بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیر عشق | صفحه ۳۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیر عشق

بریده‌هایی از کتاب سیر عشق

نویسنده:آلن دوباتن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۵۳ رأی
۴٫۱
(۲۵۳)
من هیچ‌وقت نمی‌تونم همهٔ کارهایی رو که ازم می‌خوای انجام بدم یا دقیقاً همون‌طوری که تو می‌خوای باشم، تو هم نمی‌تونی، ولی ترجیح می‌دم این‌طور فکر کنم که ما می‌تونیم از اون دسته آدمایی باشیم که جرئت می‌کنن خودِ واقعی‌شون رو به هم معرفی کنن.
Negari
افرادی که شنونده‌های خوبی هستند نیز به اندازهٔ افرادی که خوب منظور خود را بیان می‌کنند، مهم و کمیاب هستند.
Negari
ما قادریم به هر غریبه‌ای حرف‌هایی معقول و مؤدبانه بزنیم، اما تنها در حضور معشوق است که با تمام وجودمان معتقدیم می‌توانیم به خودمان جرئت دهیم که بیش از حد و بی‌حدوحصر نامعقول باشیم.
زهرا ولی یان
بیع آمادهٔ ازدواج است، زیرا آمادهٔ عشق ورزیدن است به جای اینکه دریافت‌کنندهٔ عشق باشد.
pegah
عشق یعنی ستایش ویژگی‌هایی از معشوق که نوید جبران ضعف‌ها و کمبودهای ما را می‌دهد؛ عشق کاوشی است برای کامل شدن.
eli
«می‌دانم گاهی این بحث مطرح می‌شود که تجزیه‌وتحلیل احساسات در آن‌ها خلل ایجاد می‌کند؛ اما معتقدم احساسات اگر واکاوی نشوند، از بین می‌روند. اگر حسی را بررسی کنید، آن حس عمیق‌تر از آنِ شما خواهد بود... به گمان من اگر کاملاً با خودتان روراست باشید و درک درستی از خودتان داشته باشید، یقیناً می‌توانید افراد دیگر را هم درک کنید. چراکه در حقیقت، ما انسان‌ها بسیار به هم شبیه هستیم.»
eli
ازدواج از نظر ربیع، نقطهٔ اوج مسیری تهورآمیز به سوی صمیمیتِ مطلق است؛ درخواست ازدواج دارای تمام جذابیتی است که پریدن از پرتگاهی مرتفع با چشمان بسته دارد، به این امید و با این اطمینان که دیگری آن پایین باشد و ما را بگیرد.
Faezeh Salehi
همان زمانی که شخص دیگری می‌فهمد ما کیستیم و هم با ما همدردی می‌کند و هم ما را می‌بخشد؛ چراکه آنچه دیگران درک می‌کنند، پایه‌گذار توانایی ما برای اطمینان کردن و بخشش است. عشق پاداش قدردانی از شمّ درونی معشوق نسبت به روان مغشوش و متلاطم ماست.
Faezeh Salehi
باید بیاموزد که عشق تنها شوروشوق نیست، بلکه مهارت است.
Faezeh Salehi
ربیع تصدیق می‌کند آن‌هایی که می‌گویند امروزه دیگر نیازی به ازدواج کردن نیست و مطمئن‌تر است که فقط با هم زندگی کنیم، عملاً درست می‌گویند، اما آن‌ها از جذابیت عاطفی این خطر بی‌خبرند، از قرار دادن خود و معشوق خود در تجربه‌ای که تنها کمی پیچ‌وخم در مسیر ممکن است به تباهی هر دو منجر شود.
bagheri
در لحظاتی که متوجه می‌شویم معشوق درکمان می‌کند، خیلی بیشتر از حدی که دیگران تا کنون درک کرده‌اند، و شاید حتی بهتر از وقتی که خودمان ابعاد آشفته، خجالت‌آور و ننگین خود را درک می‌کنیم، عشق به اوج خود می‌رسد. همان زمانی که شخص دیگری می‌فهمد ما کیستیم و هم با ما همدردی می‌کند و هم ما را می‌بخشد
khatereh
به همین ترتیب، ربیع تمایلاتی تلخ و شیرین به دیگر دلبران گم‌گشته تجربه خواهد کرد: در اتوبوس، در راهروهای سوپرمارکت و در سالن‌های مطالعهٔ کتابخانه‌ها
Yalika
ازدواج با خواستگاری یا حتی دیدار اولیه شروع نمی‌شود. آغاز آن برمی‌گردد به خیلی قبل‌تر، یعنی زمان رویش اندیشهٔ عشق در ذهن و اگر دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، زمان شکل‌گیری رؤیای داشتن معشوق.
par4301
ظاهراً دربارهٔ چگونگی آغاز عشق چیزهای زیادی می‌دانیم اما دربارهٔ چگونگی ادامهٔ آن بسیار اندک.
tktm
تنها راه فرونشاندن این آرزو شاید این باشد که از تقاضای عشقی تمام‌وکمال و اشارهٔ مدام به غیاب آن دست بکشیم و در عوض شروع کنیم به ابراز عشق (شاید به انسانی کوچک) با اشتیاقی ناخودآگاه، بدون اینکه با رشک‌ورزی احتمال بازگشت این عشق به خودمان را در نظر بگیریم.
seza68
فرهنگ فردگرا و مقید به خویش‌کامی، به راحتی نمی‌تواند رضایت را با در خدمت دیگری بودن یکسان فرض کند. ما عادت کرده‌ایم دیگران را دوست بداریم در عوضِ کاری که بتوانند برایمان انجام دهند، در عوضِ توانایی‌شان در سرگرم کردن، شیفته کردن و آرام کردن ما.
seza68
او در خیال خودش سراسیمه می‌خواهد به کرستن کمک کند، بدون اینکه بداند کمک کردن ممکن است برای آن‌هایی که کمتر نیازمند آن هستند، هدیه‌ای آزاردهنده باشد.
محمد صدوقی
در تجرد معمولاً شخص به اشتباه تصویری بهنجار از خود در ذهن می‌پروراند. تمایل ربیع به مرتب کردن وسواس‌گونهٔ اطرافش در مواقعی که از درون آشفته است، عادت پناه بردن به کار برای از بین بردن اضطراب، درماندگی او در به زبان آوردن ذهنیاتش در مواقع نگرانی، عصبانیتش از پیدا نکردن تی‌شرت محبوبش، تمام این رفتارهای غیرعادی کاملاً پنهان می‌مانند، البته تا زمانی که کس دیگری اطرافش نیست تا او را ببیند، چه برسد به اینکه جنجال به پا کند، از او بخواهد بیاید و شامش را بخورد، راجع به عادت تمیز کردن کنترل تلویزیون از او ایراد بگیرد یا از او بخواهد توضیح دهد که چه چیزی آزرده‌اش کرده است. بدون حضور شاهد، می‌تواند با این خوش‌خیالی سر کند که اگر طرفش شخص مناسبی باشد، خودش مشکل خاصی نخواهد داشت.
محمد صدوقی
چند ماه قبل از ملاقاتش با کرستن، با زوجی شام خورد که دوستان قدیمی‌اش از دوران دانشگاه سالامانکا بودند. سر شام، سرحال و شاداب بودند و راجع به اخبار گپ می‌زدند. وقتی هر سه نفرشان از رستورانِ خیابان ویکتوریا بیرون آمدند، مارتا یقهٔ کت شتری‌رنگ ژُوان را رو به پایین صاف کرد و شال‌گردن سرخ‌رنگش را برایش دور گردنش پیچید. این رفتار چنان توأم با توجه صادقانه و مهرآمیز بود که به تبع آن ربیع ناگهان انگار که مشتی در شکمش فرورفته باشد، احساس کرد چقدر تنهای تنهاست در دنیایی که وجود و سرنوشتش برای اهالی آن علی‌السویه است. آن‌زمان بود که متوجه شد زندگی در تنهایی، توجیه‌ناپذیر است. دیگر برایش بس بود آن‌همه پیاده‌روی تا خانه بعد از مهمانی‌های بی‌هدف، خسته شده بود از یکشنبه‌هایی که بدون اینکه حتی یک کلمه با شخصی حرف بزند گذرانده بود، از تعطیلاتی که با راه افتادن دنبال زوج‌های مستأصلی گذرانده بود که فرزندانشان توان گفت‌وگو برایشان باقی نگذاشته بودند، از دانستن اینکه او هیچ جایگاه مهمی در قلب هیچ‌کس نداشت.
محمد صدوقی
جزئیات چیزی که ما را می‌انگیزاند، ممکن است عجیب و غیرمنطقی به نظر برسد، اما اگر به آن دقیق‌تر شویم، منعکس‌کنندهٔ ارزش‌هایی است که در قلمروهای وجودیِ به ظاهر معقول‌تر، از ته دل طلب می‌کنیم: درک، همدلی، اطمینان، یگانگی، بلندطبعی و مهربانی. پشت بسیاری از انگیزه‌های شهوانی، راه‌حل‌هایی نمادین برای برخی از ترس‌های عظیم ما نهفته و نیز اشاره‌هایی تندوتیز به اشتیاقمان به دوستی و درک شدن.
محمد صدوقی

حجم

۲۲۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

حجم

۲۲۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
۳۶,۰۰۰
۷۰%
تومان