بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث

بریده‌هایی از کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۲۷ رأی
۴٫۳
(۲۷)
گروه تشنگان در پچ‌پچ افتادند: «آیا این همان ابرست کاندر پی هزاران روشنی دارد؟» و آن پیر دروگر گفت با لبخند زهرآگین: «فضا را تیره میدارد، ولی هرگز نمی‌بارد.»
mobina
تنها نه «خصم» رهزن ما شد، که «دوست» هم
|ݐ.الف
پهنه‌ور دریای او خشکید؛ کی کند سیراب جودِ جویبارانش؟
|ݐ.الف
گرت دستی دهد با خویش در دنجی فراهم باش. بخوان آواز تلخت را، ولکن دل بغم مسپار.
|ݐ.الف
پس از هرگز... خدا را شکر... چندان بد نشد آخر...»
|ݐ.الف
بس خرقه رهبر که بود بر تن رهزن
|ݐ.الف
زندگی شاید همین باشد؟ یک فریبِ ساده و کوچک. آن هم از دستِ عزیزی که تو دنیا را جز برای او و جز با او نمی‌خواهی. من گمانم زندگی باید همین باشد.
|ݐ.الف
خالیِ هر لحظه را سرشار باید کرد از هستی
|ݐ.الف
فریاد خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشی جانسوز هرطرف می‌سوزد این آتش، پرده‌ها و فرشها را، تارشان با پود. من به هرسو می‌دوم گریان، در لهیبِ آتش پردود؛   وزمیان خنده‌هایم، تلخ، و خروش گریه‌ام، ناشاد، از درون خستۀ سوزان، میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!
Hemmat
پی کرد فلک مرکب آمالم و در دل خون موج زد از بخت بدآوردۀ خویشم
Kamand Kamoei
اگرچه حالیا دیریست کان بی کاروان کولی ازین دشت غبارآلود کوچیده‌ست، و طرف دامن از این خاک دامنگیر برچیده‌ست؛ هنوز از خویش پرسم گاه: آه چه می‌دیده‌ست آن غمناک روی جادۀ نمناک؟ زنی گم کرده بوئی آشنا، و آزار دلخواهی؟
شمع
افسوس آن سقف بلند آرزوهای نجیب ما. و آن باغ بیدار و برومندی که اشجارش در هر کناری ناگهان می‌شد صلیب ما. افسوس.
شمع
ندهد طفل مرا شادی و غم راحت و رنج پر تفاوت نکند شنبه و آدینه من زندگی نامدم این مغلطه مرگ و دم، آه! آب از جوی سرابم دهد آئینه من
mobina
ازو جوشید خواهد آب، و خواهد گشت شیرین چشمه‌ای جوشان، نشان آنکه دیگر خاستش بخت جوان از خواب. تواند باز بیند روزگار وصل. تواند بود و باید بود از اسب افتاده او، نز اصل
mobina
رهایی را اگر راهی‌ست، جز از راهی که روید زان گلی، خاری، گیاهی نیست...
mobina
گرچه خاموشی سرآغاز فراموشی‌ست، خامشی بهتر،
abbas5549
گر زرّی و گر سیم زراندودی، باش گر بحری و گر نهری و گر رودی، باش در این قفس شوم، چه طاووس چه بوم چون ره ابدی‌ست، هر کجا بودی، باش
abbas5549
از نه خم گردون بگذشتند حریفان مسکین من و دل در خم این زاویه ماندیم
|ݐ.الف
دید اشکم را. گفت: «ها، چه خوب آمد بیادم، گریه هم کاری‌ست. گاه آن پیوند با اشک‌ست، یا نفرین گاه با شوق‌ست، یا لبخند، یا اسف یا کین، و آنچه زینسان، لیک باید باشد این پیوند.»
|ݐ.الف
شیفته شو دلا یکی عارض دلفروز را رشک حیات خضر کن زندگی دو روز را طالب آملی
کاربر ۲۱۸۲۰۸۳

حجم

۱۸۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۱۸۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
۱۰۸,۰۰۰
۲۰%
تومان