بریدههایی از کتاب انتری که لوطیاش مرده بود
۳٫۸
(۳۷)
اما اين خواب خيلی سبک بود. در حالتی بين خواب و بيداری دو دل مانده بود که آيا پيش از اين هم زنده و در دنيا بوده يا نه. در آن بيهوشی شيرين که داشت، میگشت بلکه از زنده بودن خودش چيزی به يادش بيايد؛ اما چيزی دستگيرش نشد و عکسالعمل تنفر سرشاری که در بيداری به زندگی داشت او را در شک باقی گذاشت
sepide
زنجيری داشت که سرش به دست کس ديگر بود و هرجا که زنجيردار میخواست میکشيدش. هيچ دست خودش نبود. تمام عمرش کشيده شده بود.
کاربر ۳۵۹۴۹۱۰
با رضايت و خواستن پرشوقی رفت به سوی کهنهترين دشمنی که پس از مرگ نيزاو را به دنبال خود میکشانيد. زنجيرش را به دنبال میکشانيد و میرفت.
I am
«از جايش پا شد و رفت پيش لوطيش و خيلی نزديک به او نشست: صورت لوطيش به او هيچ نمیگفت، نمیگفت برو، نمیگفت بنشين، نمیگفت چپق چاق کن، نمیگفت لنگ رو سرت بپيچ، نمیگفت شمع شو، نمیگفت جای دوست و دشمن کجاست، نمیگفت چشمهاتو ببند، نمیگفت «بارکالله شمشيری، درس بگير شمشيری» نمیگفت «سوار سوار اومده، چابک سوار اومده»، نمیگفت «آی حلوا حلوا حلوا داغ و شيرينه حلوا»، به او هيچ نمیگفت، هرچه تو چهره او دقيق میشد چيزی ازش دستگيرش نمیشد...» انتری که لوطيش مرده بود.
I am
محمود عنايت: «يکبار آل احمد کار عجيبی کرد. مقالهای چاپ کرد که عنوانش را از چوبک وام گرفته بود: «انتری که لوطيش مرده بود» و اين قصه را تطبيق داد با وضع انگلوفيلهايی که با رفتن انگليسیها يتيم شدهاند در حالی که اين شباهت فقط در ظاهر امر بود و قصه چوبک مفهوم عميقتری از اين حرفها دارد. دوران خروش و خشم و هياهو بود و کار چوبک بیآن که شايد خودش بخواهد وارد جار و جنجال سياسی شد.»
I am
چوبک شايد اولين و تنها نويسنده ايرانی است که روزنامهی خاطرات نوشته به طريق دقيق روزانه. تنی چند از ما اين دفترها را ديدهايم. وقتی اوقاتش تلخ است میگويد: «میخواهم آتششان بزنم» وقتی ملامتش میکنی، میگويد: «برای کی چاپ کنم؟ اين دفترها را من در شرايط دشوار تهران مینوشتم. داده بودم از آهن سفيد صندوق برايم درست کرده بودند توی حياط خانه چال کرده بودم و با اين همه شب از ترس اينکه اگر بيايند و اينها را پيدا کنند و مرا آزار بدهند خوابم نمیبرد.
I am
ظاهر کارهای من نگاه نکنيد. اين کارها را بايد با حوصله و با توجه به زمانی که نوشته شده خواند.»
صدرالدين الهی: «گاه ساعتها با دفترهای جالبی که از روزگار گذشته دارد خلوت میکند. گاه نکتهای از آن را برای محرمی فرو میخواند. چوبک شايد اولين و تنها نويسنده ايرانی است که روزنامهی خاطرات نوشته به طريق دقيق روزانه. تنی چند از ما اين دفترها را ديدهايم. وقتی اوقاتش تلخ است میگويد: «میخواهم آتششان بزنم» وقتی ملامتش میکنی، میگويد: «برای کی چاپ کنم؟ اين دفترها را من در شرايط دشوار تهران مینوشتم. داده بودم از آهن سفيد صندوق برايم درست کرده بودند توی حياط خانه چال کرده بودم و با اين همه شب از ترس اينکه اگر بيايند و اينها را پيدا کنند و مرا آزار بدهند خوابم نمیبرد. به هزار حقه آنها را آوردهايم اينجا و حالا وقتی به آنها برمیگردم، به ايران برمیگردم، دلم تنگ میشود و حالم بد.»
I am
«* نويسنده مثل يک بنا بايد با کمک مداد و ترديدش مرتب کار تراز و شاغول را دنبال کند. تا پی ديوار اثر کج گذاشته نشود و ناگزير ديوار تا ثريا کج نرود.»
Fatima
حجم
۱۴۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۰۹ صفحه
حجم
۱۴۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۰۹ صفحه
قیمت:
۸۳,۰۰۰
۵۸,۱۰۰۳۰%
تومان