بریدههایی از کتاب سیر عشق
۴٫۱
(۲۵۳)
جزئیات چیزی که ما را میانگیزاند، ممکن است عجیب و غیرمنطقی به نظر برسد، اما اگر به آن دقیقتر شویم، منعکسکنندهٔ ارزشهایی است که در قلمروهای وجودیِ به ظاهر معقولتر، از ته دل طلب میکنیم: درک، همدلی، اطمینان، یگانگی، بلندطبعی و مهربانی. پشت بسیاری از انگیزههای شهوانی، راهحلهایی نمادین برای برخی از ترسهای عظیم ما نهفته و نیز اشارههایی تندوتیز به اشتیاقمان به دوستی و درک شدن.
محمد صدوقی
جذابیت جنسی ممکن است ابتدا تنها پدیدهای فیزیولوژیکی به نظر برسد که نتیجهٔ تهییج هورمونها و تحریک اعصاب محیطی است. اما در حقیقت، بیشتر از اینکه به حواس مرتبط باشد به باورها مرتبط است، بیشتر از همه، باور پذیرش، و نویدِ بهسرآمدن تنهایی و شرم.
محمد صدوقی
عشق به همان اندازه، با ضعف نیز سروکار دارد، با متأثر شدن از آسیبپذیری و اندوه دیگری، به خصوص زمانی که (همانگونه که در روزهای اول چنین است) خود ما از مسئول شناخته شدن در قبال آنها مصونیم. وقتی معشوقمان را اندوهگین و بحرانزده، گریان و ناتوان میبینیم، به یقین میرسیم که با وجود تمام ویژگیهای خوبی که دارد، در انزوا نمیتواند بر مشکلات غلبه کند. او نیز گاهی آشفته و سردرگم میشود و تشخیص این موضوع ما را به پذیرش نقشی حمایتیتر سوق میدهد، شرمساری ما را از نقصانهای خودمان کاهش داده و ما را به واسطهٔ تجربهٔ مشترک درد، به یکدیگر نزدیکتر میکند.
محمد صدوقی
عشق یعنی ستایش ویژگیهایی از معشوق که نوید جبران ضعفها و کمبودهای ما را میدهد؛ عشق کاوشی است برای کامل شدن.
ربیع عاشق خونسردی او شده، اینکه از نظرش همهچیز روبهراه میشود، اینکه به ستوه نمیآید، تسلیم نمیشود.
محمد صدوقی
توجه اینچنین نامتناسب به آغاز، بدین دلیل است که آغاز تنها به عنوان یک مرحله در میان مراحل مختلف در نظر گرفته نمیشود؛ برای رمانتیکها، آغاز، همهٔ آن چیزی را که دربارهٔ عشق مهم است، در بر دارد. به همین دلیل است که در بسیاری از داستانهای عاشقانه، بعد از اینکه زوج از موانع اولیه گذشتند، راوی کاری نمیتواند با آنها بکند جز اینکه آیندهای نامشخص برایشان رقم بزند یا به کل نابودشان کند. آنچه ما به طور معمول، عشق مینامیم در واقع تنها، آغاز عشق است.
محمد صدوقی
به نظر او، بر خلاف تصور جامعه، تنها «آغاز عشق» نیست که اهمیت دارد، بلکه چگونگی ادامهٔ آن است که حائز اهمیت است. دو باتن معتقد است باید با انتظاراتی واقعگرایانهتر به سمت ازدواج برویم، لذا در این کتاب پردهها را کنار میزند و با نگاهی صادقانه و غیراحساسی به نهاد ازدواج در دوران مدرن میپردازد.
محمد صدوقی
وقتی به اتاق برمیگردند، در تختخواب، ربیع به زخمهایی که بچهها با آمدنشان به این دنیا روی بدن کرستن به وجود آوردهاند، توجه نشان میدهد، آنها با خودخواهی معصومانهٔ آغازین خود بدن کرستن را دریدهاند و به او آسیب زدهاند. کرستن در خودش متوجه حس ملایمت تازهای نسبت به ربیع میشود که درونش پیچوتاب میخورد. باران به شدت در حال باریدن است؛ باد دور دیوارهای لبهکنگرهای زوزه میکشد... بعد از معاشقه، در آغوش هم کنار پنجره میایستند و در نوری که از چراغ حیاط پایین میآید، آبمعدنی محلی خنکی مینوشند.
mhzm
ما در حالی آغاز میکنیم که تنها دربارهٔ «دریافت عشق» میدانیم. این قاعده کاملاً اشتباه به نظر میرسد. بچهها اینطور برداشت میکنند که انگار پدر و مادر بیچونوچرا در خدمت آنان هستند فقط برای راحتی، راهنمایی، سرگرمی، غذارسانی و تمیز کردن آنها و در عین حال خودشان هم همیشه صمیمی و سرزنده میمانند.
ما این اندیشهمان راجع به عشق را با خود به بزرگسالی میبریم. وقتی بزرگ میشویم، دلمان میخواهد دوباره همان تروخشک کردن و لوس کردن بازسازی شود. در گوشهای پنهانی از ذهنمان، معشوقی را تصور میکنیم که نیازهایمان را پیشبینی میکند، قلبمان را میخواند، با ازخودگذشتگی رفتار میکند و همهچیز را بهتر میکند. این به نظر «رمانتیک» میرسد؛ درحالیکه صرفاً طرح اولیهٔ فاجعه است.
mhzm
ربیع آمادهٔ ازدواج است زیرا فهمیده که این کرستن نیست که بدقلق است.
آنها مسلماً درون قفس ازدواج، «بدقلق» به نظر میرسند؛ وقتی بر سر چنین مسائل کوچکی از کوره درمیروند: برنامهریزی کارها، فامیل، برنامهٔ نظافت، مهمانی، خرید خواروبار... اما ایراد از طرف مقابل نیست، بلکه از کاری است که ما میخواهیم با او بکنیم. از نهاد ازدواج است که اساساً رنجآور است، نه افراد درگیر در آن
mhzm
عشق با تجربهٔ دریافت درک کامل به شکلی غیرعادی و دلسوزانه آغاز میشود. معشوق تنهاییهای ما را درمییابد؛ نیازی نیست توضیح دهیم که چرا آن جوک بخصوص به نظرمان خیلی بامزه است؛ هر دوی ما از آدمهای مشابهی بدمان میآید؛ هر دویمان میخواهیم آن سناریوی جنسی نسبتاً ویژه را امتحان کنیم.
mhzm
بنابراین انتخاب یک شخص برای ازدواج، در واقع یعنی تصمیم بگیریم دقیقاً چه نوع رنجی را میخواهیم متحمل شویم، به جای اینکه تصور کنیم راهی یافتهایم تا از قوانین حاکم بر زندگی عاطفی چشمپوشی کنیم. همهٔ ما حقیقتاً در نهایت به آن شخصیت همیشگی کابوسهایمان میرسیم: «آدم اشتباهی.»
mhzm
وقتی عشاق به خصوصیاتی اشاره میکنند که ممکن است در شخصیت طرف مقابلشان مایهٔ تأسف یا ناراحتکننده باشد، اگر این ویژگیها از دریچهٔ این لنز یونانباستان نگریسته شوند، نباید موجب دست کشیدن از روح عشق شوند. به آنان باید به خاطر تلاششان در جهت انجام کاری بسیار صحیح برای ماهیت عشق تبریک گفت: به خاطر کمک به شریک زندگیشان برای تبدیل شدن به نسخهای بهتر از خودش.
mhzm
طبق نظریات این فلسفه، عمیق شدن عشق همیشه دربردارندهٔ تمایل به یاد دادن و در مقابل، یاد گرفتن راههایی است برای پرهیزکارتر شدن: چگونه کمتر عصبانی شویم یا کمتر کینهجو باشیم و بیشتر موشکاف و شجاع. عشاق راستین هیچگاه نمیتوانند به این قناعت کنند که یکدیگر را همانطور که هستند بپذیرند؛ چنین چیزی شکلدهندهٔ خیانتی بزدلانه و تنپرورانه به کل هدف این روابط است. همیشه چیزی در ما برای بهبود یافتن و آموزش به دیگران وجود دارد.
mhzm
راههای دیگری نیز برای نگریستن به عشق وجود دارد. یونانیان باستان در فلسفهٔ خود دیدگاهی مفید ولی غیرمتداول راجع به رابطهٔ بین عشق و آموزش ارائه کردند. از دید آنان، عشق در ابتدا و قبل از هرچیز حس ستایش ابعاد برتر انسانی دیگر بود. عشق هیجان مواجه شدن با خصلتهای پرهیزکارانه بود.
mhzm
ازدواج فرصتی به ربیع و کرستن میدهد تا جزئیات شخصیت یکدیگر را به خوبی بررسی کنند. تا کنون، در بزرگسالیشان هیچکس چنین فرصتی نداشته تا اینچنین از نزدیک رفتار آنان را بسنجد، آنهم تحت تأثیر بسیاری شرایط متغیر و سخت: آخر شب یا گیج و منگ سر صبح؛ مضطرب و محزون به خاطر کار؛ مأیوس و ناراحت از دوستان؛ حین عصبانیت شدید به خاطر گم شدن وسایل خانه.
mhzm
نفسِ مفهوم تلاش برای «یاد دادنِ» چیزی به معشوق، رئیسمآبانه، ناشایست و اشتباه محض به نظر میرسد. اگر حقیقتاً عاشق کسی باشیم به هیچ وجه از او نمیخواهیم که تغییر کند. عقیدهٔ رمانتیسم راجع به این قضیه شفاف است: در عشق حقیقی باید تمام وجودِ شریک خود را پذیرفت. همین پایبندی اولیه به مهربانی است که ماههای اول عاشقی را بسیار تأثربرانگیز میسازد. در رابطهٔ جدید، آسیبپذیریهای ما با بلندنظری مواجه میشود. کمرویی، شرم و دستپاچگی (مثل دوران کودکیمان) ما را عزیز میکند به جای اینکه موجب کنایه و گلایه شود؛ ویژگیهای پیچیدهتر ما تنها از طریق صافیِ همدردی تعبیر میشود.
mhzm
متأسفانه، اقرار به اینکه از آشفتگیهای گذشته استفاده میکنیم تا برداشتی از آنچه اکنون به وقوع میپیوندد شکل دهیم، خفتبار و بسیار شرمآور به نظر میرسد: مطمئناً تفاوت بین شریک زندگیمان و پدر یا مادر مأیوسکننده را میدانیم، همچنین تفاوت بین تأخیر اندک شوهر و رفتن همیشگی پدر را، و تفاوت بین تعدادی لباس کثیف و جنگ داخلی را!
mhzm
بنابراین کرستن هیچگاه راجع به زنی که هر روز از پشت دخل دکهٔ روزنامهفروشی در ایستگاه وِیورلی تحسین همسرش را برمیانگیزد، نخواهد فهمید، یا راجع به کنجکاوی ربیع دربارهٔ دوست کرستن، راشِل، در شب تولد او، یا لباسی که در مغازهای واقع در خیابان هانور تحریکش میکند، یا تصوراتش راجع به جورابهای ساقبلند، یا برخی چهرههایی که در تختخواب، ناخواسته و گاهوبیگاه از ذهنش میگذرند.
mhzm
بدین ترتیب ربیع رشد کرد و یاد گرفت که عشق دیگران پاداشی برای خوب بودن است، نه رک و شفاف بودن. او به عنوان یک انسان بالغ و یک همسر، اصلاً نمیداند چگونه از ابعاد ناهنجار خود، چیزی منسجم درآورد. به خاطر غرور یا از سر درایت نیست که همسرش حق ندارد بداند حقیقتاً چه چیزی در شخصیت اوست که وی را تودار و مردد کرده؛ بلکه ترس محض است از اینکه تمایلاتش به نفرت از خود، در حضور یک شاهد تا حد تحملناپذیری تشدید شود.
mhzm
در اصل، عاملی که انسانها را تبدیل به افرادی میکند که میتوانند منظور خود را به خوبی منتقل کنند، این است که قادرند به خاطر جنبههای پیچیده یا غیرعادی شخصیت خودشان آشفته نشوند. این افراد میتوانند به خشم خود، تمایلات جنسی خود و عقاید بیطرفدار، عجیبوغریب یا ازمدافتادهٔ خود بیندیشند بیآنکه اعتمادبهنفس خود را از دست بدهند یا کارشان به نفرت از خود بینجامد. آنها میتوانند حرف خود را صریحاً بیان کنند، زیرا توانستهاند حس گرانبهای مقبولیت خود را درون خودشان پرورش دهند. آنان آنقدر خودشان را دوست دارند که معتقدند شایستهٔ حسن نیت دیگران هستند و میتوانند به آن دست یازند، فقط کافی است اسبابش فراهم شود تا صبوری و قدرت خلاقهٔ بجای خود را نشان دهند.
mhzm
حجم
۲۲۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
حجم
۲۲۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
۳۶,۰۰۰۷۰%
تومان