- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب علی بی خیال
- بریدهها
بریدههایی از کتاب علی بی خیال
۴٫۷
(۲۱۸)
علی تفکر الهی داشت. همون تفکری که یک ساعت آن از هزار سال عبادت بالاتر است.
یک شب با شهید شعبانی و علی، با موتور رفتیم مسجد امین الدوله محضر آیت الله حق شناس. بعد از سخنرانی حاج آقا موقع برگشت بود که علی گفت: در مورد هر جمله حاج آقا باید چند روز فکر کرد! خودش واقعاً اینطور بود در مورد نیم ساعت صحبت حاج آقا ساعتها فکر میکرد.
این تفکر علی باعث شده بود که شعور و معرفتش نیز بسیار بیشتر از بقیه باشد.
کاش مثل شهید، شهید باشم...
علی حیدری یعنی شب زنده داری، یعنی انجام دادن کار خیر، یعنی هر کاری را برای رضای خدا انجام شود.
یعنی چشمی پر از اشک برای خدا، یعنی نالههای نیمه شب، یعنی قم اللیل الا قلیلا و... اینها سلوک فردی بود که تنها با عمل، عمل و عمل به وظائف الهی به این درجات رسید.
علی همه تلاشش رو کرد تا از عمرش به بهترین شکل که موجب رضایت حق تعالی باشه استفاده کنه و این بهترین الگو برای ماست.
کاش مثل شهید، شهید باشم...
علی فردی عملگرا بود و حقیقتاً به اعتقاداتش عمل میکرد. به نظرم بسیار سختی کشید که به این درجه رسید.
به قول شاعر:
هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت
با خبران غمت بی خبر از عالم اند
کاش مثل شهید، شهید باشم...
دوستی میگفت: خیلیها فکر میکنند علی حیدری به واسطه دعا و نماز شب به این مقامات رسید. اما اون چیزی که باعث شد علی حیدری به جایی برسه که تاریخ شهادتش رو بدونه این بود که درد گرسنهها رو داشت. علی درد فقرا رو داشت.
ایشان میگفت: ماه رمضان بچههای مسجد میرفتند ترمینال فوتبال بازی میکردند. یکبار دیدم علی حیدری از جمع جدا شد و رفت! من یواشکی دنبالش
محمد رضایی
با سلام خدمت بچههای تو باغ (آنها که حواسشان هست):
خودتان را پیدا کنید آنگاه از خود فرار کنید و به دریا برسید.
آسمونی
من خیلی کمتر عطر خریدهام زیرا هر وقت بوی عطر میخواستم از ته دل میگفتم حسین جان، آن وقت فضا پرعطر میشد.
آسمونی
الله من، دوستت دارم چه کنم؟ الله دیگر اگر مرا به جهنم بری، آتش احساس کوچکی میکند در برابر آتش سوزش و عطش و تب هجران درون من.
آسمونی
برادران مسجدی چیزهایی را که مینویسم عمل کنید. دعاها را زیاد بخوانید و هر چه باشکوهتر برگزار شود. در نماز جماعت حتماً شرکت کنید.
برای مقابله با شیطان دوشنبه و پنجشنبه روزه بگیرید. نماز شب را حتماً بخوانید. یک مربی برای خود جهت مسیر الیالله انتخاب کنید و بدانید به شرطی قبول میشوید که به چیزهایی که میشنوی عمل کنید.
آنقدر حرف بزنید که میتوانید عمل کنید و بار دیگر برادران عزیزم، یک وصیت به شما دارم و آن اینکه زود و خیلی زود کولهبار عشق را ببندید.
آسمونی
یادت هست علی وقتی میخواست برای شهادت برود، لباسهای نوی خودش را درآورد، گفت: نکند مال بیتالمال خراب شود!
مریم
وقتی میوه رسیده میشود و موقع چیدنش میشود، در بهترین وضعیت است. خیلی قشنگ و زیباست، از طرفی خیلی شیرین است.
علی در این چهار ماه که به شهادتش ختم شد، هم زیبا شده بود و هم شیرین. وقت چیدنش بود. برای همین است که نمیتوانم فراموشش کنم.
Zeinab
خشونت در وجود او راه نداشت. قیافه نمیگرفت. خودش را از تمام افراد پایینتر حساب میکرد.
هنرمند کاملی بود. بعد از نماز صبح تا زمانی که صبحگاه شروع شود برنامه داشت. نقاشی میکشید و... میخواست بین الطلوعین بیدار باشد تا کارهایش کراهت نداشته باشد.
قبل از اینکه حرفی بزنم احساس وظیفه میکرد. رنگ تهیه میکرد و کارهایی که مانده بود را انجام میداد. اهل تفکر و تحقیق بود.
Zeinab
در اوقات بیکاری هیچگاه ندیدم که در شوخیهای بچهها شرکت کند، در این جمعها، بیشتر اوقات کار به غیبت و... کشیده میشد.
هیچ نشانهای از دلبستگی به دنیا نداشت. اگر یک کیسه اسکناس به او میدادی، تغییری در چهرهاش نمیدیدی.
Zeinab
علی ویژگیهای خاصی داشت. صبر از وجودش میبارید. وقتی نگاهش میکردم کوه صبر بود. صبر نه به معنای اینکه کسی توی گوشش بزند و او تحمل کند، نه این صبر دنیایی است.
علی صبر الهی داشت. یعنی راضی به رضای پروردگار بود. مطیع محض خدا بود. مانند گلوله خمیری در دست خدا بود. هر طور میخواست شکلش میداد. برای همین به آن مقامی رسیده بود که بیان کردم.
Zeinab
اگر کسی برود بهشت زهرا یک حالت روحانی پیدا میکند، اما وقتی میروید مناطق جنگی انگار وارد حرم شده اید. وارد یک سرزمین مقدس شده اید.
چون جای جای آن مکان، یکی از این شهدا حالتهای راز و نیاز خاص داشته. برای همین وقتی مردم میروند مناطق جنگی خیلی متحول میشوند. این به خاطر آن است که این شهدا زندهاند.
Zeinab
انسان باید یک استاد داشته باشد تا صیقل پیدا کند. آدمهای اهل نَفَس انسان را صیقل میدهند. علی پیش اهل نَفَس رفته بود.
وقتی وجودت را در اختیار یک انسان به خدا رسیده قرار میدهی، هم در این دنیا کمکت میکنند هم در آخرت.
Zeinab
زیاد با هم به جلسه حاج آقا حق شناس میرفتیم. یکبار از ایشان پرسیدم: حاج آقا، چرا شما دائم از غضب خدا صحبت میکنید و از رحمت خدا چیزی نمیفرمائید؟
گفتند: چون اگر از رحمت خدا بگم داداش جون (تکه کلام حاج آقا حق شناس) آن وقت شما غافل میشوید، مراقبت و ترس در وجود شما از بین میرود. از قیامت غافل میشوید.
من میخواهم در برزخ هم شما خوش باشید.
Zeinab
علی حیدری یعنی شب زنده داری، یعنی انجام دادن کار خیر، یعنی هر کاری را برای رضای خدا انجام شود.
یعنی چشمی پر از اشک برای خدا، یعنی نالههای نیمه شب، یعنی قم اللیل الا قلیلا و... اینها سلوک فردی بود که تنها با عمل، عمل و عمل به وظائف الهی به این درجات رسید.
علی همه تلاشش رو کرد تا از عمرش به بهترین شکل که موجب رضایت حق تعالی باشه استفاده کنه و این بهترین الگو برای ماست.
کامکار
کونوا دعاهًْ الناس بغیر السنتکم. بدون استفاده از زبانتان دیگران را به نیکی دعوت کنید. علی این حدیث رو به طور عملی به بنده نشان داد.
بخشی از وصیتنامه شهید علی حیدری در مورد شیوه امر به معروف و نهی از منکر است.
علی سعی میکرد با عمل خود، دیگران را به خوبیها دعوت کند.
کامکار
«من کمتر عطر خریدهام، هربار میخواستم معطر شوم از ته دل میگفتم: «حسین جان» آنگاه فضا معطر میشد!!»
LTM!
یقین دارم اینان در آسمان بیشتر از زمین شناخته شدهاند.
LTM!
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان