت؛ حسین جان، حسین جان، حسین جان،
k.mehrabi
بعد هم علی با اون صورت زیباش، با چشمای پر اشک این جمله رو گفت: من اسم ارباب که میاد، دیگه هیچ چیز و هیچ کس رو نمیتونم ببینم جز ارباب حسین (ع).
k.mehrabi
من همانجا به این نتیجه رسیدم که کاری اگر برای خدا باشد، اگر اشتباه هم بروی خودشان درستت میکنند.
k.mehrabi
بعد گفت: شرایط امروز جامعه مثل چند سال پیش نیست، دیگه وقت گذاشتن برای بعضی مسایل تو تبلیغات و اینها موضوعیت نداره. الان باید بچههای مسجدی، بجای برخی کارهای وقت تلف کن و بیهوده، به درس و تحصیل و تهذیب و مطالعه و... بپردازن.
k.mehrabi
آنجا از کسی اسمی برده شد و صحبت رفت پیرامون او، مجلس غیبت نبود. در بین صحبتها علی گفت: او عاقبت به خیر میشود. گفتم ما هم دعا میکنیم او عاقبت به خیر شود.
علی گفت خیر باید از او بخواهیم برای ما دعا کند، دعای او مستجاب است. متوجه این صحبت نبودم و آن را صحبت عادی قلمداد کردم. تا اینکه مدتی بعد آن فرد شهید شد. آنجا بود که عمق حرف علی را دریافتم.
k.mehrabi
اعتقاد داشت کسانی که خداوند دلهاشون رو باز کرده، کسانی بودند که تکلیف را قبل از سن تکلیف شروع کردند.
k.mehrabi
یک روز از خیابان مولوی به سمت خزانه حرکت میکردیم. یک زنی با صدای بلند داشت حرف میزد. نمیدانم شاید داشت فرزندش را دعوا میکرد.
شب که برگشتیم علی را دیدم با بدنی که میلرزید و شاید تب داشت! پرسیدم چی شده؟
گفت فردا میگویم. فردا پرسیدم دیشب چرا این قدر آشفته و پریشان بودی؟
گفت دیروز آن زن که با صدای بلند داشت حرف میزد، باعث شد من در دل خودم به او حرفهای بدی بزنم.
وقتی به خود آمدم دیدم من حق نداشتم درباره آن زن قضاوت کنم. این چه کاری بود که کردم؟ خیلی ناراحت شدم.
لذا بابت قضاوت نابجایی که در مورد آن زن کردم، خودم را جریمه کردم که سه روز روزه بگیرم و هزار صلوات بفرستم.
چون عادت ندارم جریمههایم را به تأخیر بیاندازم، نتوانستم با شما صحبت کنم. مشغول فرستادن صلوات بودم.
k.mehrabi
علی در جایی از نواری که به من داده بود میگوید: «آهآه از دست بیحجابی.» یک روز از کنار یک دختر بدحجاب رد شدیم، علی سرش پایین بود وگفت: به خدا اگر چادر داشتم همین الان سر این دختر میکردم. میگفت: اینها چه بلایی دارند سر ما و خودشان میآورند!
واقعاً از این قضیه ناراحت بود و غصه میخورد. میگفت اگر زنی چادر به سر داشته باشد، گناه نگاه به نامحرم برای کسی است که به او نگاه کرده، ولی اگر بدحجاب باشد، گناهش مال خودش است.
k.mehrabi
علی گویی بر مرکبی از محبت خدا سوار شد و زود به بالاها رسید. اما من جاماندم. یقین دارم که انسان باید اخلاص داشته باشد تا به جایی برسد. علی اخلاص داشت.
انسان باید یک استاد داشته باشد تا صیقل پیدا کند. آدمهای اهل نَفَس انسان را صیقل میدهند. علی پیش اهل نَفَس رفته بود.
وقتی وجودت را در اختیار یک انسان به خدا رسیده قرار میدهی، هم در این دنیا کمکت میکنند هم در آخرت.
k.mehrabi
کتابی را حاج آقا حق شناس به نام ثواب الاعمال و عقاب الاعمال معرفی کرده بود، علی به منزل ما آمد و هر شب راجع به مقداری از کتاب با من صحبت میکرد. به تعبیری او تلاش میکرد تا من را آدم کند.
زیاد با هم به جلسه حاج آقا حق شناس میرفتیم. یکبار از ایشان پرسیدم: حاج آقا، چرا شما دائم از غضب خدا صحبت میکنید و از رحمت خدا چیزی نمیفرمائید؟
گفتند: چون اگر از رحمت خدا بگم داداش جون (تکه کلام حاج آقا حق شناس) آن وقت شما غافل میشوید، مراقبت و ترس در وجود شما از بین میرود. از قیامت غافل میشوید.
من میخواهم در برزخ هم شما خوش باشید. علی این مطلب را خیلی دقت میکرد. یادمه هر روز کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال را میآورد و میخواندیم تا بلکه کمی تغییر در ما ایجاد شود.
k.mehrabi
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان